زمهرير
 
 


Random photo
خداچه میخورد؟

با سلامٍ دوست عزيز از شمامتشكريم كه از اين وبلاگ ديدن مي كنيد ، نظرات يامطالب ارزشمندتان را براي ما بفرستيد وباپيشنهادات خود مارا ياري كنيد. من سرباز جنگ سايبري هستم . باتشكر


جستجو


آخرین نظرات
  • سیدمحمد در کارگران حضرت فاطمه‌ی زهرا
  • خانعلی زاده در کثرت جمعیت در صحیفه سجادیه:
  • کبری نظرزاده در ▪️متن سخنرانی دختر شهید سلیمانی
  • لبیک یا مهدی  در استحمام جانباز قطع نخاعی به وسیله حاج قاسم
  • سربازی از تبار سادات  در از نشانه های آخر الزمان


پربازدید


موضوعات




ج

زیبا سازی وبلاگ




le



ab
 



               داستانی درباره هندوانه


انوشيروان زنجيري جلوي قصرش آويزان کرده بود و نگهباني هم براي آن گذاشته بود تا هرکس که به او ظلم شده بود و يا مشکلي داشت، آن زنجير را به صدا درآورد. يک روز نگهبان ِ زنجير مي بيند ماري مي آيد و دور زنجير چنبره مي زند.

خبر به انوشيروان مي برند و انوشيروان دستور مي دهد در شهر جار بکشند که نجار با اره اش، بنا با تيشه اش، بزاز با قيچي اش، بقال با ترازويش، آهنگر با کوره اش، نعلبند با چکشش، در ميدان جمع شوند. همه آمدند و مار هم آمد و از کنار همه گذشت تا اينکه به نجار رسيد. جلوي نجار ايستاد.

ادامه »

موضوعات: احکام تصویری  لینک ثابت
[سه شنبه 1398-02-03] [ 03:13:00 ب.ظ ]




? کسى مى‌خواست زیرزمین خانه‌اش را تعمیر کند . در حین تعمیر، به لانه مارى برخورد که چند بچه مار در آن بود . آنها را برداشت و در کیسه‌اى ریخت و در بیابان انداخت . وقتى مادر مارها به لانه برگشت و بچه‌هایش را ندید ،

ادامه »

موضوعات: دشمن شناسي  لینک ثابت
[یکشنبه 1397-08-27] [ 03:00:00 ب.ظ ]