این شعر تقدیم به تمام متولّدین دهه های سی ، چهل ،پنجاه و شصت ؛ که اکنون خودساخته ترین پدران و مادران این سرزمین هستند :

?من پُرم از خاطرات و قصه های کودکی
?این که روباهی چگونه می فریبد زاغکی !

?قصّهٔ افتادنٍ دندانٍ شیری از هُما
?لاک پشت و تکّه چوب و فکرهای اُردکی !

?قصّهٔ گاوٍ حسن ، دارا و سارا و امین
?روزٍ بارانی ، کتابٍ خیسٍ کُبری طِفلکی !

?تیله بازی درحیاط و کوچه و فرشِ اتاق !
?بر سرٍ کبریت و سکه ، یا که درب تَشتکی !

?چای والفجر و سماور نفتیٍ کُنجِ اتاق
?مادرم هرگز نیاورد استکان بی نعلبکی !

?سکّه ها و پول هایم ، ثروتٍ آن دوره ام
?جمع می شد اندک اندک در درونٍ قُلّکی !

?داستانٍ نوک طلا با مخمل و مادر بزرگ !
?در دهی زیبا که زخمی گشته بچّه لَک لَکی !

?هاچ زنبور عَسل ، نِل در فراق مادرش !
?یادٍ دوران اوشین و نقطه های برفکی !

?هشت سال از دورهٔ شیرین امّا تلخٍ ما
?پر ز آژیرٍ خطر با حمله های موشکی !

?آرزوها کوچک ، امّا ، در نگاهٍ ما بزرگ
?آرزویم بوده من هم جبهه باشم اندکی !

?تا کجاها می برد این خاطره امشب مرا
?کاش می رفتم به آن دورانٍ خوبم ، دزدکی !

?یاد آن دوره همیشه با من و در قلبٍ من
?من به یاد و خاطراتت زنده ام ، ای کودکی !

?دفتر‌ٍ مشقٍ دبستانم ببین
? پر ز مُهرٍ آفرین ،‌ صد آفرین !

? راستی ما شعرٍ باران داشتیم !
? توی‌جنگلهای گیلان داشتیم !

? گردشٍ یک روزٍ دیرین داشتیم !
?شعرٍ زیبایی ز گلچین داشتیم !

? راستی آن دفترٍ کاهی کجاست ؟!
? عکس حوض آبٍ پُر ماهی کجاست ؟!

? باز آیا ریز علی ها زنده اند ؟!
? در حوادث جامه از تن کنده اند ؟!

? کاش حالا ‌خاله کوکب زنده بود !
? عطرٍ نانش خانه را آکنده بود !

? ای معلّم خاطر و یادت به خیر
?یادٍ درسٍ آب بابایت به خیر !

?شمعٍ نور افشانٍ ‌یادٍ کودکان!
? نامتان در لوحٍ جان شد جاودان !

?هر‌کجا هستید ، هستی نوش تان !
?‌ کامیابی گرمیٍ آغوشتان !

?هم کلاسی های سالٍ کودکم
?دسته‌گلهایی ‌ز یاس و میخکم !

?باز از دل می کنم یادٍ شما
?یادٍ قلبٍ سادهٔ شادٍ شما

?باز باید یادٍ یک دیگر کنیم
?تا به یادی ، شاد ، یکدیگر‌ کنیم

? آدمی سر زنده از یاد است ، یاد !
?رمزٍ عمرٍ آدمیزاد است یاد !

? شادتان می‌خواهم‌ و شادم کنید !
? همکلاسی های من یادم کنید !

موضوعات: نوستالژي, يك سبد خاطره  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...