داستان  مادر نمونه

دامان مادر نخستین مدرسه و اولین پایگاه تربیتی است.در این مدرسه کودک علم و اخلاق و دین می آموزد . مهم این است که آنچه کودک در این مدرسه می آموزد برای همیشه در نزدش می ماند.طفل که پا به عرصه این جهان می گذارد آگاهی و نیرو می گذارد،کاملا متکی به مادر است،برای کسب غذا او به دست آوردن امکانات آنچه مادر بگوید او عمل کیکند،بر این اساس تامادر خودرا از عوامل فساد و اخلاق نادرست دور ندارد نمی تواند امیدوار به زندگی خوب فرزندش باشد.
ادیسون در دوران کودکی نه تنها استعداد از خودش نشان نمیداد بلکه فوق العاده کودن به نظر می رسید. چون سر ادیسون بیش از حد معمول بزرگ بود ،اطرافیان تصور می کردند که او به اختلال مشاعر دچار است.سوالات عجیب غریبی هم ادیسون از اطرافیان خود می کرد،این گمان را بیش از پیش در آن ها تقویت می نمود،حتی در مدرسه از بس که معلم خودش را سوال پیچ کرده بود به"کودن"ملقب گشت. به همین دلیل روزی ادیسون از مدرسه به حالت گریان و ناراحت به خانه بازگشت و موضوع را به مادرش گفت.مادر ،دست پسر کوچکش را گرفت و بسوی مدرسه حرکت کرد و به معلم ادیسون کوچولو گفت:"تو نمیدانی که چه می گویی،عقل پسر من از عقل تو بیشتر است.درد وعیب کار هم در همین جاست.من او را به خانه میبرم . تعلیم وتربیتش را خودم بر عهده می گیرم وآن گاه به تو نشان می دهم که چه استعدادی در او نهفته است".چنین بود پیشگویی عجیب مادر ادیسون و از آن پس همان طورکه خود گفته بود،تعلیم وتربیت پسرش را خود دنبال کرد.یکی از دوستان خانواده ی ادیسون در این باره نوشته است که:بعضی اوقات که از جلوی خانه ی ادیسون عبور می کردم،می دیدم که مادر ادیسون با پسرش نشسته و به او درس می دهد وادیسون یگانه شاگرد او بود.حالات وحرکات ادیسون مانند مادرش بود.او خیلی مادرش را دوست داشت و وقتی مادرش سخن می گفت او سراپا گوش میشد،مانند اینکه مادرش دریای دانش است.ادیسون براثر کمک مادرش پیش از نه سالگی کتابهای مهم و سنگین نویسندگان چون “گیبون"،"افلاطون"و “همر” را مطالعه کرده بود.این مادر خردمند علاوه بر این،به فرزندش جغرافیا و تاریخ و حساب و اخلاق را هم آموخت.ادیسون بیش از سه ماه به مدرسه نرفت و آنچه در زمان کودکی خود آموخته بود؛از مادرش داشت.مادر ادیسون بیش از یک مربی به تمام بود:زیرا توجهش نه تنها به تعلیم و تربیت بود بلکه مراقب بود تا استعدادهای طبیعی فرزند خود را بیابد و آنها را بپروراند.بعدها که ادیسون به اوج عظمت رسید،گفت: (من ازکودکی دریافتم که مادر چه چیز خوب وپر ارزشی است. هنگامی که معلم مرا کودن خواند،او از من دفاع کرد و من به طور جدی تصمیم گرفتم که ثابت کنم او در باره ی من اشتباه نکرده است.من هیچگاه اثرات خوب تعلیم وتربیت مادرم را از دست نمی دهم.کسانی که پس از دوره ی بلوغ منحرف شده اند،اگر در کودکی نسبت به تعلیم و تربیت آنان توجه بیشتری می شد،عضو عاطل وباطل جامعه نمی گشتند. من همیشه لا قید و بی بند وبار بودم و اگر توجه مادرم نبود،به احتمال قوی منحرف میشدم ولی ثبات قدم و نیکی نیروهای موثر بودند که مرا از انحراف و گمراهی بازداشت”

موضوعات: تربیت فرزند  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...