وقتیکه کوچکتر بودم ? نوجوان بودم ? جوانتر که بودم ? مادرم کمتر از من ودو خواهرم در جمع های خانوادگی و دوستانمون تعریف می کرد ? ولی مادر دیگر دختران اقوام آشنایان خیلی دخترهایشان را تحویل می گرفتند و تعریف زیادی می کردند یک روز به مادرم گفتم شما چرا مارو جلوی دیگران زیاد تعریف وتمجید نمی کنی ؟مادرم گفت :"سو آخیر ،آدام باخیر”

ادامه مطلب :


ـ ما ترک زبانیم ـ گفتم یعنی چی؟گفتند:آبشار که می ریزد مردم شکوه و زیباییش را می بینند نیازی به احسنت و تعریف کسی نیست چون خودش زیباست و برای من داشتن عزت نفس برای شما از هر چیزی مهم تر است از آن روز این کلام مادرم در ذهن من نقش بسته و منتظر تایید کسی نیستم جز همانی که” الذی خلقک فسواک فعدلک ” است .اوست که احسنت واقعی از آن اوست.

م. س .حسيني

موضوعات: آيينه خدا  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...