«عجب ، بزرگ شمردن كار نيك خود و زياد دانستن آن و شادمان بودن، باليدن و نازيدن به آن است و اينكه انسان خود را از حد تقصير و كوتاهى وگناه بيرون بداند»
اگر انسان كار نيكى- اعم از عبادت خدا يا كمك به بندگان او، تحصيل علم، كسب درجات معنوى و … انجام دهد و از رسيدن به چنين كمالاتى به خود ببالد و تصور كند بنده خوبى شده و وظيفه خود را به نحو احسن انجام داده، در اين صورت گرفتار رذيله اخلاقى «عجب» شده است ولى اگر از توفيقى كه در كسب كمالات معنوى وانجام كردار نيكو به دست آورده، خوشحال شود و به درگاه الهى سپاس گزارد و آن را لطفى از جانب خدا بداند، چنين حالتى مذموم‏ نيست، بلكه ممدوح است.


اما «تكبّر» خود بزرگ بينى است و خود بزرگ بينى بدين معناست كه انسان براى خود شأنى قائل باشد كه واقعاً ندارد و ديگران اين شأن را براى او نمى ‏شناسند، يا اينكه ديگران او را بزرگ مى ‏شمارند، و او خود مى‏ داند كه واقعاً چنين نيست. ولى بر اساس تصوّر مردم خود را بزرگ بشمارد و بزرگى بفروشد.
اساس تكبّر اين است كه انسان از اينكه خود را برتر از ديگرى ببيند احساس آرامش كند، بنابراين تكبّر از سه عنصر تشكيل مى ‏شود: نخست اينكه براى خود مقامى قائل شود، ديگر اينكه براى ديگرى نيز مقامى قائل شود و در مرحله سوم‏ مقام خود را برتر از آنها ببيند و احساس خوشحالى و آرامش كند.
تكبّر (خود برتربينى) با عجب (خود بزرگ بينى) تفاوت دارد، در عجب هيچ گونه مقايسه ‏اى با ديگرى نمى ‏شود، بلكه انسان به خاطر علم يا ثروت يا قدرت و يا حتّى عبادت، خود را بزرگ مى ‏بيند، هر چند فرضاً كسى جز او در جهان نباشد، ولى در تكبّر حتماً خود را با ديگرى مقايسه مى ‏كند و برتر از او مى ‏بيند.
سفينه البحار،قمي،ج2،ص160

موضوعات: آهنگ و موسيقي  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...