گناه او را لال کرده

فراز سوم در شب سوم :
أَدْعُوکَ یَا سَیِّدِی بِلِسَانٍ قَدْ أَخْرَسَهُ ذَنْبُهُ : آقای من! سیّد من! تو را می‌خوانم، به زبانی که از فرط گناه، لال گردیده است.
1- انسان وقتی به دعا مشغول است، نشانه‌ی این است که زبان او را نبسته‌اند. گاهی زبان انسان را می‌بندند و لال می‌کنند. شاید بگوید: من که دارم حرف می زنم. بله، زبانش به همه چیز باز می‌شود، امّا به دعا مشغول نیست. ای بسا وسط دعا، حواسش این طرف و آن طرف باشد و با رفیقش صحبت کند و … . یا این که در مطالب دیگر می‌آید، امّا در دعا حضور ندارد. می‌فرماید: او را لال کردند و اجازه ندادند که دعا کند. عمری می‌رود و می‌آید یک دعای کمیل، یک دعای ندبه و … نخوانده است. گاهی فرازهایی از آن‌ها به گوشش می‌خورد، امّا ماه‌های مبارک می‌آید و می‌رود، ولی یک دعای افتتاح هم نخوانده است، چه برسد به ادعیّه دیگر.

2-اعتراف به گناه و اعتراف به این که انسان به لسان مذنب، ذوالجلال و الاکرام را می­خواند، لطف و کرامت کریم را بر انسان بیشتر می­کند. وقتی انسان می­آید در محضر ذوالجلال و الاکرام دعا می­کند، ذوالجلال و الاکرام را خطاب می­کند و عرض حال می­کند گاهی تصوّر می­کند که به زبان معمول است، امّا اگر اقرار کند که خدایا! می‌­دانم من لایق نیستم و با این لسان مذنب، با این زبانی که گناه او را لال کرده، دیگر نه می­‌تواند تو را صدا بزند، نه حال دعا دارد، نه وضع دعا دارد، نه روح دعا دارد، محضر مبارکت آمدم که تو را بخوانم، آن وقت این‌جا که لطف پروردگار عالم به بشر بیشتر هست.

به نظر میاد که در این فراز باید درباره گناهان زبان صحبت کنیم. اگر دوستان شرح دیگری از این فراز به دستشون رسید توی پیام ها بفرستند. با تشکر

موضوعات: شبنم هاي ذهن  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...