زمهرير
 
 


Random photo
لحظه به لحظه مکان و زمان خرمشهر با ما حرفا دارد ....

با سلامٍ دوست عزيز از شمامتشكريم كه از اين وبلاگ ديدن مي كنيد ، نظرات يامطالب ارزشمندتان را براي ما بفرستيد وباپيشنهادات خود مارا ياري كنيد. من سرباز جنگ سايبري هستم . باتشكر


جستجو


آخرین نظرات
  • سیدمحمد در کارگران حضرت فاطمه‌ی زهرا
  • خانعلی زاده در کثرت جمعیت در صحیفه سجادیه:
  • کبری نظرزاده در ▪️متن سخنرانی دختر شهید سلیمانی
  • لبیک یا مهدی  در استحمام جانباز قطع نخاعی به وسیله حاج قاسم
  • سربازی از تبار سادات  در از نشانه های آخر الزمان


پربازدید


موضوعات




ج

زیبا سازی وبلاگ




le



ab
 



تی شرت های مد شده

در آمریکا پوشیدن تی شرت هایی مد شده که روی آن به 14 زبان از جمله زبان فارسی از انتخاب دونالد ترامپ به ریاست جمهوری آمریکا عذرخواهی شده است.

موضوعات: وادي سياست  لینک ثابت
[دوشنبه 1396-06-13] [ 05:48:00 ب.ظ ]




رونمایی از مجسمه شهردار سابق تهران

رونمایی از مجسمه شهردار سابق تهران

موضوعات: وادي سياست  لینک ثابت
 [ 05:35:00 ب.ظ ]




مسافرى که باید نماز را تمام بخواند
دو مسافر به خراسان آمدند، و حضور حضرت رضا (علیه السلام) رفتند و پرسیدند:
ما از فلان جا آمده ایم، آیا نماز ما شکسته است یا تمام؟
حضرت رضا (علیه السلام) به یکى از آنها فرمود:
نماز تو شکسته است و به دیگرى فرمود:
نماز تو تمام است ((با اینکه آنها از یکجا آمده بودند، و هیچ گونه فرقى در حد سفر آنها نبود، لذا تعجب کردند که چرا جواب مسئله دو گونه شد؟!
امام هشتم (علیه السلام) براى آن کس که فرموده بود نماز تو تمام است چنین توضیح دادند:
زیرا تو به قصد دیدار سلطان ((ماءمون ظالم)) آمده اى، بنابراین سفر تو گناه است و سفر گناه موجب قصر و شکسته شدن نماز نمى شود)).
منبع:
وسائل الشیعه: ج 5، ص 510 - داستانهاى شنیدنى: ص 149.
نمایش کمتر

موضوعات: وادي سياست  لینک ثابت
 [ 05:32:00 ب.ظ ]




می گه کشورش رو دزدیده اند.

این آقا یک استاد دانشگاه عراقه که به موزه ی برلین می ره واز دیدن تعداد زیادی ازآثار باستانی عراق دراین موزه به شدت متأثر میشه و شروع به گریه کردن می کنه و می گه کشورش رو دزدیده اند.

موضوعات: وادي سياست  لینک ثابت
 [ 05:14:00 ب.ظ ]




حضور یک دختر نوجوان مسلمان در صف اول

?یکی از نکات جالب راهپیمایی ضد داعش در بارسلون حضور یک دختر نوجوان مسلمان در صف اول و در کنار فیلیپ ششم پادشاه اسپانیا بود.

موضوعات: وادي سياست  لینک ثابت
 [ 05:08:00 ب.ظ ]




مسن ترین زائر حج تمتع امسال 104 سال سن دارد

مسن ترین زائر حج تمتع امسال 104 سال سن دارد

?مسن ترین زائر حج تمتع به نام «ماریه مارگانی محمد» از اندونزی، برای ادای مناسک حج، وارد عربستان شد

موضوعات: وادي سياست  لینک ثابت
 [ 04:48:00 ب.ظ ]




ركود وبيكاري
موضوعات: وادي سياست  لینک ثابت
 [ 04:37:00 ب.ظ ]




عکس به یادماندنی از حج امسال

عکس به یادماندنی از حج امسال
?زن پنجاه ساله ای که مادر پیر خود را بر دوش خود حمل می کرد، سوژه ی رسانه ها شد.

موضوعات: وادي سياست  لینک ثابت
 [ 04:24:00 ب.ظ ]




سياست ما عين ديانت ماست
موضوعات: وادي سياست  لینک ثابت
 [ 04:22:00 ب.ظ ]




سياست ما عين ديانت ماست
موضوعات: وادي سياست  لینک ثابت
 [ 04:21:00 ب.ظ ]




الهم  عجل لوليك الفرج

الهم عجل لوليك الفرج

موضوعات: وادي سياست  لینک ثابت
 [ 04:19:00 ب.ظ ]




الهم  عجل لوليك الفرج

الهم عجل لوليك الفرج

موضوعات: وادي سياست  لینک ثابت
 [ 04:14:00 ب.ظ ]




دردناک ترین صحنه ای که فرمانده تیم غواصی نجات ایرباس_655 با آن مواجه شد!
یادم است که موقعی که داشتیم قطعات بزرگتر هواپیما را بالا می‌کشیدیم، به یک قطعه‌ای برخوردیم که هنوز سه تا صندلی به آن وصل بود. وزن زیادی هم داشت. من و یکی از همکارانم این را بالا می‌کشیدیم. همین‌طور که داشتیم در عمق آب بالا می‌آمدیم من به همکارم گفتم که من می چرخم به سمت داخلی این قطعه هواپیما ، تو از آن طرف هوای من را داشته باش. اما همین که سمت صندلی‌ها چرخیدم، دیدم یک مادری هنوز روی صندلی نشسته و #دختر بچه‌ای حدودا سه ساله را درآغوش گرفته .. صحنه شدیدا متاثرکننده‌ای بود. این زن تا آخرین لحظه، بچه‌اش را ول نکرده بود و طوری شده ‌بود که بعد از مرگشان هم، دست‌هایش دور این بچه قفل شده بودند و حتی داخل آب هم بچه از مادرش جدا نشده بود. بعد چون کمربندش را هم باز نکرده‌بود، از صندلی هواپیما جدا نشده بود و با همان صندلی رفته بود زیرآب. که من اینها را آوردم بالا و تحویل دادم و فکرمی‌کنم این تلخ‌ترین صحنه‌ای بود که دیدم.

راوی: سرهنگ منصور قاسمی

موضوعات: سيره معصومين  لینک ثابت
 [ 04:14:00 ب.ظ ]




الهم  عجل لوليك الفرج

الهم عجل لوليك الفرج

موضوعات: وادي سياست  لینک ثابت
 [ 03:12:00 ب.ظ ]




الهم  عجل لوليك الفرج

الهم عجل لوليك الفرج

موضوعات: وادي سياست  لینک ثابت
 [ 03:11:00 ب.ظ ]




الهم  عجل لوليك الفرج

الهم عجل لوليك الفرج

موضوعات: وادي سياست  لینک ثابت
 [ 02:36:00 ب.ظ ]




مرگ ناگهانی و اهمیّت صلوات

مرحوم قطب الدّین راوندی رضوان اللّه تعالی علیه به نقل از ابوهاشم جعفری حکایت نماید :
روزی شخصی به محضر مبارک حضرت ابوجعفر ، امام محمّد جواد علیه السلام وارد شد و اظهار داشت : یاابن رسول اللّه ! پدرم سکته کرده و مرده است و دارای اموال و جواهراتی بسیار می باشد ، که من از محلّ آن ها بی اطّلاع هستم .
و من دارای عائله ای بسیار سنگین هستم ، که از تاءمین زندگی آن ها عاجز و ناتوان می باشم .
و سپس اظهار داشت : به هر حال من یکی از دوستان و علاقه مندان به شما هستم ، تقاضامندم به فریاد من برسی و مرا از این مشکل نجات دهی .
امام جواد علیه السلام در پاسخ به تقاضای او فرمود : پس از آن که نماز عشای خود را خواندی ، بر محمّد و اهل بیتش علیهم السلام ، صلوات بفرست .
پس از آن ، پدرت را در عالم خواب خواهی دید؛ و آن گاه تو را نسبت به محلّ ثروت و اموالش آگاه می نماید .
آن شخص به توصیه حضرت عمل کرد و چون پدر خود را در عالَم خواب دید ، به او گفت : پسرم ! من اموال خود را در فلان مکان و فلان محلّ پنهان کرده ام ، آن ها را بردار و نزد فرزند رسول خدا ، حضرت ابوجعفر ، امام محمّد جواد علیه السلام برسان .
هنگامی که آن شخص از خواب بیدار گشت ، صبحگاهان به طرف محلّ مورد نظر حرکت کرد .
و چون به آن جا رسید ، پس از اندکی جستجو اموال را پیدا نمود و آن ها را برداشت و خدمت امام جواد علیه السلام آورد و جریان را برای حضرت بازگو کرد .
و سپس گفت : شکر و سپاس خداوند متعال را ، که شما آل محمّد علیهم السلام را این چنین گرامی داشت ؛ و از شما را از بین خلایق برگزید ، تا مردم را از مشکلات و گرفتاری ها نجات بخشید.
??الخرایج و الجرایح،ج2،ص65،ح5

موضوعات: وادي سياست  لینک ثابت
 [ 02:35:00 ب.ظ ]




اگر می‌خواهیم فرزندانمان با ما خوب باشند

اگر می‌خواهیم فرزندانمان با ما خوب باشند

موضوعات: وادي سياست, آسيب هاي اجتماعي  لینک ثابت
 [ 09:22:00 ق.ظ ]




مادرمو نزنه و بهش فحش نده

معلم پرسیده چرا دست و دهن برای بابات نکشیدی؟
شاگردش گفته : چون مادرمو نزنه و بهش فحش نده

موضوعات: سبک زندگی اسلامی, تربیت فرزند  لینک ثابت
 [ 09:20:00 ق.ظ ]




الهم  عجل لوليك الفرج يعني گناه نكنيم

الهم عجل لوليك الفرج

موضوعات: وادي سياست  لینک ثابت
 [ 04:29:00 ق.ظ ]




الهم  عجل لوليك الفرج

الهم عجل لوليك الفرج

موضوعات: وادي سياست  لینک ثابت
 [ 04:27:00 ق.ظ ]




مبارزهٔ فرهنگی

-امام خامنه‌ای(حفظه الله):
«مبارزهٔ فرهنگی فقط نشستن و از احکام اسلام چیزهایی را بیان کردن بدون یک جهت‌گیری انقلابی و مبارزی نیست، این مبارزه نیست.
?بلکه مبارزهٔ فرهنگی این است که ذهنیت مردم و فرهنگ حاکم بر مردم را عوض کنند، تا راه را برای حکومت الهی هموار کنند و راه را بر حکومت طاغوتی ببندند!»[66/5/9]

موضوعات: وادي سياست  لینک ثابت
[یکشنبه 1396-06-12] [ 09:49:00 ب.ظ ]




اداره امور مملکت ، به توصیه عمه و خاله ، نمی‌شود»

?تصویری از نامه معروف امیر کبیر به ناصرالدین شاه که قیام علیه #ژن_خوب بود:
?«…اداره امور مملکت ، به توصیه عمه و خاله ، نمی‌شود»

موضوعات: وادي سياست  لینک ثابت
 [ 09:41:00 ب.ظ ]




الهم  عجل لوليك الفرج

الهم عجل لوليك الفرج

موضوعات: وادي سياست  لینک ثابت
 [ 09:21:00 ب.ظ ]




روزی ظریفی خطایی مرتکب میشود و او را نزد حاکم می برند
تا مجازات را تعیین کند . حاکم برایش حکم مرگ صادر می کند
اما مقداری رافت به خرج می دهد و به وی می گوید
اگر بتوانی ظرف سه سال به خرت سواد خواندن و نوشتن بیاموزانی
از مجازاتت درمی گذرم .
او هم قبول می کند و ماموران حاکم رهایش می کنند
عده ای به او می گویند مرد حسابی آخر تو چگونه می توانی
به یک الاغ خواندن و نوشتن یاد بدهی ؟
ظریفی می گوید :
ان شاءالله در این سه سال یا حاکم می میرد یا خرم
همیشه امیدوار باشید چیزی به نفع شما تغییر می کند …!!!

موضوعات: وادي سياست  لینک ثابت
 [ 09:20:00 ب.ظ ]




در زمانهاى قدیم ، کاروانى از حُجّاج به طرف مکّه مى رفتند، تا مراسم حج را برپا دارند و در این کاروان عبداللّه پسر عُمر نیز حضور داشت .
در بین راه غذاى آنها تمام شد و گرسنگى بر ایشان فشار آورد، تا اینکه به گله گوسفندى رسیدند. عبداللّه و چند نفر از اهل کاروان نزد چوپان رفته و گفتند: چند تا از این گوسفندان را به ما بفروش .
چوپان گفت : این گوسفندان مال من نیست و من نمى توانم بدون اجازه آن ها را بفروشم .
پسر عُمر به او گفت : گوسفندان را به هر قیمتى که مى خواهى به ما بفروش ، صاحبش که نمى فهمد. اگر هم پرسید بگو که گرگ گوسفندان را خورده .
چوپان پاسخ داد: صاحب گله نمى فهمد، آیا خداوند هم نمى فهمد؟ صاحب گله نمى بیند، آیا خداوند هم نمى بیند؟ صاحب گله اینجا حاضر نیست ، آیا خدا هم حاضر نیست و اعمال ما را نمى بیند؟
سخنان چوپان همه را بهت زده و متاءثر کرد. به طورى که صاحب گله را پیدا کرده و چوپان را که غلام او بود خریدند و آزاد نمودند و گله گوسفندان را هم خریدند و به چوپان بخشیدند.
بله : این ایمان است که در همه جا انسان را نجات مى دهد.

رازگوئى قرآن : ص 114 .

موضوعات: وادي سياست  لینک ثابت
 [ 08:50:00 ب.ظ ]




غدیر یک اتفاق سیاسی است.

غدیر یک اتفاق سیاسی است.

موضوعات: وادي سياست  لینک ثابت
 [ 08:21:00 ب.ظ ]




الهم  عجل لوليك الفرج

الهم عجل لوليك الفرج يعني گناه نكنيم

موضوعات: وادي سياست  لینک ثابت
 [ 07:31:00 ب.ظ ]




الهم  عجل لوليك الفرج يعني گناه نكنيم

الهم عجل لوليك الفرج يعني گناه نكنيم

موضوعات: وادي سياست  لینک ثابت
 [ 07:30:00 ب.ظ ]




? فشار قبر انسانی که مرده ولی هنوز دفن نشده است از چه زمانی آغاز می شود؟
❓سوال:
شب اول قبر برای کسی که دفن نشده چگونه است؟
آیا انسانی‌ که مرده ولی‌ هنوز دفن نشده، فشار قبر ندارد؟ آیا سوال و جوابی‌ از او نمی‌شود؟
آیا کسانی که قبر ندارند، مثل کسانی‌ که در جنگ می میرند و سال های سال کسی‌ جنازه آن ها را پیدا نمی کند، از فشار قبر مستثنی هستند؟

?«پاسخ»
•1. درباره شب اول قبر فردی که دفن نشده
» واژه قبر در بسیارى از روایات به معناى برزخ است.
» منظور از فشار قبر یا سؤال و جواب نکیر و منکر در شب اول قبر، شب اول انتقال انسان از این دنیا به عالم برزخ است.
» اولین شبى که انسان از دنیا رفته، شب اول برزخ (قبر) او حساب مى شود. در نتیجه فردی که دفن نشده از شب اول قبر معاف نمى شود.

•2. درباره شب اول قبر افرادی که دفن نمی شوند
» شب اول قبر تنها برای افرادی که دفن می‌شوند نیست بلکه کسانی که بدنشان دفن نمی‌شود یا در اثر سوختن یا انفجار از بین رفته نیز شب اول قبر و سؤال قبر و فشار قبر را تجربه خواهند کرد.
» مطابق یک دیدگاه، همه این موارد ناظر به همین بدن مادی است و خداوند توانایی اعطای درک و پاسخ به اجزای پراکنده یا سوخته را نیز دارد و به آب یا هوا یا هرآنچه در عالم هست این توانایی را می‌دهد تا بر بدن یا اجزای آن فشار و عذاب وارد کنند، بنابراین حتی اگر بدنی در فضا هم متلاشی شود از این امر مستثنی نیست.

