راضیم به رضای خدا |
... |
??راضیم به رضای خدا??
?کشاورزی بود که تنها یک اسب برای کشیدن گاوآهن داشت. روزی اسبش فرار کرد.
همسایه ها به او گفتند:چه بد اقبالی!
او پاسخ داد:راضیم به رضای خدا
?روز بعد اسبش با دو اسب دیگر برگشت.
همسایه ها گفتند:چه خوش شانسی!
او گفت:راضیم به رضای خدا
?پسرش وقتی در حال تربیت اسبها بود افتاد و پایش شکست.
همسایه ها گفتند:چه اتفاق ناگواری!
او پاسخ داد:راضیم به رضای خدا
?فردای آن روز افراد دولتی برای سربازگیری به روستای آنها آمدند تا مردان را به جنگ ببرند اما پسر او را نبردند.
همسایه ها گفتند:چه خوش شانسی!
او گفت:راضیم به رضای خدا
✍? و این داستان ادامه دارد…
همانطور که زندگی ادامه دارد…
وخدا هیچگاه بنده اش را نمی آزارد…
که او عاشق ترین معشوق است
ازصمیم قلب میگویم:
✨راضیم به رضای خدا✨
فرم در حال بارگذاری ...
[دوشنبه 1396-01-07] [ 08:03:00 ق.ظ ]
|