? شعر_طنز
باحال با لهجه اصفهانی در وصف این روزای ما:

هوا گرمس و حالی من خرابس
لبم خندونس و چشمم پر آبس

عیالی من به دستم باد بزن داد
که بستون، باد بزن خود را، ثوابس

برای شیرخشکی بچه‌ای خود
بوکون فکری که طفلک در غذابس

نشسته‌س پشتی در، مردی طلبکار
ز ترسی او دلم در اضطرابس

خوراکی ما آ یُخده نون و دوغس
غذایی اغنیا جوجه‌کبابس

خدایا حرفی حق تلخس یا شیرین
که هرجا گفته میشه، بی‌جوابس

حاج ارزونی کوجاس؟ لادستی باباش
سفر کرده‌س به یک جایی، یا خوابس؟

حساب از دستی من دررفت آخر
ز بسکی این گرونی بی‌حسابس

(گل آقا)

موضوعات: گلشن حديث  لینک ثابت