موضوعات: وادي سياست  لینک ثابت
 [ 07:30:00 ب.ظ ]




یک نویسنده معروف
در خیابانی راه می رفت
که ناآگاهانه به شخصی تنه زد.
شخص بی وقفه شروع به
فحش دادن و بد و بیراه گفتن کرد.

بعد از مدتی که خوب فحش داد، نویسنده کلاهش را از سر برداشت و محترمانه معذرت خواهی کرد و در پایان گفت: من هم فلانی هستم.

زن که بسیار شرمگین شده بود، عذرخواهی کرد و گفت: چرا خودتان را زودتر معرفی نکردید؟
در جواب گفت: شما سخت مشغول معرفی خود بودید و من هم صبر کردم تا توضیحات شما تمام شود و من هم خودم را معرفی کردم.

رفتار هر کس نشان دهنده شخصیت اوست

موضوعات: وادي سياست  لینک ثابت
 [ 07:28:00 ب.ظ ]




? دیکته ی سال 1396

سر سطر بنویس……….؟؟؟

جوانها بیکار…!!
دختران سرگردان…..!!
مادران دق مرگ…….!!
پدران برای نان………!!

بنویس………..؟؟؟
بابا نای، نان دادن ندارد، بابا کار ندارد…!
بابا سهمی برای استخدام ندارد…!

بنویس………..؟؟؟
آن بچه سرطان دارد…!
هزینه هر آمپولش بیشتر از 1 میلیون تومان است،
خانه ی آنها پایین شهر است ،
اشک چشمهای مادرش مروارید دارد…!

بنویس………..؟؟
تلاش ما بی ثمر است…!
صاحب خانه بابا را جواب کرد…!
حاجی برای چندمین بار به حج میرود ، اما…!؟
بابای من پول قبض آب و برق را ندارد…!

بنویس………..؟؟؟
نماز قضا دارد… اما سفره ما غذا ندارد…!

بنویس………..؟؟
اهل محل برای ساختن مسجد پول جمع میکنند اما…
سقف خانه ما چکّه میکند….!

بنویس………..؟؟؟
پسر همسایه ی ما از گرسنگی “مُرد” …!
اما در مجلس ختمش گوسفند سر بریدند…!

بنویس………؟؟؟؟
همسایه های بغلی ما هر شب بساط کباب دارند!!!
صدای قوطی های خالی نوشابه هایشان چقدر آهنگ زیبائی دارد!!!
امّا ما با بوی کباب آنها !!!!و ضرب یک لیوان آب وِلَرم، نان را پائین می فرستیم!!!!

بنویس………..؟؟؟
در سرزمین من همه…
یا سنگ میفروشند…!
یا سنگ میزنند…!
یا سنگ می اندازند…!
یا سنگ دل اند…!

بنویس………..؟؟
مادران داغ دارن!
پدران بیمار!

بنویس………..!!
پدر “60″ ساله ام که در 30سالگی فرماندهی یگانی عملیاتی در فکّه را بعهده داشت،اینک نگهبان ویلای آقازاده “20″ ساله شده است،
جوان هایمان از سر نیاز ادعای عاشقی می کنند !
دختر هایمان از نداری که نه، از فقر چندگانگی فرهنگی خود را آلوده ی هوس نامردان می کنند!

بنویس………..؟؟
در سرزمین من اگر از حق مشروع خود دفاع کنی یا له می شوی و یا ……. !
آنها که روزی برای اعتلای این کشور دفاع کردند
و شهید دادند
و مجروح شدند
سخت متّهم هستند…

بنویس………..؟؟
زندگیمان چه سخت، چه آسان، ولی به اجبار می گذرد!
@moallemshad
بنویس………..؟؟؟؟؟
همه چیز رنگ باخته است!!!
حتّیٰ وجدان ها!!!!
ما را متّهم میکنند!!!
که چرا جنگیدید!!!
اصلا بما چه که شما جنگیدید!!!!
دشمن که دوست ما بود!!!

بنویس…………؟؟؟؟؟؟
جنگ امروز در راهروی ادارات و گاوصندوق های خالی بیت المال!!!!
جنگ در ریش های باب شده!!!،
تسبیح ها مرسوم شده!!!!،
انگشتری های به یغما رفته!!!!
و یقّه های بسته شده است.
اصلٱ امروز قحطی دکمه!!!! است!!!!

بنویس………؟؟؟؟؟
پدر جانبازم پول دارو ندارد
تا درمان شود!!!!

و او!!!!
برای رفع سرماخوردگی !!!!
با هواپیمایش!!!!
به اروپا میرود!!!!!!

بنویس…………؟؟؟؟؟

نه…….!!!! ننویس!!!!!!

برگه ها بالا……….!!!!

موضوعات: سند 2030  لینک ثابت
 [ 07:19:00 ب.ظ ]




ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﺗﺨﺘﻪ ﺳﻨﮓ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻭﺳﻂ ﺟﺎﺩﻩ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦﮐﻪ ﻋﮑﺲ ﺍﻟﻌﻤﻞ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻨﺪ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺟﺎﯾﯽ ﻣﺨﻔﯽ ﮐﺮﺩ .ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﺭﮔﺎﻧﺎﻥ ﻭ ﻧﺪﯾﻤﺎﻥ ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺑﯽ ﺗﻔﺎﻭﺕ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭ ﺗﺨﺘﻪ ﺳﻨﮓ ﻣﯽ ﮔﺬﺷﺘﻨﺪ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﻫﻢ ﻏﺮﻭﻟﻨﺪ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﭼﻪ ﺷﻬﺮﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻧﻈﻢ ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﺣﺎﮐﻢ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﺮ ﻋﺠﺐ ﻣﺮﺩ ﺑﯽ ﻋﺮﺿﻪ ﺍﯼ ﺍﺳﺖ ﻭ …
ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺍﯾﻦ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺗﺨﺘﻪ ﺳﻨﮓ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻭﺳﻂ جاده ﺑﺮ ﻧﻤﯽﺩﺍﺷﺖ .
ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻏﺮﻭﺏ ، ﯾﮏ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﭘﺸﺘﺶ ﺑﺎﺭ ﻣﯿﻮﻩ ﻭ ﺳﺒﺰﯾﺠﺎﺕ ﺑﻮﺩ، ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺳﻨﮓ ﺷﺪ، ﺑﺎﺭﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺯﻣﯿﻦ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻭ ﺑﺎ ﻫﺮ ﺯﺣﻤﺘﯽ ﺑﻮﺩ ﺗﺨﺘﻪ ﺳﻨﮓ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻭﺳﻂ ﺟﺎﺩﻩ ﺑرﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﮐﻨﺎﺭﯼ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ .
ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﮐﯿﺴﻪ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺯﯾﺮ ﺗﺨﺘﻪ ﺳﻨﮓ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﮐﯿﺴﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﺍﺧﻞ ﺁﻥ ﺳﮑﻪ ﻫﺎﯼ ﻃﻼ ﻭ ﯾﮏ ﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩ.
ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺩﺭ ﺁﻥ ﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ : ﻫﺮ ﺳﺪ ﻭ ﻣﺎﻧﻌﯽ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﯾﮏ ﺷﺎﻧﺲ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ!!!
زندگی عمل کردن است . این شکر نیست که چای را شیرین میکند بلکه حرکت قاشق چای خوری است که باعث شیرین شدن چایی میشود …

موضوعات: وادي سياست  لینک ثابت
 [ 07:18:00 ب.ظ ]




.عحب....... مدینه فاضله ای خواهد شد.!!!

میگن در یزد ، معلمی پس از چند بار آموزش درس از شاگردانش پرسید :
چه کسی متوجه نشده است؟
سه نفر از شاگردان دستشان را بالا بردند….
معلم گفت : بیایید جلوی تخته و چوب تنبیه خود را از کیفش بیرون درآورد .
تمام دانش آموزان جا خوردند و متعجب و ترسان به معلم نگاه می کردند .
معلم به یکی از سه دانش آموز گفت :

پسرم! این چوب را بگیر و محکم به کف دست من بزن !
دانش آموز متعجب پرسید :به کف دست شما بزنم ؟به چه دلیل ؟
معلم گفت: پسرم مطمئنا” من در تدریسم موفق نبودم که شما متوجه درس نشدید…!!! به همین دلیل باید تنبیه شوم!
دانش آموز اول چند بار به دست معلم زد و معلم از درد سوزش دستش، آهی کشید و چهره اش برافروخته شد .
نوبت نفر دوم شد . دانش آموز دوم که گریه اش گرفته بود، به معلم گفت :

خانم معلم ! به خدا من خودم دقت نکردم و یاد نگرفتم . من دوست ندارم با چوب
به دست شما بزنم .
از معلم اصرار و از دانش آموز انکار !
دیگر ، تمامی دانش آموزان کلاس به گریه افتاده و از بازیگوشی های گاه و بیگاه داخل کلاس ، هنگام درس دادن معلم شرمسار بودند….!!!
از آن روز دانش آموزان کلاس از ترس تنبیه شدن معلمشان جرأت درس نخواندن نداشتند

و اما نتیجه ……
این داستان واقعی در یزد مصداقی برای مسئولان مملکت است که در حوزه ای اگر خطایی از مخاطبان حوزه آن ها سر زد ،خود را باید تنبیه نموده تا الگویی برای رسیدن به جامعه سالم باشیم….!!!
اگر هر کدام از ما مدیران در حوزه فعالیت خود این گونه عمل کنیم………..
مثلاً اگر در اداره ای کم کاری شد، به جبران آن ،رئیس، خود تمام کارهای عقب افتاده را از کارمندان گرفته و شخصا انجام دهد.
اگر در بانکی کلاه برداری و یا اختلاس صورت پذیرفت،ریس بانک مربوطه خود را تنبیه نموده و تنزل شغل دهد.
اگر در حوزه فرهنگی کاستی از سوی مردم و یا متولیان وجود داشته باشد ،دولتمردان مربوطه استعفا دهند.
اگر در حوزه امنیتی و انتظامی بر مردم اجحافی شد،فرماندهان انتظامی به همین دلیل به حبس اختیاری روند.
اگر در حوزه قضایی خطایی صورت گرفت، قاضی استعفا داده و رئیس شعبه خود را
مکافات کند.
و البته همه این ها با تبلیغ و اطلاع رسانی مناسب همراه باشد.
که اگر شود…..عحب…….
مدینه فاضله ای خواهد شد.!!!

موضوعات: وادي سياست  لینک ثابت
 [ 07:16:00 ب.ظ ]




دکتر چمران اوایل با بچه ها ناهار نمی خورد

دکتر چمران اوایل با بچه ها ناهار نمی خورد. از بس سرش شلوغ بود. یک بار به سالن نهارخوری آمد و دید بچه ها در صف ایستاده اند. اما معلمها گوشه ای از سالن، میزی مخصوص به خود دارند و بدون رعایت صف غذا می گیرند و آنجا می نشینند و غذایشان هم چرب تر و مفصل تر از بچه هاست. عصبانی شد. آمد پشت سر بچه ها در صف ایستاد. بچه ها تعجب کرده بودند. هر معلمی که می آمد، می دید چمران خودش در صف با بچه ها ایستاده، یا وارد صف می شد یا با نهیب چمران در صف قرار می گرفت. وقتی نوبت چمران شد تا غذا بگیرد، گفت مثل دانش آموز قبلی بری من غذا بکش. دیگر هم نبینم به بچه ها گوشت ندهی و بگذاری برای معلم ها. به همه باید گوشت و خورشت برسد. سپس سر میز بچه ها نشست.
اینچنین بود که چمران هنوز در قلب شاگردان پیشین و همکاران خود جای گرفت و الگوی جوانان مقاومت لبنان شد.
مطلب کامل در: moodkerbes.info/1395

موضوعات: وادي سياست  لینک ثابت
 [ 07:13:00 ب.ظ ]




مرد گل خوار

مردی دچار بیماری گِل خواری بود و چون چشمش به گِل می افتاد، اراده اش سست می شد و شروع به خوردن آن می نمود.
او روزی برای خریدن قند به دکان عطاری رفت. عطار در دکان سنگِ ترازو نداشت و از گِل سرشوی برای وزن کشی استفاده می کرد.
عطار به مرد گفت: من از گِل به عنوان سنگِ ترازو استفاده می کنم. برای تو مشکلی نیست؟
مرد گفت: من قند می خواهم و برایم فرق نمی کند از چه چیزی برای وزن کشی استفاده کنی.
در همین هنگام مرد در دل خود می گفت: چه بهتر از این گل! سنگ به چه دردی می خورد برای من گِل از طلا با ارزش تر است. اگر سنگ نداری و گِل به جای آن می گذاری باعث خوشحالی من است.
عطار به جای سنگ در یک کفه ی ترازو، گِل گذاشت و برای شکستن قند به انتهای مغازه رفت. در همین اثنا، مرد گِل خوار دزدکی شروع به خوردن از گِلی که در کفه ی ترازو بود کرد.
او تند تند می خورد و می ترسید مبادا عطار متوجه ماجرا شود.
عطار زیرچشمی متوجه ی گل خوردن مشتری شد ولی به روی خودش نیاورد. بلکه به بهانه پیدا کردن تیشه قند شکن، خود را معطل می کرد.
عطار در دل خود می گفت: تا می توانی از آن گل بخور. چون هر چقدر از آن می دزدی در واقع از خودت می دزدی! تو بخاطر حماقتت می ترسی که من متوجه دزدیت بشوم. در حالیکه من از این می ترسم که تو کمتر گل بخوری! تا می توانی گل بخور.
تو فکر می کنی من احمق هستم؟ نه! این طور نیست. بلکه هنگامی که در پایان کار، مقدار قندت را دیدی، خواهی فهمید که چه کسی احمق و چه کسی عاقل است!

خیلی از انسانها با ولع زیاد مشغول خوردن گل های این دنیا هستند و احساس پیروزی و موفقیت نیز می کنند، در حالی که در آخرت خواهند فهمید که چقدر از یک کفه ترازوی خود کاسته اند و چه مقدار قند برای خود در آن دنیا باقی گذاشته اند!

موضوعات: وادي سياست  لینک ثابت
 [ 06:45:00 ب.ظ ]




مدرسه ای اقدام به بردن دانش آموزانش به اردو میکنه

که در مسیر حرکت اتوبوس به یک تونل نزدیک میشوند

که نرسیده به آن تابلویی با این مضمون دیده میشود

که حداکثرارتفاع سه متر

و ارتفاع اتوبوس هم سه متر بود.

? ولی چون راننده قبلا این مسیر رو اومده بود

با کمال اطمینان وارد تونل میشود

ولی سقف اتوبوس به سقف تونل کشیده میشود

و در اواسط تونل توقف میکند.

?پس از آروم شدن اوضاع مسولین و راننده پیاده میشوند.

پس از بررسی اوضاع مشخص میشود

که یک لایه آسفالت جدیدی روی جاده کشیده شده

که باعث این اتفاق شده و همه به فکر چاره افتادند

?یکی به کندن آسفالت و دیگری به

بکسل کردن با ماشین سنگین دیگر و …

اما هیچکدام چاره ساز نبود.

?پسر بچه ای از اتوبوس پیاده شده و گفت
که راه حل این مشکل را من میدانم

که یکی از مسوولین اردو بهش گفت

که برو بالا پیش بچه ها و و از دوستات جدا نشو!!

?پسر بچه با اطمینان کامل گفت

که به خاطر کوچکیم دست کمم نگیر

و یادت باشه که سر سوزن به این کوچکی

چه بلایی سر بادکنک بزرگ در میآره.

?مرد از حاضر جوابی کودک تعجب کرد

و راه حل از او خواست.

بچه گفت

که پارسال دریک نمایشگاهی معلممان یادمان داد

که از یک مسیر تنگ چه جوری عبور کنیم

و گفت که برای اینکه دارای روح لطیف و حساسی باشیم

باید درونمان را از هوای نفس و باد غرور

و تکبر و طمع و حسادت خالی کنیم

و در اینصورت میتوانیم از هر مسیر تنگ عبور کنیم

و به خدا برسیم.

