زمهرير
 
 


Random photo
حجاب زن حقی الهی است

با سلامٍ دوست عزيز از شمامتشكريم كه از اين وبلاگ ديدن مي كنيد ، نظرات يامطالب ارزشمندتان را براي ما بفرستيد وباپيشنهادات خود مارا ياري كنيد. من سرباز جنگ سايبري هستم . باتشكر


جستجو


آخرین نظرات
  • سیدمحمد در کارگران حضرت فاطمه‌ی زهرا
  • خانعلی زاده در کثرت جمعیت در صحیفه سجادیه:
  • کبری نظرزاده در ▪️متن سخنرانی دختر شهید سلیمانی
  • لبیک یا مهدی  در استحمام جانباز قطع نخاعی به وسیله حاج قاسم
  • سربازی از تبار سادات  در از نشانه های آخر الزمان


پربازدید


موضوعات




ج

زیبا سازی وبلاگ




le



ab
 



فرزندم در این سن کم از دنیا رفت

یامهدی ادرکنی…
??خیلی قشنگه حتما بخونید?? روزی حضرت داوود (ع) ازیک آبادی میگذشت. پیرزنی را دید بر سر قبری زجه زنان ، نالان و گریان…
پرسید: مادر چرا گریه میکنی؟؟
پیرزن گفت: فرزندم در این سن کم از دنیا رفت… داوود گفت: مگر چند سال عمر کرد؟؟
پیرزن جواب داد: 350 سال.
داوود گفت: ناراحت نباش مادر… پیرزن گفت:چرا؟؟
پیامبر فرمود: بعداز ما گروهی به دنیا می آیند که بیش از صدسال عمر نمی کنند…
پیرزن حالش دگرگون شد و پرسید: آنها برای خودشان خانه هم میسازند؟؟آیا وقت خانه درست کردن دارند؟؟
پیامبر فرمود: بله آنها دراین فرصت کم با هم در خانه سازی رقابت میکنند..
پیرزن تعجب کرد و گفت : اگر جای آنها بودم،تمام صد سال را به خوشی و خوش حال کردن دیگران میپرداختم… ???
برچرخ فلک مناز که کمر شکن است…?
بررنگ لباس مناز که آخر کفن است…?
مغرور مشو که زندگی چند روز است…?
در زیر زمین شاه و گدا یک رقم است…?

موضوعات: سند 2030  لینک ثابت
[چهارشنبه 1396-05-11] [ 11:11:00 ق.ظ ]




اولین شانس را دریاب

[

مرد جوانی در آرزوی ازدواج با دختر کشاورزی بود. کشاورز به او گفت: «برو در آن قطعه زمین بایست. من سه گاو نر را آزاد می‌کنم. اگر توانستی دم یکی از این گاوها را بگیری من دخترم را به تو خواهم داد.»

مرد قبول کرد. اولین در طویله که بزرگترین در هم بود باز شد. باور کردنی نبود، بزرگترین و خشمگین‌ترین گاوی که در تمام عمرش دیده بود بیرون آمد. گاو با سم به زمین می‌کوبید و به طرف مرد جوان حمله برد. جوان خود را کنار کشید و گاو از مرتع گذشت. دومین در طویله که کوچکتر بود باز شد. گاو کوچکتر از قبلی بود اما با سرعت حرکت می‌کرد. جوان پیش خودش گفت: «منطق می‌گوید این را هم ول کنم چون گاو بعدی کوچکتر است و این ارزش جنگیدن ندارد.»

سومین در طویله هم باز شد و همانطور که فکر می‌کرد ضعیف‌ترین و کوچک‌ترین گاوی بود که در تمام عمرش دیده بود بیرون پرید. پس لبخندی زد و در موقع مناسب روی گاو پرید و دستش را دراز کرد تا دم گاو را بگیرد اما گاو دم نداشت!

زندگی پر از ارزش‌های دست یافتنی است اما اگر به آن‌ها اجازه رد شدن بدهیم ممکن است که دیگر هیچ وقت نصیبمان نشود. برای همین سعی کن که همیشه اولین شانس را دریابی.

سروش

موضوعات: سند 2030  لینک ثابت
 [ 08:44:00 ق.ظ ]