فرصتی دیگر |
... |
✍?از منزل که بیرون آمدیم کوچه شلوغ بود و خیلیها لباس سیاه به تن داشتند متوجه شدم که پسر جوان یکی از همسایهها در اثر تصادف فوت کرده است… .
تشییع جنازه آغاز شد و من نیز از باب وظیفه زیر گوشه ای از تابوت را گرفتم که ناگاه با خود اندیشیدم:
⚠️«فلانی! اگر الان خودت جای او در تابوت بودی چه حالی داشتی؟»
در آن شلوغی چشمانم را بستم و این نکته را تصور کردم؛ تصور این که الآن از درون تابوت در حال نظاره ی دیگرانم و … . تنها آرزو و درخواستی که داشتم این بود که:
?« خداوندا! یک بار دیگر به من فرصت بده تا خطاهای گذشته را جبران کنم» کارهای نیمه کاره ی فراوانی به ذهنم رسید که انجام نداده بودم؛ نمازهای قضا شده، حق الناس هایی که بر گردن داشتم؛ راضی کردن پدر و مادرم از رفتارهای ناشایستم و… .
? امام باقر علیه السلام می فرماید: «إِذَا حَضَرْتَ فِی جَنَازَةٍ فَکُنْ کَأَنَّکَ الْمَحْمُولُ عَلَیْهَا وَ کَأَنَّکَ سَأَلْتَ رَبَّکَ الرَّجْعَةَ إِلَى الدُّنْیَا فَرَدَّکَ فَاعْمَلْ عَمَلَ مَنْ قَدْ عَایَنَ».
✨« هرگاه در تشییع جنازه ای شرکت کردی به گونه ای باش که گویا تو در حال حمل بر تابوت هستی و به گونه ای باش که گویا از خداوند متعال درخواست رجعت به دنیا را نموده ای و او تو را به دنیا باز گردانده است. پس مانند آن کسی رفتار کن که مرگ را یک بار دیده است.»
?(مستدرک الوسائل، ج 2، ص 374)
و خدا را شاکرم که یک بار دیگر مرا به دنیا برگرداند و به من فرصتی برای جبران داد. [ گرچه نمی دانم فرصتم تا چه زمانی است پس، باید عجله کنم]
همان به کاین نصیحت یاد گیریـــم
که پیش از مرگ یک نوبت بمیریم
ز محنت رست هر کو چشم بربست
بدین تدبیر طوطی از قفس رسـت
نظامی گنجوی
جرقه، الف-ف امیدوار، ص 89 و 90.
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1396-07-21] [ 04:09:00 ب.ظ ]
|