?مسوول به اوگفت که بیشترتوضیح بده.

پسر بچه گفت

که اگر بخواهیم

این مساله را روی اتوبوس اجرا کنیم

باید باد لاستیکهای اتوبوس را کم کنیم

تا اتوبوس از این مسیر تنگ و باریک عبور کند.

پس از این کار اتوبوس از تونل عبور کرد

خالی کردن درون از هوای کبر و غرور و نفاق و حسادت

رمز عبور از مسیرهای تنگ زندگی است

موضوعات: وادي سياست  لینک ثابت
 [ 06:40:00 ب.ظ ]




دم روباه از زرنگی در تله است

پیرمرد کشاورزی بود که جالیزی داشت که هندوانه اش زیاد بود ولی از یک بابت خیلی ناراحت بود، چون یک روباه مکار شب که می شد، به طرف جالیز راه می افتاد و در چشم به هم زدن مقدار زیادی از خربزه و هندوانه های رسیده و کال را خرد می کرد و همه ی بوته ها را می کند، پیر مرد هر کاری که کرد نتوانست روباه را بگیرد. پیرمرد سر راه روباه یک چاه کند و روی آن را با ساقه و برگ نازک علف پوشاند ولی روباه از این حیله پیرمرد با خبر شد. ناچار آرد آورد و خمیری درست کرد و توی آن زهر ریخت و سر راه روباه گذاشت، ولی روباه مکار همین که خمیر را بو کشید فهمید که زهر دارد و آن را نخورد. عاقبت پیرمرد با یک نفر مشورت کرد و او به پیرمرد گفت که سر راه روباه تله ای در زمین کار بگذارد و به زمین، میخ کند و یک تکه گوشت سر راه روباه گذاشت، روباه شب که آمد و سفره چرب و نرمی دید جلو رفت، ولی از این فکر هم غافل نبود که ممکن است دامی برایش گذاشته باشند، به همین جهت دمش را به طرف تله نزدیک کرد و عقب عقب رفت که ناگهان دم روباه در تله گیر کرد روباه و به هر طرف که رفت و هر زرنگی که به خرج داد خلاص نشد که نشد تا صبح آنقدر تلاش کرد که خسته و بی حال افتاد. پیرمرد آمد و گفت: آقا روباه تو با آن زرنگی چطور شد که توی تله افتادی؟ روباه گفت: من که در تله نیستم بلکه این دم من است که در تله افتاده، من به این سادگی ها در تله نمی افتم! پیر مرد گفت: بله دم روباه از زرنگی در تله است.
نکته_ارشادی: خدا فرصت میده اما برخی به خیال باطل زرنگی می کنن و به جای عبرت ، بیشتر سوء استفاده می کنند… قطعا روزی دم به تله خواهند داد اما از زرنگی خودشون!

موضوعات: وادي سياست  لینک ثابت
 [ 06:34:00 ب.ظ ]




میگویند اسکندر قبل از حمله به ایران درمانده و مستأصل بود. از خود میپرسید که چگونه باید بر مردمی که از مردم من بیشتر میفهمند حکومت کنم؟

یکی از مشاوران میگوید: «کتابهایشان را بسوزان. بزرگان و خردمندانشان را بکش ..

و دستور بده به زنان و کودکانشان تجاوز کنند».

اما ظاهراً یکی دیگر از مشاوران پاسخ میدهد:

نیازی به چنین کاری نیست. از میان مردم آن سرزمین، آنها را که نمیفهمند و کم سوادند، به کارهای بزرگ بگمار. آنها که میفهمند و باسوادند، به کارهای کوچک و پست بگمار. بی سوادها و نفهم ها همیشه شکرگزار تو خواهند بود و هیچگاه توانایی طغیان نخواهند داشت. فهمیده ها و با سوادها هم یا به سرزمینهای دیگر کوچ میکنند یا خسته و سرخورده، عمر خود را تا لحظه مرگ، در گوشه ای از آن سرزمین در انزوا سپری خواهند کرد.
نکته_ارشادی : تاریخ تکرار می شود و مهره ها هستند که جا به جا می شوند…

موضوعات: وادي سياست  لینک ثابت
 [ 06:31:00 ب.ظ ]




"یکی از بین خودمان" نفودي

“یکی از بین خودمان”
نهضت جنگل را دشمن شکست نداد.
سر میرزاکوچک خان را یکی از یاران #نفوذی خودش جناب خالو قربان برید و برای رضا شاه برد.
رئیسعلی را هم اجنبی ها شهید نکردند.
رئیسعلی هم از پشت با تیر غلامحسین تنگکی که #نفوذی انگلیس بود از پا در آمد.

تاریخ مبارزات ما با استعمار گواه است که هیچ وقت از روبرو تیر نخوردیم. هر بار مبارزه جدی شد ما به خودمان باختیم و یکی از پشت ما را زد.
برای زانو زدن این ملت همیشه پای یک نفوذی در میان بود. یکی از بین خودمان.
به درختان جنگل گفتم: چرا شما با این عظمت از تکه آهنی بنام تبر میترسید؟ گفتند: رنج ما از تبر نیست، از دسته ی آنست که از جنس خودمان است

ادامه »

موضوعات: وادي سياست  لینک ثابت
 [ 06:20:00 ب.ظ ]




الهم  عجل لوليك الفرج يعني گناه نكنيم

اللهم صل علی محمد وآل محمد

موضوعات: وادي سياست  لینک ثابت
 [ 06:17:00 ب.ظ ]




الهم  عجل لوليك الفرج

اللهم صل علی محمد وآل محمد

موضوعات: وادي سياست  لینک ثابت
 [ 06:15:00 ب.ظ ]




به مختارالسلطنه گفتند که ماست در تهران خیلی گران شده است. فرمان داد تا ارزان کنند. پس از چندی ناشناس به یکی از دکان‌های شهر سر زد و ماست خواست.
ماست فروش که او را نشناخته بود پرسید : چه جور ماستی می‌خواهی ؟ ماست خوب یا ماست مختارالسلطنه !
وی شگفت‌زده از این دو گونه ماست پرسید.
ماست فروش گفت: ماست خوب همان است که از شیر می‌گیرند و بدون آب است و با بهای دلخواه می‌فروشیم. ماست مختارالسلطنه همین تغار دوغ است که در جلوی دکان می‌بینی که یک سوم آن ماست و دو سوم دیگر آن آب است و به بهایی که مختارالسلطنه گفته می‌فروشیم. تو از کدام می‌خواهی؟!
مختارالسلطنه دستور داد ماست فروش را جلوی دکانش وارونه از درختی آویزان کرده و بند تنبانش را دور کمر سفت ببندند. سپس تغار دوغ را از بالا در لنگه‌های تنبانش بریزند و آنقدر آویزان نگهش دارند تا همه آب‌هایی که به ماست افزوده از تنبان بیرون بچکد!
چون دیگر فروشنده‌ها از این داستان آگاه شدند، همگی ماست‌ها را کیسه کردند!
وقتى میگن فلانى ماستشو کیسه کرده یعنى این
ولی حیف که دیگر مختارالسلطنه ای نیست!

موضوعات: وادي سياست  لینک ثابت
 [ 05:55:00 ب.ظ ]




اللهم صل علي محمد وآل محمد

الهم عجل لوليك الفرج يعني گناه نكنيم

ادامه »

موضوعات: وادي سياست  لینک ثابت
 [ 01:38:00 ب.ظ ]




الهم  عجل لوليك الفرج

الهم عجل لوليك الفرج يعني گناه نكنيم

موضوعات: وادي سياست  لینک ثابت
 [ 01:37:00 ب.ظ ]




الهم  عجل لوليك الفرج يعني گناه نكنيم

الهم عجل لوليك الفرج يعني گناه نكنيم

موضوعات: وادي سياست  لینک ثابت
 [ 01:35:00 ب.ظ ]




سرزمینی که برخی در آن:

?‍♀ برخی از #آخوندها متنفرند و به #روحانی رای میدهند!

?از #عربها متنفرند اما #دوبی می روند!!

?? #روزه نمیگیرند ولی دلشان برای #ربنای_شجریان تنگ شده است!!

? #کوروش پرست اند اما #تعصبات_مذهبی را مانع پیشرفت میدانند!!

? بازیگرانش در #طلاق شهره اند اما نقشهای #عاشقانه بازی میکنند!!

⚽️ برنامه_فوتبالی_اش تحلیل سیاسی را بیشتر از پنالتی زدن بلد است!!

? فلاکت ایرانی را در فیلمهای سینمایی خود نشان میدهند و اسکار میگیرند ولی ادعای وطن پرستی دارند!!

? کانتر بازی می کنند و مخالف خشونتند!!

?? سه برابر تولید ناخالص ملی #لوازم_آرایشی استفاده میکنند ولی هزینه کربلا و مکه و غذای روضه را اجحاف در حق ایتام می دانند!!

?حاجاتشان را از #نبات_متبرک_امام_رضا(ع) میگیرند و در انتخابات مسخره اش می کنند!!

?پاره بودن شلوار زنها را کلاس میدانند و چادر و پوشش کامل را امل بودن می دانند…
طنز

موضوعات: وادي سياست  لینک ثابت
[شنبه 1396-06-11] [ 09:01:00 ب.ظ ]




اسرائيل
موضوعات: وادي سياست  لینک ثابت
 [ 08:53:00 ب.ظ ]




امام على علیه السلام و کاسب بى ادب
در ایامى که امیرالمؤ منین علیه السلام زمامدار کشور اسلام بود، اغلب به سرکشى بازارها مى رفت و گاهى به مردم تذکراتى مى داد.

روزى از بازار خرمافروشان گذر مى کرد، دختر بچه اى را دید که گریه مى کند، ایستاد و علت گریه اش را پرسش کرد. او در جواب گفت: آقاى من یک درهم داد خرما بخرم، از این کاسب خریدم به منزل بردم اما نپسندیدند، حال آورده‌ام که پس بدهم کاسب قبول نمى کند.

حضرت به کاسب فرمود: این دختر بچه خدمتکار است و از خود اختیار ندارد، شما خرما را بگیر و پولش را برگردان.
کاسب از جا حرکت کرد و در مقابل کسبه و رهگذرها با دستش به سینه على علیه السلام زد که او را از جلوى دکانش رد کند.

کسانى که ناظر جریان بودند آمدند و به او گفتند، چه مى کنى این على بن ابیطالب علیه السلام است!!
کاسب خود را باخت و رنگش زرد شد، و فورا خرماى دختربچه را گرفت و پولش را داد.
سپس به حضرت عرض کرد: اى امیرالمؤ منین علیه السلام از من راضى باش و مرا ببخش.

حضرت فرمود: چیزى که مرا از تو راضى مى کند این است که: روش خود را اصلاح کنى و رعایت اخلاق و ادب را بنمایى.

?? داستانها و پندها 1/46
بحار الانوار، 9/519

موضوعات: وادي سياست  لینک ثابت
 [ 08:48:00 ب.ظ ]




اللهم صل علي محمد وآل محمد

الهم عجل لوليك الفرج

موضوعات: وادي سياست  لینک ثابت
 [ 07:08:00 ب.ظ ]




الهم  عجل لوليك الفرج يعني گناه نكنيم

الهم عجل لوليك الفرج

موضوعات: وادي سياست  لینک ثابت
 [ 07:07:00 ب.ظ ]




اللهم صل علي محمد وآل محمد

اللهم صل علي محمد وآل محمد

موضوعات: وادي سياست  لینک ثابت
 [ 07:03:00 ب.ظ ]




اللهم صل علي محمد وآل محمد

اللهم صل علي محمد وآل محمد

موضوعات: وادي سياست  لینک ثابت
 [ 06:58:00 ب.ظ ]




الهم  عجل لوليك الفرج

الهم عجل لوليك الفرج

موضوعات: وادي سياست  لینک ثابت
 [ 06:56:00 ب.ظ ]




✅ -زیاد بودن دکمه ها در لباس آدمک ترسیم شده نشانه کمبود اعتماد به نفس در کودک است

✅ -وجود حیوانات در نقاشی بیانگر حس طبیعت گرایی کودک می باشد.

✅ - ابر در نقاشی کودک سمبل مادر و خورشید سمبل پدر است .

✅ -اشکال نوک تیز و خطوط شکسته بیانگر خشونت در زندگی است.

✅- پشت سر هم و ردیف بودن اشکال رسم شده مانند جوجه های یک مرغ به دنبال او ، نشانگر استعداد ریاضی کودک می باشد.

✅ -با توجه به عناصر رسم شده در یک سوم پایین نقاشی میتوان به احساس کودک در گذشته اش پی برد.

✅-با توجه به عناصر رسم شده در یک سوم وسط نقاشی به احساس کودک در زمان حال می توان پی برد.

✅- عناصر رسم شده در یک سوم بالای نقاشی نشانه احساس کودک به آینده خود است.: خطوط نقاشی کودکان :

?خطوط نازک و هماهنگ در نقاشی کودک،نشان دهنده ی سازگاری کودک است.

?خطوط کوچک و فشرده،نشانه ی ناراحتی درونی کودک است.

?خطوط مارپیچ نشانه ی پرخاشگری در کودک است.

?خطوط نازک و ملایم،احساسات عاطفی کودک را می رساند.

?خطوط کوتاه،خجالتی بودن و خطوط کمرنگ،کمبود جوش و خروش را می رساند.

✳اگر در صفحه نقاشی بیشتر از نصف صفحه خالی بماند و نقاشی کوچک باشد نشانه ی اعتماد به نفس پایین کودک است.

✳اگر کودک مرتب نقاشی کند و پاک کند نشانه ی ترس و اضطراب درونی اوست.

✳در مورد نقاشی خانه،اگر در و پنجره ای برای خانه نکشد،نشانه ی وابستگی شدید به مادر است.

?بهترین نقاشی که نشانه ی روان سالم در کودک است،کشیدن خانه با دودکش و پنجره و در و پرده و آنتن است.

?خورشید در نقاشی کودک،نماد پدر است.خورشید با چشم و ابرو رابطه ی خوب با پدر را می رساند و خورشید سیاه ،تیرگی رابطه با پدر را می رساند.

?اگر کودک آدمکی را نقاشی کند :

?سر بزرگتر از بدن،ناسازگاری کودک را می رساند.

