دیدم داره گریه میکنه |
... |
با چندتا از خانواده های
سپاه توی یه خونه ساکن شده بودیم
یه روز که حمید از منطقه اومد،
به شوخی گفتم:
” دلم میخواد یه بار بیای و ببینی
اینجا رو زدن ومن هم کشته شدم
اونوقت برام بخونی
فاطمه جان شهادتت مبارک!”
بعدشروع کردم به راه رفتن و این جمله رو تکرار کردم
دیدم ازحمید صدایی در نمیاد
نگاه کردم
دیدم داره گریه میکنه
جا خوردم
گفتم:
” تو خیلی بی انصافی!
هر روز میری توی آتش و منم چشم به راه تو،
اونوقت طاقت اشک ریختن من رو نداری
و نمیزاری من گریه کنم.
حالا خودت نشستی و جلوی من گریه میکنی؟
سرش رو بالا آورد و گفت:
“فاطمه جان به خداقسم اگه تونباشی
من اصلا از جبهه برنمیگردم”
همسر شهید حمید باکری
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1397-02-30] [ 06:35:00 ق.ظ ]
|