? امیرعقیلی سرتیپ دوم ستاد لشگر سی پیاده گردان گرگان یک روز به #حاج_همت گفت : “من از شما بدجور دلخورم !!” #حاج_ همت گفت: “بفرمایید چه دلخوری دارید ؟” گفت : “حاجی شما هروقت از کنار پاسگاههای ارتش رد میشوید یک #دست ✋ تکان میدهید وبا سرعت رد میشوید ولی وقتی از کنار #بسیجی های خودتان رد میشوید هنوز یک کیلومتر مانده #چراغ میزنی ,#بوق میزنی,ارام ارام #سرعتت را کم میکنی.

ادامه مطلب :

"من از شما بدجور دلخورم !!"
"من از شما بدجور دلخورم !!"
20متر مانده به #دژبانی بسیجیها پیاده میشوی لبخند ? میزنی دوباره دست تکان میدهی بعد سوار میشوی واز کنار دژبانی رد میشوی !!!! همه ما از این #تبعیض مابین #ارتشیها و#بسیجیها دلخوریم .. ” #حاج_همت با لبخند گفت: “اصل ماجرا این است که دژبانهای ارتشی چند ماه اموزش #تخصصی دیده اند اگرماشینی از#دژبانی رد بشود وبه او #مشکوک شونداز دور بهش علامت میدن بعدتیرهوایی میزننداخر کار اگر خواست بدون توجه ازدژبانی رد شود به لاستیک ماشین تیر میزنند. ولی این #بسیجیها که تو میگی اگر مشکوک شوند اول #رگبار میبندند، تازه بعد یادشان می افتد باید #ایست بدهند ? یک خشاب را خالی میکنند بابای صاحب بچه را در میاورند ? بعدچندتا تیرهوایی شلیک میکنند واخر که #فاتحه طرف خوانده شد داد میزنند #ایست!!!! ” ??? این را که #حاجی گفت ، بمب خنده بود که توی #قرارگاه منفجر شد .. ! ?? ?#شهیدحاج_محمد_ابراهیم_همِــت
موضوعات: قرآن و محجوریت  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...