?سر به تنهایی بدون بدن،اضطراب را می رساند

موضوعات: تربیت فرزند, آيا مي دانيد؟, آسيب هاي اجتماعي, گفته ها ونكته ها, تربیت فرزند  لینک ثابت
 [ 06:56:00 ب.ظ ]




شعربدون نقطه درفراق مهدی موعود (عج)

گلی گم کرده ام ای حیّ دادار
که دارد عطر روی آل اطهار

هوای وصل او دارم همه عمر
دم گورم، الهی همرهم دار

ره وصل گل روی مرادم
که راه‌مرگ مارا کرده هموار

در آورده دمارِ عمر ما را
که‌وصل روی او را دارم اصرار

سرآمد عمرم اَر آواره‌‌گی ها
ولی دارم هوای کوی دلدار

ألا ای مصــــــلحِ اولادِ آدم
رسی کی دادِ دلهای هوادار

گرامی گوهری گم کرده دارم
که او هم در دلم دارد سر کار

دوصد سال ار دهد عمرم همه درد
رود در ســـر مرا همــــواره مســـمار

هوای کوی او دارم مکرر
مگر در راه او گردم در آوار

رها کردی مرا آواره گردم
که گردد کم همی آمار و طومار

که عمری سائل کوی مرادم
مرادم، کی دهی سردار احرار

گره دارد امور اهل عالم
که سرها می رود محروم در دار

رسد کی دادرس، دادِ دلِ ما
عدو همواره می گردد طمع کار

الهی عالماً در راهِ اسلام
همه آماده اما کو علمدار

موضوعات: سيره معصومين  لینک ثابت
 [ 06:47:00 ب.ظ ]




بصیرت سواد نیست، بینش است…

بصیرت،
یعنی اینکه بدانی ممکن است همسرِ پیامبر، در برابرِ راهِ پیامبر ایستاده باشد؛

بصیرت،
یعنی اینکه نگاهت به “شخصیت” ها نباشد بلکه همواره به “شاخص"ها چشم بدوزی؛

بصیرت،
یعنی اینکه بدانی حتی مسجد، می تواند “مسجد ضِرار"باشد و پیامبر (صلی الله علیه و آله) آن را خراب کند و به زباله دانیِ شهر تبدیل نماید؛

بصیرت،
یعنی اینکه قرآنِ روی نیزه تو را از قرآنِ ناطق، منحرف نکند؛

بصیرت،
یعنی اینکه بدانی جانباز صفین می تواند قاتل حسین(علیه السلام) در کربلا باشد؛

بصیرت،
یعنی اینکه بدانی در جنگ با فتنه نمی توانی آغازگر باشی اما تا ضربه نهایی، نباید از پا بنشینی؛

بصیرت،
یعنی اینکه نگذاری فتنه گران, شیرت را بدوشند یا بر پشتت سوار شوند؛

بصیرت،
یعنی اینکه ” مالک اشتر” ها را به تندروی و “ابوموسی اشعری” ها را به اعتدال نشناسی؛

بصیرت،
یعنی اینکه بدانی “معاویه” ها به سست عنصرهای سپاهِ علی(علیه السلام) دل بسته اند؛

بصیرت،
یعنی اینکه بدانی تاریخ تکرار می شود،
نه با جزئیاتش بلکه با خطوط کلی اش؛

مسجد ضرارها،
قرآن بر نیزه کردن ها،
حکمیت ها،
خشک مغزی ها،
و…

پس انتخاب با خودمان است که اهل بینش باشیم یا اهل سواد؟
اهل خواندن باشیم یا اهل فهمیدن؟
جزئیات تاریخ را بخوانیم یا خطوط کلّی آنرا بدانیم؟

موضوعات: سند 2030  لینک ثابت
 [ 06:46:00 ب.ظ ]




الهم  عجل لوليك الفرج

الهم عجل لوليك الفرج

موضوعات: وادي سياست  لینک ثابت
 [ 06:43:00 ب.ظ ]




الهم  عجل لوليك الفرج

الهم عجل لوليك الفرج

موضوعات: وادي سياست  لینک ثابت
 [ 06:42:00 ب.ظ ]




الهم عجل لوليك الفرج

موضوعات: خانواده اسلامي  لینک ثابت
 [ 06:41:00 ب.ظ ]




ماحسینی گر شدیم از برکت نام رضاست...

درد بی درمان به مادادند و درمان ساختیم
اتش نمرود دادند و گلستان ساختیم

فقر ما محدودیت زایی نکردو خیر شد
با گلیم کهنه قالی سلیمان ساختیم

فکر مستخدم شدن بودیم اگر زود آمدیم
یک گداخانه کنار قصر سلطان ساختیم

کعبه هم سجاده را کج کرد وقتی دید ما
قبله را مایل به خورشید خراسان ساختیم

سایه امنیت ما در قیامت میشود
سایه امنی که ما در زیر ایوان ساختیم

ما نه از حالا که در دارالشفاییم از قدیم
دربدرهای علی موسی الرضاییم از قدیم

ما خوشیم اما زمان رفت و آمد خوشتریم
درشلوغی خیابان های مشهد خوشتریم

ماه با تابیدنش خودرا سبک کرده فقط
شب که می آید همه بانور گنبد خوشتریم

بین گوهرشاد و صحن کهنه حیران مانده ایم
دل اگر باشد دراین وادی مردد خوشتریم

ریسه بندانی که درصحن است مارا نور داد
اینچنین تکلیف ما روشن که باشد خوشتریم

آمدیم اینجا که سه دفعه بیاید پیش ما
قول اگرشد قول دیدار مجدد خوشتریم

در ازای درهم ما او طلا پرداخت کرد
خرج مشهد رفتن مارا رضا پرداخت کرد

تاکه شد حرف طلسم آقا به داد ما رسید
چه زمانهایی به داد ما پریشانها رسید

گاه آهوی بیابان و گهی سگ های پیر
خوب برحال همه از زشت و از زیبا رسید

هرکسی تیری دراینجا زد نشانش شد دوتا
هم به عقبایش رسید و هم براین دنیا رسید

زائرانت هرسحر از وحی بهره برده اند
بس که از نقاره ها آیات انزلنا رسید

درگدایی از پسر مادر وساطت میکند
یا رضا گفتیم و جانم از سوی زهرا رسید

جلوه شمس الشموسی شما با فاطمه ست
پیش تو سوگند من یا فاطر و یا فاطمست

درحرم خودرا به صید دام بستن بهتر است
به کراماتت امید تام بستن بهتر است

حج اگر حج فقیران است جای شبهه نیست
درطواف قبر تو احرام بستن بهتراست

اول صبح آخر شب به ضریحت میرسیم
کام را با بوسه صبح و شام بستن بهتراست

راه زائر با پر طاووس پیدا میشود
بند دل را به دل خدام بستن بهتراست

هرشب جمعه برات کربلا را میدهی
چشم امیدی به بار عام بستن بهتراست

تو اگر دعوت کنی ویزا نداده میرویم
یک زیارت اربعین پای پیاده میرویم

روضه یابن شبیبت روز مارا تارکرد
مادرت باروضه تو گریه بسیار کرد

گوسفندی را مثال آوردی و این کار تو
کل چوپان های ده را تاابد بیمار کرد

گفتی از خنجر که هرگز از جلو کاری نشد
شاه وقتی پشت و رو شد تیغ دیگر کار کرد

وقت مثله کردنش بالاسرش زهرا رسید
آمد و با یک تن غارت شده دیدار کرد

سربه خورجین رفت و آخر بی برادر بودنش
خواهری را همسفر با دسته اشرار کرد

اینهمه شال و کتیبه یادگاری از شماست
ماحسینی گر شدیم از برکت نام رضاست…

#سید_پوریا_هاشمی
#امام_رضا_ع_مدح
——————————————
کوتاه کن کلام… بماند بقیّه اش
مرده است احترام… بماند بقیّه اش
از تیرهای حرمله٬ یک تیر مانده بود
آن هم نشد حرام… بماند بقیّه اش
هر کس که زخمی از علی و ذوالفقار داشت
آمد به انتقام… بماند بقیّه اش
شمشیرها تمام شد و نیزه ها تمام
شد سنگ­ها تمام… بماند بقیّه اش
گویا هنوز باور زینب نمی شود
بر سینه ی امام…؟ بماند بقیّه اش
پیراهنی که فاطمه با گریه دوخته
در بین ازدحام… بماند بقیّه اش
راحت شد از حسین همین که خیالشان
شد نوبت خیام….بماند بقیّه اش
رو کرد در مدینه که یا ایّهاالرّسول
یافاطمه! سلام… بماند بقیّه اش
از قتلگاه آمده شمر و ز دامنش
خون علی الدّوام… بماند بقیّه اش
سر رفت آه، بعد هم انگشت رفت، کاش
از پیکر امام …. بماند بقیّه اش
بر خاک خفته ای و مرا می­برد عدو
من می­روم به شام… بماند بقیّه اش
دلواپسم برای سرت روی نیزه ها…
از سنگ پشت بام… بماند بقیّه اش
دلواپسی برای من و بهر دخترت
در مجلس حرام… بماند بقیّه اش
حالا قرار هست کجاها رود سرش؟
از کوفه تا به شام… بماند بقیّه اش
تنها اشاره ای کنم و رد شوم از آن
از روی پشت بام … بماند بقیّه اش
قصّه به “سر” رسید و تازه شروع شد
شعرم نشد تمام… بماند بقیّه اش

شب یلدا چنان باشـــ
که خرابـــَت نکننـــد
غافـــل از واقعهـــ
کرب و بلایت نکننــد
شبــ یلدا چنینــ باشـ
ک در لـــُطف و کــــرم
مـــهدی فاطمهـــ . .
جوابــ. .ـت نکـــُنـــد…

عصر یک جمعه دلگیر دلم گفت بگویم

عصر یک جمعه دلگیر دلم گفت بگویم

بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده است

چرا آب به گلدان نرسیده است

چرا لحظه باران نرسیده است

هر کس که در این خشکی دوران

به لبش جان نرسیده است به ایمان نرسیده است

و هنوزم که هنوز است ، غم عشق به پایان نرسیده است

بگو حافظ دلخسته ز شیراز بیاید

بنویسد که هنوزم که هنوز است

چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده است

چرا کلبه احزان به گلستان نرسیده است

خداوند گواه است دلم چشم به راه است

ودرحسرت یک پلک نگاه است

ولی حیف نصیبم فقط آه است

تویی آئینه ،روی من بیچاره سیاه است

وجا دارد از این شرم بمیرم که بمیرم

عصر این جمعه دلگیر وجود تو کنار

دل هر بی دل آشفته شود حس

===================
باز باران…

با ترانه…

میخورد بر بام خانه

خانه ام کو؟خانه ات کو؟

آن دل دیوانه ات کو؟؟؟

روزهای کودکی کو؟

فصل خوب سادگی کو؟

یادت آید روز باران

گردش یک روزدیرین؟

پس چه شد دیگر"کجارفت؟

خاطرات خوب وشیرین…

درپس آن کوی بن بست

دردل تو"آرزوهست؟

کودک خوشحال دیروز

غرق در غم های امروز…

یادباران رفته ازیاد…

آرزوهارفته برباد…

بازباران” بازباران

میخورد بربام خانه

بی ترانه… بی بهانه

شایدم ” گم کرده باشه….
======================
بخون….ارزش داره!!
ما شیعه ایم اما فقط درثبت احوال!!

آقای من امشب غزل تغییر کرده

شعرم فضای تازه ای تصویر کرده

شعرم همیشه گفتن «آقا بیا» بود

ذکر قنوتم خواندن «آقا بیا» بود

امشب ولی دیدم که اینجا جای تو نیست

بین تمام قال ها آوای تو نیست

دیگر میا اینجا کسی در فکرتان نیست

اصلا نیاز هیچکس صاحب زمان نیست

زن ها گرفتار اصول خاله بازی

مردان پی راهی برای پول سازی

در اولویت کسب و کار است و تجارت

حالا اگر فرصت زیاد آمد ،عبادت!

روزی هزارو خورده ای دعوا سرِ پول

اصلا تمام حرص و جوش ما سر پول

این سینما هم که طرفدارش زیاد است

بیچاره مامور بلیت کارش زیاد است

یا “مش ماشالا” یا “وفا” یا “کیفر” و “آل”

این تازه بحث سینما منهای فوتبال

هی اِل کلاسیکو، پلی آف، لیگ برتر

یک جمعه ی حساس و شهرآورد دیگر

کنسرت موسیقی پاپ و رپ ، کلاسیک

میز و موبایل و ماشین و ویلا و پیک نیک

جشن تولد ، سیسمونی ، عقد و عروسی

آهنگ تازه ، تیپ نو، موی تیفوسی!

شیطان ملعون لشکری کرده مهیا

ذهن منو امثال من درگیر اینها

حالا تو اصلا جای من ، با این مشقت

وقت دعای ندبه میماند برایت؟!

جمعه که تعطیل است و دائم خواب ماندیم

خیلی هنر کردیم اگر یک عهد خواندیم!

ما شیعه ایم اما فقط در ثبت احوال!

ما بی بخاریم و گرفتاریم و بی حال

ما را هوای نفسمان بیچاره کرده

با هر گناهی بینمان افتاده پرده

عیسی نفس ! جانی بده این مرده ها را

لطفی کن و دستی بکش روی دل ما

آقای من بیدارمان کن این چه حالی است؟

ولله در افکارمان جای تو خالی است!

مردیم از بس حرص و جوش پول خوردیم!

آقا ببخشم جان تو!جان عمویت!

شرمنده از روی توام قربان رویت

پایان شعرم را عوض کردم دوباره

از شعر های قبلی ام خواندم دوباره

«دق کردم از بس گریه کردم کی میایی؟»

امیدوارم جمعه ی دیگر بیایی..

..اللهم عجل لولیک الفرج..

ادامه »

موضوعات: دركوچه باغ شعر  لینک ثابت
 [ 06:40:00 ب.ظ ]




در طلاییه

سه شهید پیدا کردیم

پاهایشان با سیم تلفن کلاف شده بود
و دستهایشان از پشت بسته شده بود
خاک ها را کنار زدند متوجه شدند

استخوانهای سینه و جمجمه این بچه ها روی زمین کتاب شده است
بعد معلوم شد که دست و پای این شهدای عزیز را قبل از شهادت بستند و کنار هم خواباندند

با شنی تانک از روی سینه و جمجمه بچه ها رد شدند
این نوع جان کندن آسان است که انسان تقاضای بازگشت کند؟

اینجا سِری در کار است که چنین جان کندن بسیار سخت و دشوار ، دوباره طلب می شود

موضوعات: سیره شهدا  لینک ثابت
 [ 05:06:00 ب.ظ ]




مردی از امام حسن (ع) پرسید:

چرا مرگ را ناخوش داریم و آن را دوست نداریم؟

حضرت فرمودند: زیرا شما آخرت خود را ویران و دنیایتان را آباد کرده اید و دوست ندارید از آبادانى به ویرانه منتقل شوید.

معانی الأخبار: 390/29.

بنابراین اگه در دلمون نسبت به مرگ ترس و وحشت هست به این معناست که آخرت ما آباد نیست و آمادگی لازم رو کسب نکردیم،
پس به جای کوچک جلوه دادن مرگ و قیامت، به دنبال کسب آمادگی لازم و آباد کردن آخرتمان باشیم،

چرا که با نادیده گرفتن آیات و روایات قیامت،‌ چیزی از بزرگی و عظمت آن کم نمی‌شود و مرگمان هم به تأخیر نمی‌افتد.

موضوعات: سيره معصومين  لینک ثابت
 [ 05:05:00 ب.ظ ]




تو اتوبوس پیرمرد به دختره که کنارش نشسته بود ! گفت :
دخترم این چه حجابیه که داری ؟
همه ی موهات بیرونه ؟
دختره با پررویی گفت: تو نگاه نکن !

بعد از چند دقیقه پیرمرد کفشش را درآورد، بوی جوراب در فضا پخش شد !!!

دختره درحالی که دماغشو گرفته بود به پیرمرد گفت : اَه اَه اَه این چه کاریه می کنی خفمون کردی ؟
پیرمرد باخونسردی گفت: تو بو نکن !

موضوعات: حجاب یا تبرج, سيره معصومين  لینک ثابت
 [ 05:04:00 ب.ظ ]




معرفی چند کانال حوزوی
https://t.me/tollabkarime
http://t.me/itdmcbot?start=rasanewsagency
https://t.me/makhowzeh
https://t.me/jame_droose_howze
https://t.me/Hawzahnews
https://t.me/womenhc
چند کانال حوزوی برای طلاب »
دانلود صوت و کتاب های رهبری و مورد نظر رهبر

کتابای رهبری رو رایگان دانلود کنید
https://t.me/Khamenei_book

موضوعات: اقيانوس پژوهش  لینک ثابت
 [ 05:02:00 ب.ظ ]




عکاسی از دخترکی دستفروش ک زیرباران جوراب میفروخت عکسی گرفت…

آن عکس بهترین عکس سال شد…
عکاس بهترین عکاس سال شد و جایزه گرفت…
کتابی درمورد آن عکس نوشته شد… نویسنده اش بهترین نویسنده شد و جایزه ای گرفت…
از آن کتاب فیلمی ساخته شد…آن فیلم پر بیننده ترین فیلم شد…

تمام عوامل سازنده آن فیلم جوایزی گرفتند و تحسین شدند…
ولی آن کودک دستفروش هنوز دستفروشی میکند!!!!!

