تــو بـا همـــه فــرق داری.. |
... |
?تــو بـا همـــه فــرق داری…
?وقتی با هم میخواستیم بریم بیرون مقنعه مو پوشیدم،چادرمو گذاشتم سرم،گفتم آماده م…اومدی
جلو..مقنعه مو اوردی جلوتر …بهم گفتی میشه رو بگیری؟دلم میخواد خوشگلیهات فقط برا خودم
باشه
?اونجا بود که فهمیدم تو با همــه مردهــا فــرق داری
?وقتی اون روز تو باغ همه ی خانومها رو جو گرفته بود و جلوی همه قهقهه می زدن
وشوهراشون هم بی خیال نشسته بودن و تماشا می کردن وقتی منو هم به جمعشون دعوت کردن؛
آروم تو گوشم گفتی:
«مواظب وقار و متانتت باش عزیزم» ?اونجا بود که فهمیدم تو با همــه مردهــا فــرق داری
?وقتی رفته بودیم دریا…مردای دیگه رو که میدیدم دیدم از هرفرصتی دارن استفاده میکنن تا
خانومایی که با وضع آنچنایی اونجا ایستاده ن رو دید بزنن…وقتی به تو دقت کردم دیدم فقط
چشات سمت منه…خیلی خوشم اومد ?اونجا بود که فهمیدم تو با همــه مردهــا فــرق داری
?وقتی اون روز تو مجلس عروسی یهو همه رو جو گرفت و زن و مرد قاطی شدن و…مردهای
دیگه با چه لذتی به تماشا نشسته بودن تو مثل برق از جا پریدی و زدی بیرون. پشت سرت اومدم
گفتی: «متشکرم که اونجا نموندی» ?اونجا بود که فهمیدم تو با همــه مردهــا فــرق داری
?وقتی درعین حال که منو به فعالیت اجتماعی و درس خوندن و فعالیت در دانشگاه تشویق می
کردی؛ هرازچندگاهی یاد آوری می کردی
که:«غرور زن در مقابل مردان غریبه بجا و خوبه» ?اونجا بود که فهمیدم تو با همــه مردهــا فــرق داری
?وقتی اون روز آقای همسایمون اومده بود دم در. چادر سر کردم و رفتم قبض ها رو ازش گرفتم
برگشتم دیدم با لبخند بهم خیره شدی.
گفتی :«خوشم اومد چه مردونه برخورد کردی,بدون عشوه و طنازی» ?اونجا بود که فهمیدم تو با همــه مردهــا فــرق داری
?وقتی خانمهاازمشکوک شدنشون نسبت به همسراشون بعدازرفتنشون ازخونه میگفتندومن مطمئن
بودم که پدرِبچه هام، الان یه گوشه ی دنج پیداکرده وباخودشوخداش خلوت کرده ?اونجا بود که فهمیدم تو با همــه مردهــا فرق داری
?وقتی عروسی دخترخاله م بود چون میدونستی تو عروسی موسیقی و چیزای حرامه…بهم گفتی
خانومی نرو عروسی…به جاش منو بردی گلزار شهدا ،بهم گفتی چرا به خاطر بقیه آخرت
خودمونو خراب کنیم؟خودمو خودتو عشقه خانوم….بیخیال حرف مردم ?اونجا بود که فهمیدم تو با همــه مردهــا فــرق داری
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1396-06-11] [ 03:51:00 ب.ظ ]
|