موضوعات: تربیت فرزند  لینک ثابت
 [ 03:52:00 ب.ظ ]




?تــو بـا همـــه فــرق داری…
?وقتی با هم میخواستیم بریم بیرون مقنعه مو پوشیدم،چادرمو گذاشتم سرم،گفتم آماده م…اومدی
جلو..مقنعه مو اوردی جلوتر …بهم گفتی میشه رو بگیری؟دلم میخواد خوشگلیهات فقط برا خودم
باشه
?اونجا بود که فهمیدم تو با همــه مردهــا فــرق داری
?وقتی اون روز تو باغ همه ی خانومها رو جو گرفته بود و جلوی همه قهقهه می زدن
وشوهراشون هم بی خیال نشسته بودن و تماشا می کردن وقتی منو هم به جمعشون دعوت کردن؛
آروم تو گوشم گفتی:
«مواظب وقار و متانتت باش عزیزم» ?اونجا بود که فهمیدم تو با همــه مردهــا فــرق داری
?وقتی رفته بودیم دریا…مردای دیگه رو که میدیدم دیدم از هرفرصتی دارن استفاده میکنن تا
خانومایی که با وضع آنچنایی اونجا ایستاده ن رو دید بزنن…وقتی به تو دقت کردم دیدم فقط
چشات سمت منه…خیلی خوشم اومد ?اونجا بود که فهمیدم تو با همــه مردهــا فــرق داری
?وقتی اون روز تو مجلس عروسی یهو همه رو جو گرفت و زن و مرد قاطی شدن و…مردهای
دیگه با چه لذتی به تماشا نشسته بودن تو مثل برق از جا پریدی و زدی بیرون. پشت سرت اومدم
گفتی: «متشکرم که اونجا نموندی» ?اونجا بود که فهمیدم تو با همــه مردهــا فــرق داری
?وقتی درعین حال که منو به فعالیت اجتماعی و درس خوندن و فعالیت در دانشگاه تشویق می
کردی؛ هرازچندگاهی یاد آوری می کردی
که:«غرور زن در مقابل مردان غریبه بجا و خوبه» ?اونجا بود که فهمیدم تو با همــه مردهــا فــرق داری
?وقتی اون روز آقای همسایمون اومده بود دم در. چادر سر کردم و رفتم قبض ها رو ازش گرفتم
برگشتم دیدم با لبخند بهم خیره شدی.
گفتی :«خوشم اومد چه مردونه برخورد کردی,بدون عشوه و طنازی» ?اونجا بود که فهمیدم تو با همــه مردهــا فــرق داری
?وقتی خانمهاازمشکوک شدنشون نسبت به همسراشون بعدازرفتنشون ازخونه میگفتندومن مطمئن
بودم که پدرِبچه هام، الان یه گوشه ی دنج پیداکرده وباخودشوخداش خلوت کرده ?اونجا بود که فهمیدم تو با همــه مردهــا فرق داری
?وقتی عروسی دخترخاله م بود چون میدونستی تو عروسی موسیقی و چیزای حرامه…بهم گفتی
خانومی نرو عروسی…به جاش منو بردی گلزار شهدا ،بهم گفتی چرا به خاطر بقیه آخرت
خودمونو خراب کنیم؟خودمو خودتو عشقه خانوم….بیخیال حرف مردم ?اونجا بود که فهمیدم تو با همــه مردهــا فــرق داری

موضوعات: حجاب یا تبرج  لینک ثابت
 [ 03:51:00 ب.ظ ]




پدر و مادرت را خوشنود کن

اگر گرفتاری و حاجت داری, پدر و مادرت را خوشنود کن
و اگر زنده نیستند برایشان صدقه بده
چون مردگان زنده‌اند وما توانایی دیدنشان را نداریم

آیت‌الله بهجت (ره)

موضوعات: خانواده اسلامي  لینک ثابت
 [ 03:49:00 ب.ظ ]




ﺣﻤﻮﻡ ﺭﻓﺘﻦ ما تو ﻛﻮدکیمون

ﺍﻭﻟﺶ می رﻓﺘﻴﻢ ﺗﻮﺣﻤﻮﻣﻲ ﻛﻪ ﻧﻪ ﺁﺏ ﺳﺮﺩﺵ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺑﻮﺩﻧﻪ آب ﮔﺮﻣﺶ،ﻳﻬﻮ ﺁﺏ ﻣﻴﺸﺪ٢٠ﺩﺭﺟﻪ ﺯﻳﺮﺻﻔﺮو ﻳﻪ ﻭﻗﺘﺎﻫﻢ٧٠ ﺩﺭﺟﻪ ﺑﺎﻻﻱ ﺻﻔﺮ

ﺑﻌﺪﻣﺎﺩﺭﮔﺮﺍﻣﻲ ﺑﺎﺷﺎﻣﭙﻮ ﭘﺎﻭﻩ ﺗﺨﻢ ﻣﺮﻏﻲ ﭼﻨﺎﻥ ﻣﻴﺎﻓﺘﺎﺩ ﺭﻭﺳﺮﻣﻮﻥ ﻛﻪ ﺗﻤﻮﻡ ﺳﻠﻮﻟﻬﺎﻱ ﻣﻐﺰمون٤ﺳﺎﻧﺖ ﺟﺎﺑﺠﺎ ﻣﻴﺸﺪ،ﻫﺮﭼﻘﺪﺭﻫﻢ ﺟﻴﻎ ﻭ ﺩﺍﺩﻣﻴﻜﺮﺩﻳﻢ ﺍﻧﮕﺎﺭﻧﻪ ﺍﻧﮕﺎﺭ

ﺑﺪﺗﺮﻳﻦ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﻭﻗﺘﻲ ﺑﻮﺩ که ﺑﺎﻛﻴﺴﻪ ﻛﻠﻔﺖ ﻭ ﺿﺨﻴﻢ ﻣﻴﺎﻓﺘﺎﺩﺑﻪ ﺟﻮﻧﻤﻮﻥ،٢ ﻻﻳﻪ ﺍﺯﭘﻮﺳﺘﻤﻮﻥ ﻛﻨﺪﻩ ﻣﻴﺸﺪ ﻭ ﺗﺎﺯﻩ ﻣﺎﻣﺎﻧﻪ ﻓﻜﺮ ﻣﻴﻜﺮﺩ ﭼﺮﻛﻪ ﻭ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻣﻴﺪﺍﺩ
ﺑﻤﺎﻧﺪ ﺍﻭﻥ ﻭﺳﻂ ﻳﻪ ﻛﺘﻜﻲ ﻫﻢ ﻣﻴﺨﻮﺭﺩﻳﻢ که چرااینقدر وول می خوری؛(اصلا وول نمی خوردیما،شدت فشارکیسه کشی مارو اینوراونورمی کشوند)

ﺁﺥ ﺁﺥ ﻣﻮﻗﻊ ﺳﻨﮓ ﭘﺎزﺩﻥ ﻛﻪ ﺩﻳﮕﻪ ﻫﻴﭽﻲ، ﺩﻗﻴﻘﺎ ﺑﻌﺪاﺯﻫﺮﺑﺎﺭسنگ پاﺯﺩﻥ2ﺳﺎﻧﺖ ﺍﺯ ﻗﺪمون ﻛﻮﺗﺎﻩ ﻣﻴﺸﺪ

ﻭﻗﺘﻲ ﺣﻤﻮﻡ ﺗﻤﻮﻡ ﻣﻴﺸﺪ ﻛﻠﻲ ﻟﺒﺎﺱ ﺗﻨﻤﻮﻥ ﻣﻴﻜﺮﺩﻥ ﻭ ﻳﻪ ﻳﻘﻪ ﺍﺳﻜﻲ ﻫﻢ ﺭﻭﺵ،ﺑﻌﺪﺵ ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﺧﺴﺘﮕﻲ ﻭ ﺩﺭﺩﺧﻮﺍﺑﻤﻮﻥ ﻣﻴﺒﺮﺩ

آخرش ﻫﻤﻪ میگفتن:ﺁﺧﻲ ﻧﻴﮕﺎﺵ ﻛﻦ.تمیز شدﭼﻪ ﺭﺍﺣﺖ ﺧﻮﺍﺑﻴﺪﻩ
نمی دونستن بیهوش شدیم

موضوعات: خانواده اسلامي  لینک ثابت
 [ 03:48:00 ب.ظ ]




الف;همه انسان هایی که به این دنیا می ایند روزی از دنیا می روندوبرترین مرگ ها نزد خداوند شهادت می باشدائمه معصومین هم که علم غیب داشتنداز راه شهادت از دنیا رفته اندبه هرحال بایدتوجه داشت که علم شخصی مانع ازمرگ یاشهادت نمیشودونمیتواند برای همیشه جلوی اورا بگیرد.
ب:قضا وقدر خداوند اگرحتمی باشدبه هیچ عنوان قابل تغییر نیست.
ج;ائمه معصومین هم علم غیب به امور داشته اندبطوری که تاوقتی که می دانستند قضا وحکمت خداوند به این تعلق نگرفته است که به شهادت برسندازهروسیله برای نجات خود ازمرگ استفاده میکردند.
د;چنین شهادتی که انسان ازقبل مطلع باشدوبرای رضای خداوندوتسلیم امراووبخاطررعایت مصالح مهم ترخووچیزی جزارتقای رتبه ودرجه برای انسان نیست.
نتـــــیجه:
درمواردی که ائمه به قضای حتمی خداوندعلم داشتندبخاطرمقام تسلیم ورضایی که داشتندبه این امور راضی بودندودرغیر این مواردازجان شریفشان محافظت میکردند
منبع:قران
اصول کافی جلد1

موضوعات: پاسخ به شبهات  لینک ثابت
 [ 03:41:00 ب.ظ ]




عارفی که ﺩﺭ ﻣﺴﯿﺮ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﻬﺮﯼ ﺷﺪ، می‌گوید:
ﺩﯾﺪﻡ ﺑﭽﻪﻫﺎﯼ ﺷﻬﺮ، ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺑﺎﺯﯼ ﻫﺴﺘﻨﺪ…
ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ: ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺯﯼِ ﺑﭽﻪﻫﺎ ﺣﮑﻤﺘﯽ ﺩﺍﺭد، ﺗﺎ ﻏﺮﻭﺏ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻡ.
ﻏﺮﻭﺏ ﯾﮑﯽیکی ﺑﭽﻪﻫﺎ ﺭﻓﺘﻨﺪ.
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﭽﻪﻫﺎ خانه‌شان نزدیک ﻣﯿﺪﺍﻥ ﺑﻮﺩ…
ﺩﺭِ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺯﺩ…: ﻣﺎﺩﺭ، ﻣﻨﻢ ﺩﺭ ﺭا باز ﮐﻦ!
مادر: باز نمی‌کنم!
- ﭼﺮﺍ ﻣﺎﺩﺭ؟!
چون‌که هرشب دیر میای خانه با لباس‌های کثیف و پاره که هی باید بشورم و بدوزم، ﻣﻦ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪﻡ..

- ﺩﺭ را باز ﮐﻦ، شب است ﻣﺎﺩر…
ﻫﺮ ﭼﯽ ﺍﯾﻦ ﺑﭽﻪ ﺩﺍﺩ ﺯﺩ ﻓﺎﯾﺪﻩ ﻧﮑﺮﺩ.
پیش ﺭﻓﺘﻢ… ﺩﺭ را ﺯﺩﻡ…
- ﻣﺎﺩﺭ ﺩﺭ ﺭا باز ﮐﻨﯿﺪ ﻣﻦ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻋﻠﻤﺎ ﻫﺴﺘﻢ…
ﻣﺎﺩﺭ ﺩﺭ را باز ﮐﺮﺩ.
ﮔﻔﺘﻢ: ﻣﺎﺩﺭ، ﺍﯾﻦ ﺑﭽﻪ ﺭا ﺑﺮﺍﯼ ﭼﺭا راه ﻧﻤﯿﺪﯼ؟
ﮔﻔﺖ: آﻗﺎ خسته‌ام ﮐﺮﺩﻩ.. ﺍﺯ ﺑﺲ ﻫﺮ ﺷﺐ ﺩﯾﺮ ﻣﯿﺎید خانه…

ﺑﻪ ﺑﭽﻪ ﮔﻔﺘﻢ: ﻗﻮﻝ میدی دیگه شب‌ها ﺩﯾﺮ ﻧﯿﺎیی خانه؟ لباست را آﻟﻮﺩﻩ ﻧﮑﻨﯽ؟
ﮔﻔﺖ: بلی…
ﮔﻔﺘﻢ ﺑﺮﻭ خانه..

ﺑﭽﻪ ﺭﻓﺖ داخل خانه…
ﺻﺒﺢ ﮐﻪ آمدم در کنار میدان منتظر شدم.. ﺩﯾﺪﻡ ﺩﺭِ آن خانه ﺑﺎﺯ ﺷﺪ.. ﺑﭽﻪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ بیرون آمد، چیزی ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎﺩﺭش آورد و ﺭﻓﺖ ﺑﺎ ﺭفیق‌هایش بازى…!

ﯾﺎﺩﺵ ﺭﻓﺖ ﺩﯾﺸﺐ ﺷﻔﺎﻋﺖ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ!
دوباره ﺗﺎ ﻏﺮﻭﺏ ﺑﺎﺯﯼ کرد…

ﻏﺮﻭﺏ به رفیقش محمد گفت: ﻣﻦ ﺍﻣﺸﺐ ﺑﯿﺎیم خانه‌تان؟
ﺩﻭﺳﺘﺶ ﮔﻔﺖ: نه رفیق، پدرم ﺭﺍهت نمیده، خودم را هم ﺑﻪ ﺯﻭﺭ راه میده!
ﺑﻪ آن ﯾﮑﯽ ﮔﻔﺖ: ﺣﺴﯿﻦ ﺍﻣﺸﺐ ﻣﻦ ﺑﯿﺎیم خانه‌تان؟
ﮔﻔﺖ: نه! نکنه ﻣﯿﺨﻮﺍهی مادرم من را ﺑﮑﺸﻪ؟!
هیچ کس ﺑﭽﻪﯼ ﺁﻟﻮﺩﻩ ﺭا ﻧﺒﺮﺩ خانه‌اش..!

ﺑﺎ ﻏﺼﻪ ﻭ ﺗﺮﺱ یک ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﺩﺭِ خانه ﻣﺎﺩﺭﺵ…
ﺭﻓﺖ طرف خانه… ﭼﯿﮑﺎﺭ کند ﺭﺍﻫﯽ ﺩﯾﮕر ﻧﺪﺍﺭﻩ!
ﻫﺮ ﭼﯽ ﺩﺭ ﺯﺩ… ﻣﺎﺩﺭ اصلاً ﭘﺸﺖ ﺩﺭ نیامد…

این ﺻﺤﻨﻪ، من را ﺁتش ﺯﺩ… ﺩﯾﺪﻡ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﺎﻻ ﭘﺸﺖ بام .. ﺍﺯ آن بالا گریه می‌کند..
ﺑﭽﻪ در پایین ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﻪ..

ﻣﺎﺩﺭ ﺑﺮﺍی ﺑﭽﻪ .. ﺑﭽﻪ ﺑﺮﺍی ﺧﺎﻧﻪ ..
ﺑﭽﻪ نمی‌داند ﻣﺎﺩﺭ ﭼﻘﺪﺭ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﻩ..
ﭼﯿﮑﺎﺭﺵ کنه بالأخره وقتى آدم نمیشه؟!! ..
ﺩﯾﺪﻡ، ﺑﭽﻪ ﺭﻭﯼ ﺷﮑﻤﺶ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪ.. صورتش را روی خاک گذاشته!
او ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ به ناله ﺯﺩﻥ…

ﻣﺎﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺻﺤﻨﻪ ﺭا ﺩﯾﺪ. نتوانست ﺗﺤﻤﻞ کند..
ﺩﻭﯾﺪ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺩﺭ ﺭا باز ﮐﺮﺩ.. ﺑﭽﻪ ﺭا ﺑﻐﻞ ﮐﺮﺩ.. ﺍﯾﻦ ﺧﺎﮎ‌ﻫﺎ ﻭ ﮔِﻞﻫﺎ ﺭا ﺍﺯ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﭘﺎﮎ ﮐﺮﺩ…
ﺑﭽﻪ ﮐﻪ کمی ﺁﺭام ﺷﺪ..
ﮔﻔﺖ: ﻣﺎﺩﺭ؟
ﮔﻔﺖ: ﺟﺎﻧﻢ…
ﮔﻔﺖ: ﻣﺎﺩﺭ، ﻣﻦ ﺍﻣﺸﺐ یک ﭼﯿﺰﯼ ﺭا ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺣﺎﻻ نمی‌فهمیدم..
ﮔﻔﺖ: ﻣﺎﺩﺭ، ﭼﯽ ﺭا ﻓﻬﻤﯿﺪﯼ؟!!
ﮔﻔﺖ: ﻣﺎﺩﺭ ﺟﺎﻥ، ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺩﯾﺮ آمدم خانه، غذا نده.. ﺷﻼﻗﻢ ﺑﺰﻥ.. ﺍﺯ ﻏﺬﺍ ﻣﺤﺮﻭﻣﻢ ﮐﻦ.. ﺍﻣﺎ ﻣﺎﺩﺭ، ﺩﯾﮕﻪ در را برویم ﻧﺒﻨﺪ..
ﻣﻦ ﺍﻣﺸﺐ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺟﺰ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ خانه؛ خانه‌ای ﻧﺪﺍﺭﻡ.

موضوعات: تربیت فرزند  لینک ثابت
 [ 03:40:00 ب.ظ ]




داستان در مورد فرو بردن خشم :
بچه ی بد اخلاقی بود روزی پدرش کیسه ای پر از میخ و یک چکش به او داد و گفت :هر وقت عصبانی شدی یک میخ به دیوار رو به رو بکوب . روز اول پسرک مجبور شد 37 تا به دیوار بکوبد .در روزها و هفته های بعد که پسرک توانست خلق و خوی خود را عوض کند و کمتر عصبانی شود تعداد میخ هایی که به دیوار کوبیده بود رفته رفته کمتر شد .پسرک متوجه شد آسان تر است که عصبانیت خود را کنترل کند تا آن که میخ هارا به دیوار سخت بکوبد و بالاخره به روزی رسید که پسرک دیگر عادت عصبانی شدن را ترک کرده بود و موضوع را به پدرش یاداوری کرد .
پدر به او پیشنهاد کرد که حالا به ازای هر روزی که عصبانی نشود یکی از میخ هایی را که در طول مدت گذشته به دیوار کوبیده بود از دیوار بیرون بکشد .
روزها گذشت تا بالاخره یک روز پسر به پدرش رو کرد و گفت:همه میخ ها رااز دیوار بیرون آورده است .پدر دست پسرش را گرفت و به آن طرف دیوار که میخ ها بر روی آن کوبیده شده و سپس در آورده شده بودند برد .
پدر رو به پسر کردو گفت:"دستت درد نکند کار خوبی کردی “ولی سوراخ هایی که در دیوار به وجود آورده ای نگاه کن .این دیوار هیچ وقت دیوار قبلی نمیشود .پسرم وقتی در حال عصبانیت چیزی میگویی یا کاری را انجام میدهی مانند میخی است که بر دیوار دل طرف مقابل میکوبی یا چاقویی است که به شخص بزنی و آن را در آوری .
بعد از این کار مهم نیست چند مرتبه به شخص رو به رو بگویی :معذرت میخواهم .
بر گرفته از کتاب فقط 3 دقیقه

موضوعات: تربیت فرزند  لینک ثابت
 [ 03:37:00 ب.ظ ]




یادمان باشد که:????
حق الناس همیشه پول نیست گاهی دل است…
?دلی که باید به دست می آوردیم و نیاوردیم!

?دلی که باید می دادیم و ندادیم!

?دلی را که شکستیم و رها کردیم!

?دلهای غمگینی که بی تفاوت از کنارشان گذشتیم!

خدا از هرچه بگذرد از حق الناس نمی گذرد.

بیایید حواسمان باشد که:حواسمان به دلهایمان باشد آلوده اش نکنیم

بیا ارزش این را بدانیم که نبودنها،دوربودنها و ندیدنها هرگزبهانه ای نمیشود برای از یاد بردن دوستان.

نمیدانم درزندگیتان “بهت معنا میشود؟ من همان بهترین را برایتان آرزو دا رم

موضوعات: داستان كوتاه, راز موفقيت  لینک ثابت
 [ 03:36:00 ب.ظ ]




داستان معروف "کلبرگ"

تصور کنید، مردی که همسرش به شدت بیمار است و چیزی به مرگش نمانده. تنها راه نجات یک داروی بسیار گران قیمت است که در شهر فقط یک نفر هست که آن را می فروشد.

مرد فقیر داستان ما، هیچ پولی ندارد، هیچ آشنایی هم برای قرض گرفتن ندارد. به سراغ دارو فروش می رود و التماس می کند. به دست و پایش می افتد و عاجزانه خواهش می کند آن دارو را برای همسر بیمارش به عنوان وام یا قرض به او بدهد؛
دارو فروش به هیچ وجه راضی نمی شود. به هیچ وجه..!

حالا مرد ما دو راه دارد؛ یا دارو را بدزدد و یا نظاره گر مرگ همسرش باشد!

مرد دارو را شبانه می دزدد و همسرش را از مرگ نجات می دهد؛ پلیس شهر او را دستگیر می کند!

“کلبرگ"، روانشناس و نظریه پرداز بزرگ قرن بیستم، با طرح این داستان از مردم خواست به دو سوال جواب دهند:

1- آیا کار آن مرد درست بود؟

2- آیا برای این دزدی، مرد باید مجازات شود؟ چرا؟

داستان معروف “کلبرگ” تمام بزرگان دنیا را به چالش کشید؛
وی پس از طرح آن گفت از روی جوابی که می توانید به این سوال بدهید من می توانم میزان هوش و شعور اجتماعی شما را تشخیص دهم و مهمترین قسمت این سنجش، پاسخ به سوال “چرا” در سوال دوم بود.
هر کس جواب متفاوتی می داد؛ حتی سیاستمداران بزرگ دنیا به این سوال پاسخ دادند:

-آری، باید مجازات شود، دزدی به هر حال دزدی است. - زیر پا گذاشتن مقررات، به هر حال گناه است.
فارغ از بیماری همسرش. - کار آن مرد درست نبود اما مجازات هم نشود. زیرا فقیر است و راهی نداشته!!

اما هنگامی که از گاندی این سوال را پرسیدند، پاسخ عجیبی داد؛

«گاندی گفت کار آن مرد درست بوده است و آن مرد نباید مجازات شود. چرا؟ زیرا قانون از آسمان نیامده است؛ ما انسان ها قانون را وضع می کنیم تا راحت تر زندگی کنیم؛ تا بتوانیم در زندگی اجتماعی کنار هم تاب بیاوریم!!
اما هنگامی که قانون منافی جان یک انسان بی گناه باشد، دیگر قانون نیست.
جان انسان ها در اولویت است. آن قانون باید عوض شود. گاندی گفت انسان بر قانون مقدم است.
کلبرگ پس از شنیدن سخنان گاندی گفت بالاترین نمره ای که می توان به یک مغز داد همین است.

موضوعات: خانواده اسلامي, داستان كوتاه  لینک ثابت
 [ 03:29:00 ب.ظ ]




یک راهنمای جامع برای آشنایی با داروها، حتما این راهنما رو برای خودتون ذخیره کنید.

?آ.س.آ »رقیق کننده خون
?آتورواستاتین»چربی خون
?آتنولول»فشارخون
?آزیترومایسین»آنتی بیوتیک
?آسیکلوویر»ضدویروس
?آکاربوز»قند خون
?آلبندازول»ضد انگل
?آلپرازولام»اعصاب
?آلوپورینول»نقرس
?آمانتادین»ضدویروس
?آمپی سیلین»آنتی بیوتیک
?آملودیپین»فشار خون
?آموکسی سیلین»آنتی بیوتیک
?آمی تریپتیلین»اعصاب
?امینوفیلین»گشادکننده برونش
?آمیودارون»ضد آریتمی قلبی
?آمیکاسین»آنتی بیوتیک
?آنتوم»چربی خون
?ٱ.ر.س»اسهال
?إچ دی»ضدبارداری
?ارگوتامین»میگرن
?اریترومایسین»آنتی بیوتیک
?إزیتمایب»چربی خون
?اسپیرونولاکتون»فشارخون
?استازولامید»فشار
?ٱفلوکساسین»آنتی بیوتیک
?ٱگزازپام»اعصاب
?اکسپکتورانت»خلط آور
?ٱکسی بوتینین»مجاری ادرار
?الانزاپین»اعصاب
?انالاپریل»فشار
?اندانسترون»ضد تهوع
?ایبوپروفن»مسکن
?ایندومتاسین»مسکن
?بکمپلکس»ویتامین
?باکلوفن»شل کننده
?بتامتازون»ضدالتهاب
?بتاهیستین»سرگیجه
?برم هگزین»خلط آور
?بلادونا پی بی»گوارشی
?بوسپیرون»اعصاب
?بیزاکودیل»ملین
?بکلومتازون»ضدالتهاب
?پانکراتین»معده
?پرازوسین»فشارخون
?پردنیزولون»ضدالتهاب
?پرفنازین»اعصاب
?پرمترین»شپش و گال
?پروپرانولول»فشار و تپش قلب
?پرومتازین»آلرژی
?پسودوافدرین»ضداحتقان
?پلانتاژل»اسهال
?پیروکسیکام»مسکن
?پیراستام»اعصاب و محرک مغز
?پریمیدون»تشنج .
?تامسولوسین»پروستات
?تاموکسیفن»هورمونی
?تتراسایکلین»آنتی بیوتیک
?تتراکایین»بیحس کننده موضعی
?ترازودون»اعصاب
?ترازوسین»فشارخون
?ترامادول»مسکن
?ترانزامیک اسید»ضدانعقاد
?تری فلوپرازین»اعصاب
?تریامیسنولون»ضدالتهاب
?تریپل سولفا»آنتی بیوتیک
?تری هگزیفنیدیل»اعصاب
?تریامترن اچ»فشارخون
?تستوسترون»هورمونی
?توپیرامات»اعصاب
?توسیان»ضدسرفه
?تولمتین»مسکن
?تیمولول»بتابلاکر
?تیکلوپیدین»پلاکت
?جم فیبروزیل»چربی خون
?جنتامایسن»آنتی بیوتیک
?جینسینگ»تقویتی
?داکسی سایکلین»آنتی بیوتیک
?دانازول»هورمونی
?دایجستیو»معده
?دایمتیکون»معده
?دکسپانتونول»آنالوگ ویتامین ب
?دکسترومتروفان»ضد سرفه
?دگزامتازون»ضدالتهاب
?دورزولامید»کاهش فشار داخل چشم
?دوکسپین»اعصاب
?دونپزیل»آلزایمر
?دی پیریدامول»فشارخون
?دی سیکلومین» ضداسپاسم
?دیازپام»اعصاب
?دیفن هیدرامین»انتی هیستامین
?دیفنوکسیلات»ضداسهال
?دیلتیازیم»فشارخون
?دیکلوفناک»مسکن
?دیمن هیدرینات»آنتی هیستامین
?رالوکسیفن»هورمونی
?رانیتیدین»معده
?ریتالین»بیش فعالی
?ریسپریدون»اعصاب
?زینک اکسید»سوختگی
?سالبوتامول»ریه
?سایمتیدین»معده
?سیتریزین»آلرژی
?سرترالین»اعصاب
?نسفالکسین»آنتی بیوتیک
?سفازولین»آنتی بیوتیک
?سفتریاکسون»آنتی بیوتیک
?سفکسیم»آنتی بیوتیک
?سلکوکسیب»مسکن
?سنکل»کلیه
?سولفاسالازین»ضدالتهاب گوارشی
?سوماتریپتان»میگرن
?سولفاستامید»انتی بیوتیک
?سیپروفلوکساسین»آنتی بیوتیک
?سیپروهپتادین»آلرژی -اشتها آور
?سیتالوپرام»اعصاب
?سیمواستاتین»چربی خون
?سیناریزین»سرگیجه
?فاموتیدین»معده
?فروس سولفات»قرص آهن
?فرفولیک»آهن فولیک اسید
?فلوسینولون»ضدالتهاب
?فلوتیکازون»آسم
?فلورازپام»اعصاب
?فلوکستین»اعصاب
?فلووکسامین»اعصاب
?فنازوپریدین»ضددرد مجاری ادرار
?فنوباربیتال»اعصاب
?فورزماید»فشارخون
?فنی تویین»اعصاب
?فنیل افرین»ضد احتقان بینی
?فیناستراید»پروستات -ریزش مو
?کاپتوپریل»فشار
?کاربامازپین»اعصاب
?کارمینت»نفخ
?کارودیول»فشار
?کالامین دی»ضدخارش و التهاب
?کالاندولا»ضدالتهاب و ترمیم کننده پوست
?کتوتیفن»آنتی هیستامین
?کتوکونازول»ضدقارچ
?کروتامیتون»گال و خارش
?کلاریترومایسین»آنتی بیوتیک
?کلرامفنیکل»آنتی بیوتیک
?کلرفنیرامین»انتی هیستامین
?پکلردیازپوکساید»اعصاب
?کلسیم د»ویتامین
?کلشی سین»نقرس
?کلماستین»آنتی هیستامین
?کلوگزاسیلین»آنتی بلوکر
?کلونازپام»اعصاب
?کلومیفن»هورمونی
?کلیدینیوم سی»معده
?کلیندامایسین»آنتی بیوتیک
?کوتریموکسازول»آنتی بیوتیک
?کوآموکسی کلاو»آنتی بیوتیک
?گاباپنتین»مسکن دردهای عصبی
?گایافنزین»خلط آور
?گلی بن کلامید»قند خون
?گلیکلازید»قند خون
?لاکتولوز»ملین
?پلوراتادین»آنتی هیستامین
?لورازپام»اعصاب
?لوزارتان»فشار
?لووتیروکسین»کم کاری تیرویید
?لوودوپا»اعصاب
?لیتیوم کربنات»اعصاب
?ماپروتیلین»اعصاب
?مبندازول»ضدانگل
?مترونیدازول»آنتی بیوتیک

این پیام همیشه به کارتون میاد !!
حتما نگهش دارید و برای دیگران ارسال کنید.

موضوعات: داستان كوتاه, اطلاعات عمومي  لینک ثابت
 [ 02:32:00 ب.ظ ]




پناهیان
بنده به شهید حسن باقری خیلی علاقه دارم.☺️

?زمان تولد چون زودتر از موعد به دنیا اومده بود خیلی ریز و ضعیف بوده

?انقدر که انگار میمیره و پدر و مادرش میذارن پشت در تا فردا صبح برن خاکش کنن.

?اما نصف شب میبینن سرو صدایی میاد و میرن میبینن بچشون زنده هست…

? همچین آدمی بعدا میشه نیروی اطلاعات سپاه و در نهایت مغز متفکر طراحی عملیات های مختلف میشه.

در سنین پایین فرماندهی عملیات های بزرگ رو به عهده میگیره.

?یه آدم حسابی و یکی از اولیای الهی میشه و با شهادت غریبانه خودش به دیدار معشوقش یعنی خداوند متعال میره

?و در جوار پروردگار عالم زندگی میکنه….

?سلام بر او وقتی که به دنیا اومد
و وقتی به شهادت رسید
و روزی که مبعوث خواهد شد…

موضوعات: داستان كوتاه, استاد پناهيان  لینک ثابت
 [ 02:31:00 ب.ظ ]




?1- ﺳﻪ ﭼﻴﺰ ﺭﺍ خداونددر ﺩﻧﻴﺎ ﺯﻳﺎﺩ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﺩ.
?١ - ﺟﻮﺍﻥ ﺗﻮﺑﻪ ﻛﺎﺭ
?٢- ﭼﺸﻢ ﮔﺮﻳﺎﻥ
?٣- ﻗﻠﺐ ﺧﺎﺷﻊ

?٢ - ﺳﻪ ﭼﻴﺰ ﺭﺍ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﺤﻤﺪ《ص》ﺩﺭﺩﻧﻴﺎ ﺯﻳﺎﺩ ﺩﻭﺳﺖ داشت
?١- ﻋﻄﺮ
?٢- ﺯﻥ ﺩﻳﻨﺪﺍﺭ
?٣- ﻧﻤﺎﺯ

?٣ - ﺳﻪ ﭼﻴﺰ ﺭﺍ ﺑﺎﻳﺪ ﻛﻨﺎﺭ ﮔﺬﺍﺷﺖ .
?١- ﭼﺎﭘﻠﻮﺳﻲ
?٢- ﺍﺳﺮﺍﻑ
?٣- ﻏﻤﺎﺯﻱ

?٤ - ﺳﻪ ﭼﻴﺰ ﺭﺍ ﻧﮕﻬﺪﺍﺷﺘﻦ ﻭﺍﺟﺐ ﺍﺳﺖ .
?١- ﺯﺑﺎﻥ
?٢- ﺍﻋﺼﺎﺏ
?٣- ﻧﻔْﺲ

?٥ - ﺳﻪ ﭼﻴﺰ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺁﺭﺯﻭ ﻧﻤﺎ .
? ١- ﻫﺪﺍﻳﺖ
?٢- ﻓﺮﺯﻧﺪﻧﻴﻜﻮ
?٣- ﺷﻔﺎﺀ

?٦ - ﺳﻪ ﭼﻴﺰ ﻋﻼﻣﺖ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﻲ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ .
?١- ﻋﺸﻖ
?٢-ﺳﻜﻮﻥ
?٣- ﺳﺎﺯﮔﺎﺭﻱ

?٧ - ﺳﻪ ﭼﻴﺰ ﺭﺍ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﺑﻪ ﻳﺎﺩﮔﺎﺭ ﺑﮕﺬﺍﺭ .
?١- ﻋﻠﻢ ﺳﻮﺩﻣﻨﺪ
?٢- ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺻﺎﻟﺢ
?٣- ﺻﺪﻗﻪ ﺟﺎﺭﻱ

?٨ - ﺳﻪ ﭼﻴﺰ ﺭﺍ ﺯﻳﺎﺩ ﻓﻜﺮ ﻛﻦ .
?١- ﺍﺯ ﭼﻪ ﺧﻠﻖ ﺷﺪﻩ ﺍﻱ
?٢- ﺑﺮﺍﻱ ﭼﻪ ﺧﻠﻖ ﺷﺪﻩ ﺍﻱ
?٣ - ﺑﻪ ﻛﺠﺎﻣﻴﺮﻭﻱ

?٩ - ﺳﻪ ﭼﻴﺰ ﺭﺍ ﺣﺘﻤﺎً ﺣﺎﺻﻞ ﻧﻤﺎ .
?١- ﻋﻔﺖ ﻭ ﭘﺎﻛﺪﺍﻣﻨﻲ
?٢- ﻋﺰﺕﻧﻔﺲ
?3- ﺧٌﻠﻖ ﻧﻴﻜﻮ

?١٠- ﺳﻪ ﭼﻴﺰ ﻋاﻘﺒﺖ ﺧﻴﺮ ﻧﺪﺍﺭﺩ .
?١- ﺭﺷﻮه گرفتن
?٢- ﻓﺮﻳﺐ ﺩﺍﺩﻥ ﻣﺮﺩﻡ
?٣- ﺳﻮﺩ هیئت مذهبی
امام حسن مجتبی (ع):
?1- ﺳﻪ ﭼﻴﺰ ﺭﺍ خداونددر ﺩﻧﻴﺎ ﺯﻳﺎﺩ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﺩ.
?١ - ﺟﻮﺍﻥ ﺗﻮﺑﻪ ﻛﺎﺭ
?٢- ﭼﺸﻢ ﮔﺮﻳﺎﻥ
?٣- ﻗﻠﺐ ﺧﺎﺷﻊ

?٢ - ﺳﻪ ﭼﻴﺰ ﺭﺍ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﺤﻤﺪ《ص》ﺩﺭﺩﻧﻴﺎ ﺯﻳﺎﺩ ﺩﻭﺳﺖ داشت
?١- ﻋﻄﺮ
?٢- ﺯﻥ ﺩﻳﻨﺪﺍﺭ
?٣- ﻧﻤﺎﺯ

?٣ - ﺳﻪ ﭼﻴﺰ ﺭﺍ ﺑﺎﻳﺪ ﻛﻨﺎﺭ ﮔﺬﺍﺷﺖ .
?١- ﭼﺎﭘﻠﻮﺳﻲ
?٢- ﺍﺳﺮﺍﻑ
?٣- ﻏﻤﺎﺯﻱ

?٤ - ﺳﻪ ﭼﻴﺰ ﺭﺍ ﻧﮕﻬﺪﺍﺷﺘﻦ ﻭﺍﺟﺐ ﺍﺳﺖ .
?١- ﺯﺑﺎﻥ
?٢- ﺍﻋﺼﺎﺏ
?٣- ﻧﻔْﺲ

?٥ - ﺳﻪ ﭼﻴﺰ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺁﺭﺯﻭ ﻧﻤﺎ .
? ١- ﻫﺪﺍﻳﺖ
?٢- ﻓﺮﺯﻧﺪﻧﻴﻜﻮ
?٣- ﺷﻔﺎﺀ

?٦ - ﺳﻪ ﭼﻴﺰ ﻋﻼﻣﺖ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﻲ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ .
?١- ﻋﺸﻖ
?٢-ﺳﻜﻮﻥ
?٣- ﺳﺎﺯﮔﺎﺭﻱ

?٧ - ﺳﻪ ﭼﻴﺰ ﺭﺍ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﺑﻪ ﻳﺎﺩﮔﺎﺭ ﺑﮕﺬﺍﺭ .
?١- ﻋﻠﻢ ﺳﻮﺩﻣﻨﺪ
?٢- ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺻﺎﻟﺢ
?٣- ﺻﺪﻗﻪ ﺟﺎﺭﻱ

?٨ - ﺳﻪ ﭼﻴﺰ ﺭﺍ ﺯﻳﺎﺩ ﻓﻜﺮ ﻛﻦ .
?١- ﺍﺯ ﭼﻪ ﺧﻠﻖ ﺷﺪﻩ ﺍﻱ
?٢- ﺑﺮﺍﻱ ﭼﻪ ﺧﻠﻖ ﺷﺪﻩ ﺍﻱ
?٣ - ﺑﻪ ﻛﺠﺎﻣﻴﺮﻭﻱ

?٩ - ﺳﻪ ﭼﻴﺰ ﺭﺍ ﺣﺘﻤﺎً ﺣﺎﺻﻞ ﻧﻤﺎ .
?١- ﻋﻔﺖ ﻭ ﭘﺎﻛﺪﺍﻣﻨﻲ
?٢- ﻋﺰﺕﻧﻔﺲ
?3- ﺧٌﻠﻖ ﻧﻴﻜﻮ

?١٠- ﺳﻪ ﭼﻴﺰ ﻋاﻘﺒﺖ ﺧﻴﺮ ﻧﺪﺍﺭﺩ .
?١- ﺭﺷﻮه ﺳﺘﺍﻧﻲ
?٢- ﻓﺮﻳﺐ ﺩﺍﺩﻥ ﻣﺮﺩﻡ
?٣- ﺳﻮﺩ

موضوعات: داستان كوتاه  لینک ثابت
 [ 02:29:00 ب.ظ ]




هر بار که امتحان می گرفت باید
برگهء امتحانی را خودمان تصحیح می کردیم
آن هم در خانه ، دور از چشم همه.
اولین باری که برگهء امتحان خودم را تصحیح کردم پنج غلط داشتم نمی دانم ترس بود یا …
هر چه بود نگذاشت اشتباهاتم را نادیده بگیرم .
به خودم نمرهء 15 دادم
اما فردای آن روز در کلاس
وقتی همهء بچه ها برگه هایشان را تحویل دادند
فهمیدم همه بیست شده اند به جز من .
به جز من که از خودم غلط گرفته بودم.
من نمی خواستم اشتباهاتم را نادیده بگیرم و خودم را فریب بدهم .
بعد از هر امتحان آنقدر تمرین می کردم تا
در امتحان بعدی نمرهء بهتری بگیرم .
مدت ها گذشت تا اینکه یک روز
امتحان که تمام شد ، معلم برگه ها را جمع کرد و
برخلاف همیشه در کیفش گذاشت و
برای تصحیح ، با خود بُرد…
چهرهء هم کلاسی هایم دیدنی بود…
آنها فکر می کردند این امتحان را هم مثل همهء امتحانات دیگر خودشان تصحیح می کنند اما
این بار فرق داشت
این بار قرار بود حقیقت مشخص شود…
فردای آن روز وقتی معلم نمره ها را خواند
فقط من بیست شدم…
چون بر خلاف دیگران از خودم غلط می گرفتم ؛
از اشتباهاتم چشم پوشی نمی کردم و
خودم را فریب نمی دادم…

عزیزان من
زندگی پر از امتحان است…
خیلی از ماها اشتباهاتمان را نادیده می گیریم
تا خودمان را فریب بدهیم …
تا خودمان را بالاتر از چیزی که هستیم نشان دهیم
اما یک روز برگهء امتحانمان دست معلم می افتد..
آن روز است که چهره ها دیدنی ست…
آن روز حقیقت مشخص می شود و
نمره واقعی را می گیریم…

موضوعات: داستان كوتاه  لینک ثابت
 [ 02:22:00 ب.ظ ]




حضرت موسی به عروسی دوجوان مومن و نیک سرشت قومش دعوت شده بود، آخر شب در هنگام خداحافظی عزرائیل را بر بالای خانه بخت وحجله عروس و داماد دید!!!
از او پرسید تو اینجا چه میکنی؟
عزراییل گفت امشب آخرین شب زندگی این عروس داماد است ماری سمی درمیان بستر این دوجوان خوابیده ومن باید در زمان ورود وهمبستر شدن آنها دراین حجله جان هر دو را به امر پروردگار دراثرنیش مار بگیرم . موسی با اندوه از ناکامی و مرگ این دوجوان نیکوکار و مومن قومش رفته وصبحگاهان برای برگذاری مراسم دعا و دفن آن دو بازگشت امادر کمال تعجب و خوشحالی عروس و داماد زنده و خندان از دیدن پیامبر خدا درحال بیرون انداختن جسد ماری سیاه دید!!! از خدا دلیل دادن این وقت وعمر اضافه به ایشان را پرسید؟ جبرییل نازل شدو گفت دلیل را خود با سوال از اعمال شب قبل ایشان خواهی یافت.
موسی از داماد سوال کرد دیشب قبل ورود بحجله چه کردند؟ جوان گفت وقتی همه رفتند گدایی=(سائلی) در زد و گفت من خبر عروسی شمارا در روستای مجاور دیر شنیدم و تمام بعدازظهر و شب را برای خوردن و بردن یک شکم سیر از غذای شما برای خود وهمسر بیمارم در راه بودم لطفا بمن هم از طعام جشنتان بدهید.
بداخل آمدم و جز غذای خودم و همسرم نیافتم غذای خودرا به آن مرد گرسنه دادم خورد برایم دعای طول عمر کردو گفت برای همسرم هم غذابدهید اونیز چون من سه روز است غذای مناسبی نخورده است. باخجالت قصد ورود و بستن در را داشتم که همسرم با رویی خندان غذای خودش را بمرد داد و اودرهنگام رفتن برای هردوی ما دعای طول عمر ،رفع بلا و شگون مصاحبت باپیامبر خدا دراولین روز زندگی مشترکمان را کردو رفت.
وقتی قصد ورود بحجله را داشتیم مجمعه (سینی بزرگ و سنگین غذا از جنس مس ) از دست همسرم برروی رختخواب افتاد و باعث مرگ این مار سمی که در رختخواب مابود گشت، پس ماهردو دیشب را تااکنون بعبادت گذارندیم و العجب شادی ما از اینست که دعای آنمرد بر شگون مصاحبت با شما نیز به اجابت رسید.
جبرییل ع فرمود ای موسی بدان صدقه و انفاق باعث رفع بلا و طول عمر شده این بر ایشان بیاموز و داستانشان برهمگان باز گو باشد که چراغی گردد بر خلق ما برای نیکی به دیگران و مصاحبت پیامبرانی چون تو در جنت.

موضوعات: داستان كوتاه  لینک ثابت
 [ 02:21:00 ب.ظ ]




صیحتى از #آیت_الله_شاه_آبادى

? نماز جماعت که تمام شد بلند شدم و به محراب ایشان رفته و کنار ایشان نشستم. گفتم : حاج آقا من را نصیحتى کنید و نکته ای را برای من بفرمایید.
?ایشان فرمود : من دو نکته را به شما می گویم، هم خودت مراعات کن و به دوستان و بستگان خود نیز سفارش کن به این دو نکته عمل کنند، چون مردم از این دو نکته غافل هستند در حالیکه واقعا مشکل گشاست.

?اول اینکه : هر روز یک مرتبه دعای توسل را بخوان، چون مردم ارزش و عظمت این کار را نمی دانند، در حالیکه می توانند همه #حوائج خود را با همین #دعای_توسل برآورده کنند.
?پرسیدم : چگونه می توانند #حاجات خود را با این دعا برآورده کنند؟?فرمود : یک حاجت را در نظر بگیرند و برای برآورده شدن آن روزی یکبار دعاى توسل را بخوانند بعد از چند روز می بینند که دعایشان مستجاب شده و به حاجت خود رسیده اند، ایندفعه حاجت بعدی را در نظر گرفته و این بار برای این حاجت دعای توسل را بخوانند و به همین ترتیب به تدریج همه حوایج خود را برآورده می کنند.

?دوم اینکه : روزی 70 مرتبه سوره حمد را بخوانند که اگر چنین کنند، تمامی بیماری های خود را می توانند برطرف کنند، چرا که #رسول_خدا (ص) فرمود : اگر کسی از دنیا رفت و شما 7 یا 70 مرتبه #سوره_حمد را خواندی و او زنده شد، اصلا تعجب نکن.
زیرا این اثر این سوره است.

?ایشان فرمود : من از روزی که این ویژگی را از این سوره دیده ام اصلا به پزشک مراجعه نکردم و به محض اینکه مریض می شدم 70 مرتبه سوره حمد آن روزم را به نیت شفای آن بیماری می خواندم و شفا می گرفتم.

?بنابراین من به شما توصیه می کنم که :

?«روزی یکمرتبه دعای توسل و 70 مرتبه سوره حمد را فراموش نکن و در طول عمرت به این دو پایبند باش و پیش همه دوستان و آشنایان خود نیز این دو مساله را مطرح کن و سفارش کن هر روز انجام دهن

موضوعات: استاد پناهيان  لینک ثابت
 [ 02:14:00 ب.ظ ]




پدر و مادرت را خوشنود کن

آیت‌الله العظمی بهجت (ره) :

?✨˝ اگر گرفتاری و حاجت داری, پدر و مادرت را خوشنود کن و اگر زنده نیستند برایشان صدقه بده، چون مردگان زنده‌اند وما توانایی دیدنشان را نداریم˝

موضوعات: استاد پناهيان  لینک ثابت
 [ 02:00:00 ب.ظ ]




" ﺑﺴﻼﻣﺘﯽ ﻫﻤﻪ ﯼ ﭘﺪﺭﻫﺎ "... !

ﭘﺪﺭ ﺯﺣﻤﺘﮑﺶ ﺩﺭ ﺩﻣﺎﯼ 50 ﺩﺭﺟﻪ ﺳﺨﺖ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﮐﺎﺭ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﻮﺩ
ﻭ ﭘﺴﺮ 26 ﺳﺎﻟﻪ ﺍﺵ ﺑﯽ ﺗﻮﺟﻪ ﻏﺮﻕ ﺩﺭ اینستاگرام ﺍﯾﻦ ﭘﺴﺖ ﺭﺍ ﮔﺬﺍﺷﺖ :
” ﺑﺴﻼﻣﺘﯽ ﻫﻤﻪ ﯼ ﭘﺪﺭﻫﺎ “… !
ﻣﺎﺩﺭ ﺍﺯ 5 ﺻﺒﺢ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﮐﺎﺭﻫﺎﯼ ﺧﺎﻧﻪ .
ﻭﻟﯽ ﺩﺧﺘﺮﺵ لنگ ﻇﻬﺮ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﻌﺪ ﺩﺭ ﻓﯿﺲ ﺑﻮﮎ ﭘﺴﺖ ﮔﺬﺍﺷﺖ : ﻫﻤﻪ ﯼ ﻫﺴﺘﯽ ﺍﻡ ﻣﺎﺩﺭ …!
ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﻭﺍﺭﺩ ﺍﺗﺎﻕ ﺩﺧﺘﺮ ﺷﺪ، ﺩﺧﺘﺮک ﺩﺍﺩ ﺯﺩ : ﻫﺰﺍﺭ ﺑﺎﺭ ﺑﻬﺖ ﮔﻔﺘﻢ ﺑﯽ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻧﯿﺎ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻗﻢ، ﻧﻤﯽ ﻓﻬﻤﯽ؟؟
ﺭﺍﺳﺘﯽ، ﭘﺴﺖ ﺩﺧﺘﺮ ﮐﻠﯽ ﻻﯾﮏ ﺧﻮﺭﺩ …
ﻣﺮﺩ ﺗﺎﺑﻠﻮﯼ ﺧﺎﺗﻢ ﮐﺎﺭﯼ ﺷﺪﻩ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺧﺮﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﺭﻭﯼ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻧﺼﺐ ﮐﺮﺩ …
ﻫﻤﺴﺮﺵ ﮔﻔﺖ : ﺣﺎﻝ ﺑﺮﺍﺩﺭﺕ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺍﺳﺖ، ﭘﺮﺳﯿﺪﻩ ﺍﯼ ..؟
ﺑﺎ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﮔﻔﺖ : ﺍﻻﻥ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﻧﺪﺍﺭﻡ..
اما ! ﺭﻭﯼ ﺗﺎﺑﻠﻮ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ :
«ﺑﯿﺎ ﺗﺎ ﻗﺪﺭ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺑﺪﺍﻧﯿﻢ»!
▪️آیا تا بحال !
ﻫﯿﭻ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯾﻢ ﮐﻪ ﺷﻌﺎﺭ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻣﺠﺎﺯﯼ، ﭼﻘﺪﺭ ﺑﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭﻣﺎﻥ ﺩﺭ ﻓﻀﺎﯼ ﺣﻘﯿﻘﯽ ﺷﺒﺎﻫﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ ؟

موضوعات: خانواده اسلامي  لینک ثابت
 [ 11:37:00 ق.ظ ]




هیچ‌کس نمى‌ماند

امام هادى (علیه‌السلام) : اگر نه این بود که پس از غیبت قائم آل محمد، برخى از علما وجود دارند که به سوى او دعوت مى‌کنند و مردم را به حضرتش سوق مى‌دهند و از دینش با استدلال‌هاى الهى حمایت مى‌کنند و ضعیفان از بندگان خدا را از افتادن در دام ابلیس و یارانش، رهایى مى‌بخشند، پس به تحقیق هیچ‌کس نمى‌ماند جز اینکه از دین خدا بر مى‌گشت. ولى آن عالمان زمان قلوب ضعفاى شیعه را مى‌گیرند همان گونه که ناخداى کشتی، سکان و فرمان کشتى را مى‌گیرد و پس آنها نزد خداى عزوجل از همه برترند.
منبع: بحارالانوار،‌ ج51،ص156

موضوعات: استاد پناهيان  لینک ثابت
 [ 07:01:00 ق.ظ ]




⭕️جشن اولیای خدا؛ فرصتی برای پاسخ به نیازهای بی‌پایانشان

? خیلی‌ها فکر می‌کنند اهل معنویت به این دلیل توانسته‌اند همیشه با خدا سرکنند که از تنوّع و تفریح و بسیاری از شادی‌های طبیعی مورد نیاز انسان گذشته‌اند، و مثلاً با دنیا قهر کرده‌اند؛ و اجری که در قیامت دریافت می‌کنند به‌خاطر زجری است که در «با خدا بودن» می‌کشند.

? واقع مطلب این است که تنها این گروه هستند که در غیر ماه رمضان نیز همیشه در دل‌هایشان ضیافتی و سوری برپاست و اصل مهمانی هم برای اینها برگزار شده است و مابقی مردم در حاشیۀ این مهمانی‌اند.

? به همین دلیل ماه رمضان عید اولیاء خدا نام گرفته است، آنجا که امام زین‌العابدین‌(ع) فرمودند: «اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا شَهرَالله الأکبَرِ وَ یا عِیدَ اَولِیائِه؛ سلام بر تو ای بزرگترین ماه خدا و ای عید دوستانش.» این هم دلیل سوم برای شادی و وجد حضور در رمضان که به اولیاء خدا اختصاص دارد و کمتر کسی به این تجربۀ ناب می‌رسد.

#کتاب «شهر خدا»، #اثر #علیرضا_پناهیان

موضوعات: استاد پناهيان  لینک ثابت
[جمعه 1396-06-10] [ 09:42:00 ب.ظ ]




? انسان عارف، فعال عرصه سیاسی است

#عارف شدن یعنی از خود گذشتن و به خدا پیوستن
و مهمترین مصداق به خدا پیوستن یعنی فدای سعادت انسان‌ها شدن؛
و این یعنی در عرصه سیاست فعال شدن.

موضوعات: استاد پناهيان  لینک ثابت
 [ 09:40:00 ب.ظ ]




?خدای خوش حساب ما
▫️اگر برای خدا کار کنی در همین دنیا اجرت را نقدا پرداخت می‌کند و آنچه نسیه است جوائز فوق العاده‌ای‌ است که در آخرت از فضلش عنایت خواهد کرد و بالاتر از آن اگر بخواهی برای خدا عملی انجام دهی، خدا قبل از عمل تو پیش پرداخت هم خواهد داشت و خوبی‌هایت را پیش خرید می‌کند؛ کافی است عزمت جدی باشد.

موضوعات: استاد پناهيان  لینک ثابت
 [ 09:33:00 ب.ظ ]




?آسان‌ترین امتحان
▫️اینکه هر کسی دچار چه مشکلاتی می‌شود و با چه مشکلاتی امتحان می‌شود، بسته به مجموعه شرایطی است که آن فرد دارد؛ و این را جز خدا کسی نمی‌تواند تشخیص دهد. البته طبیعی است همه از مشکلاتشان ناراضی باشند، ولی باید یقین داشت خداوند مهربان متناسب‌ترین و آسان‌ترین امتحان را از هر فرد می‌گیرد.

موضوعات: استاد پناهيان  لینک ثابت
 [ 09:31:00 ب.ظ ]




بهترین عامل برای اکتساب بصیرت

بهترین عامل برای اکتساب بصیرت

صبر بهترین عامل برای رسیدن به بصیرت است. شاید به همین دلیل صبر و بصر حروفشان عین هم است. آدم عجول چون خوب نمی‌‌فهمد نمی‌تواند خوب رفتار کند.

موضوعات: استاد پناهيان  لینک ثابت
 [ 09:29:00 ب.ظ ]




⭕️ تصورِ بهشت و حیات آخرت، یکی از عوامل لذت بردن و نشاط معنوی است

⭕️ همین‌که انسان بداند «دارد به سمت یک لذت برتر می‌رود» موجب نشاط او می‌شود

⭕️ اگر انسان در آیندۀ خودش یک سرور بی‌نظیر نبیند، دچار افسردگی می‌شود

⭕️ تصورِِ بهشت، چنان لذتی در وجودت ایجاد می‌کند که می‌توانی همۀ رنج‌های دنیا را فراموش کنی!

⭕️ حجم زیاد آیات قرآن دربارۀ بهشت، برای این نیست که فقط بدانیم؛ برای این است که در آن غرق شویم و لذت ببریم! بیایید از تصور بهشت لذت ببریم…

موضوعات: استاد پناهيان  لینک ثابت
 [ 05:50:00 ب.ظ ]




الهم  عجل لوليك الفرج يعني گناه نكنيم

الهم عجل لوليك الفرج يعني گناه نكنيم

موضوعات: استاد پناهيان  لینک ثابت
 [ 05:18:00 ب.ظ ]




?چطور می‌توانیم از ایمان‌مان «سرور» بگیریم؟

⭕️ رفع اندوه از دل، مقدمۀ رسیدن به نشاط معنوی است/چهار ذکر کلیدی برای «رفع اندوه» از دل

?برای رسیدن به نشاط معنوی اول باید اندوه‌های دنیایی را از دل‌مان بزداییم، که یک راهش استفاده از ایمان است. متاسفانه ما زیاد عادت نداریم از ایمان‌مان استفاده کنیم درحالی‌که می‌توانیم از ایمان خودمان سرور بگیریم.

?عملیات بهره‌گیری از ایمان برای رفع اندوه و ایجاد سرور قلبی، چگونه است؟ یک عمل مهم، استفاده از ذکر است. امام صادق(ع) با معرفی چهار ذکر کلیدی، راه رفع اندوه-که مقدمۀ کسب نشاط معنوی است- را به ما نشان داده است(عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ…؛ خصال صدوق/1/218)‏

1️⃣ برای از بین بردن خوف و ترس: کسی که می‌ترسد چرا به‌سوی این سخن خدا فرار نمی‌کند «حَسْبُنَا الله وَ نِعْمَ الْوَکِیل‏» (آل‌عمران/173) یعنی خدا برای ما کافی است و خدا وکیل خوبی است!

2️⃣ برای رفع اندوه و دل‌گرفتگی: کسی که دلش گرفته، چرا سراغ این سخن خدا نمی‌رود «لَّا إِلَاهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنىّ‏ِ کُنتُ مِنَ الظَّلِمِین» (انبیاء/87) که این به #ذکر_یونسیه مشهور است.

3️⃣ برای در امان بودن از مکر و فریب دیگران: کسی که به او مکر شده و فریبش داده‌اند، چرا این آیه را نمی‌خواند «وَ أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى الله إِنَّ الله بَصیرٌ بِالْعِبادِ» (غافر/44) یعنی کارم را به خدا واگذار کردم و خدا نسبت به بندگانش بصیر است.

4️⃣ برای رسیدن به خواسته و آرزوی دنیایی: کسی که دنیا می‌خواهد چرا این آیۀ قرآن را نمی‌خواند «مَا شَاءَ الله لَا قُوَّةَ إِلَّا بِالله» (کهف/39) یعنی هرچه خدا بخواهد! و هیچ کسی جز خدا قدرت ندارد.

#راه_های_رسیدن به #حال_خوش_معنوی و #نشاط_زندگی-ج12-قسمت اول

موضوعات: استاد پناهيان  لینک ثابت
 [ 04:59:00 ب.ظ ]




?«ذکر گفتن» چه موقع اثر دارد؟
?اگر ذکر ما «مرور ایمان و اعتقاد ما باشد» قطعاً اثر خواهد داشت. اگر با تفکر و احساس عمیق قلبی، ذکرها را بگوییم، یقیناً اثر خواهد داشت! مثلاً وقتی می‌گویی «لَا قُوَّةَ إِلَّا بِالله» عمیقاً توجه کنی به اینکه واقعاً هیچ کسی جز خدا قدرت ندارد!

?هر روز صبح که بلند شدی، اول از دلت اندوه‌زدایی کن! و یکی از اصلی‌ترین عوامل اندوه‌زدا این است که با ذکر، اعتقادت به خدا را مرور کنی. اغلب تعقیبات نماز صبح از همین جنس است.

#راه_های_رسیدن به #حال_خوش_معنوی و #نشاط_زندگی- ج12-قسمت دوم

موضوعات: استاد پناهيان  لینک ثابت
 [ 04:54:00 ب.ظ ]




هر اندوه بیهوده‌ای را با تعقل و تفکر می‌توان برطرف کرد

?اگر می‌خواهی حال خوش معنوی داشته باشی، لیزرِ عقلت را روی اندوه‌های دلت بینداز و آنها را نابود کن؛ خوب فکر کن و اندوه‌های بیخود را از دلت بیرون بریز!

?مثلاً به خودت بگو: 1-این مشکل هم یک امتحان الهی است 2-الان خدا از اینکه تو داری زجر می‌کشی نارحت است؛ حتی بیشتر از خودت! و برایت جبران خواهد کرد 3-هستند کسانی که بیشتر از تو مشکل دارند 4- این مشکل برطرف خواهد شد و یک زمانی می‌رسد که اصلاً این غصه از یادت می‌رود…

?هر اندوه بیهوده‌ای را با تعقل و تفکر می‌توان برطرف کرد. اما چرا بعضی‌ها وقتی فکر می‌کنند، اندوه‌شان برطرف نمی‌شود بلکه نگران‌تر می‌شوند؟ چون عقل‌شان درست کار نمی‌کند! کسی که عقل درستی ندارد، هرچه تفکر کند مسرور نمی‌شود بلکه گاهی تفکر حتی برایش ضرر هم دارد!

موضوعات: استاد پناهيان  لینک ثابت
 [ 04:53:00 ب.ظ ]




?اگر خدا کسی را دوست داشته باشد…

▫️وقتی خدا کسی را دوست داشته باشد او را نسبت به امتحان بودن حوادث زندگی‌اش به خوبی آگاه می‌کند و اگر کسی را بیشتر دوست داشته باشد، پاسخ مناسب در امتحاناتش را نیز به او الهام می‌کند. خدا همه ما را دوست دارد ولی ما با حواس پرتی پیام‌های او را دریافت نمی‌کنیم و یا خود را به غفلت می‌زنیم.

@Panahian_ir

موضوعات: استاد پناهيان  لینک ثابت
 [ 04:52:00 ب.ظ ]




?خواستگاری!
️دنیا محل آشنایی و خواستگاری است و آخرت محل وصال است و زندگی. ما در این دنیا بناست ببینیم و بپسندیم و در آخرت می‌توانیم آنچه را در دنیا پسندیده ایم به طور کامل به دست بیاوریم. حالا ببینیم در حال علاقمند شدن به چه چیزهایی هستیم. امیدوارم محبوب‌های ما در عالم آخرت در دوزخ نباشند!
منبع پیام رسان سروش،کانال استادپناهیان
#علیرضا_پناهیان #پیام_معنوی
@Panahian_ir

موضوعات: استاد پناهيان  لینک ثابت
 [ 04:51:00 ب.ظ ]




♦️چگونه «محبت‌مان به امام زمان(ع)» را افزایش دهیم؟

?خواندن داستان‌های و جزئیات زندگی ائمه(ع)،محبت ما به آنها را افزایش می‌دهد. اما از امام زمان(ع) که همیشه غائب بوده‌اند، مطالب زیادی نقل نشده. در عوض، باید از قدرت «تفکر» بیشتر استفاده کنیم! مثلاً بیایید کمی در مورد میزان علاقۀ امام زمان(ع) به خودمان «فکر» کنیم. چرا حضرت پروندۀ ما را به‌صورت هفتگی مرور می‌کنند؟ از سرِ کنجکاوی؟ یا از سرِ علاقه، و مانند پدر و مادر مهربانی که وضعیت تحصیلی فرزندش برایش مهم است؟ از کنار این موضوع به سادگی عبور نکنیم، در موردش تأمل کنیم. این تفکر-اگر برایش وقت بگذاریم- ما را متحول می‌کند و علاقۀ ما به آن حضرت را افزایش می‌دهد.

موضوعات: استاد پناهيان  لینک ثابت
 [ 04:48:00 ب.ظ ]




امام این دو را به یک چشم می دید

امام این دو را به یک چشم می دید

موضوعات: استاد پناهيان  لینک ثابت
[پنجشنبه 1396-06-09] [ 09:13:00 ب.ظ ]




خلاصۀ فریادهای فاطمۀ زهرا(س)

مردمی که #بی_تقوایی مسئولان‌شان برایشان اهمیت نداشته باشد، باید منتظر ظلم‌ها و ناامنی‌های فراوان باشند. این خلاصۀ فریادهای فاطمۀ #زهرا (س) است.

موضوعات: استاد پناهيان  لینک ثابت
 [ 09:10:00 ب.ظ ]




مرگ بر آمریکای شما نشانه قدرت شماست.

حجت الاسلام پناهیان:
☑️این مرگ بر آمریکای شما نشانه قدرت شماست.
☑️شعار مرگ بر آمریکا به شدت عقلانی و به شدت ایمانی ست
☑️این شعار هرگز در سرچشمه ایران اسلامی خشک نخواهد شد.
#جهاد_روشنگری

موضوعات: استاد پناهيان  لینک ثابت
 [ 09:09:00 ب.ظ ]




آتش_به_اختیار

#آتش_به_اختیار
در کلام استاد پناهیان

موضوعات: استاد پناهيان  لینک ثابت
 [ 09:00:00 ب.ظ ]
1 2 3 5 6