زمهرير
 
 


Random photo
خودت بیمه کن

با سلامٍ دوست عزيز از شمامتشكريم كه از اين وبلاگ ديدن مي كنيد ، نظرات يامطالب ارزشمندتان را براي ما بفرستيد وباپيشنهادات خود مارا ياري كنيد. من سرباز جنگ سايبري هستم . باتشكر


جستجو


آخرین نظرات
  • سیدمحمد در کارگران حضرت فاطمه‌ی زهرا
  • خانعلی زاده در کثرت جمعیت در صحیفه سجادیه:
  • کبری نظرزاده در ▪️متن سخنرانی دختر شهید سلیمانی
  • لبیک یا مهدی  در استحمام جانباز قطع نخاعی به وسیله حاج قاسم
  • سربازی از تبار سادات  در از نشانه های آخر الزمان


پربازدید


موضوعات




ج

زیبا سازی وبلاگ




le



ab
 



? بد خلقی فشار قبر می آورد!?

به رسول خدا صلی الله علیه و آله خبر دادند که سعد بن معاذ فوت کرده. پیغمبر صلی الله علیه و آله با اصحابشان از جای برخاسته، حرکت کردند. با دستور حضرت - در حالی که خود نظارت می فرمودند - سعد را غسل دادند.
پس از انجام مراسم غسل و کفن، او را در تابوت گذاشته و برای دفن حرکت دادند.
در تشییع جنازه او، پیغمبر صلی الله علیه و آله پابرهنه و بدون عبا حرکت می کرد. گاهی طرف چپ و گاهی طرف راست تابوت را می گرفت، تا نزدیکی قبر سعد رسیدند. حضرت خود داخل قبر شدند و او را در لحد گذاشتند و دستور دادند سنگ و آجر و وسایل دیگر را بیاورند! سپس با دست مبارک خود، لحد را ساختند و خاک بر او ریختند و در آن خللی دیدند آنرا بر طرف کردند و پس از آن فرمودند:
- من می دانم این قبر به زودی کهنه و فرسوده خواهد شد، لکن خداوند دوست دارد هر کاری که بنده اش انجام می دهد محکم باشد.
در این هنگام، مادر سعد کنار قبر آمد و گفت:
- سعد! بهشت بر تو گوارا باد!
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
- مادر سعد! ساکت باش! با این جزم و یقین از جانب خداوند حرف نزن! اکنون سعد گرفتار فشار قبر است و از این امر آزرده می باشد.
آن گاه از قبرستان برگشتند.
مردم که همراه پیغمبر صلی الله علیه و آله بودند، عرض کردند:
یا رسول الله! کارهایی که برای سعد انجام دادید نسبت به هیچ کس دیگری تاکنون انجام نداده بودید: شما با پای برهنه و بدون عبا جنازه او را تشییع فرمودید.
رسول خدا فرمود:
ملائکه نیز بدون عبا و کفش بودند. از آنان پیروی کردم.
عرض کردند:
گاهی طرف راست و گاهی طرف چپ تابوت را می گرفتید!
حضرت فرمود:
چون دستم در دست جبرئیل بود، هر طرف را او می گرفت من هم می گرفتم!
عرض کردند:
- یا رسول الله صلی الله علیه و آله بر جنازه سعد نماز خواندید و با دست مبارکتان او را در قبر گذاشتید و قبرش را با دست خود درست کردید، باز می فرمایید سعد را فشار قبر گرفت؟
حضرت فرمود:
- آری، سعد در خانه بداخلاق بود، فشار قبر به خاطر همین است!

#داستانهای_بحارالانوار
نمایش کمتر

موضوعات: پدر ومادر،برکت زندگی  لینک ثابت
[یکشنبه 1396-08-14] [ 02:13:00 ب.ظ ]




پدرو مادر مثل قند هستن

❤❤❤❤❤
پدرو مادر
مثل قند هستن
چای زندگیت را که
شیرین کردن
خودشان تمام میشوند
تاهستند قدرشان را بدانیم

#روح_پدر_مادرهای_رفته_شاد

موضوعات: پدر ومادر،برکت زندگی  لینک ثابت
[شنبه 1396-08-13] [ 05:41:00 ب.ظ ]




کاش #پدرم زنده بودن و اینها را بهشون میگفتم
امروز برای تو نوشتم بابا ، واسه تو که خیلی وقتا خستگیاتو ندیدم ، نگاه مهربونتو ندیدم ،، واسه تویی که اینقدر هوامو داشتی تا بفهمم تنها مردی که باید بهش تکیه کنم تویی…تنها پادشاه قلبم تویی…و فقط تویی که هروقت دست رو سرم میکشی از رو صداقت و عشقه.
بابا این روزا از چین کنار چشمات میترسم از بزرگ شدن خودم و پیر شدن تو میترسم
از اینکه موهات سفید شه میترسم…
آره میترسم چون میخوام تاابد مرد مردا باشی ، شاه مردا باشی و کسی باشی که با نگاهت دلم آروم بشه..
بابا پیر نشو، خسته نشو
غمگین و دلخسته نشو
شاد بمون ، قشنگ من
فدات بشم ، خسته نشو..

موضوعات: پدر ومادر،برکت زندگی  لینک ثابت
 [ 05:38:00 ب.ظ ]




پدرشهیدم راهت را ادامه خواهم داد

#پدرشهیدم راهت را ادامه خواهم داد
وپایم راجایگزین #جای پایت میکنم

موضوعات: پدر ومادر،برکت زندگی  لینک ثابت
 [ 05:37:00 ب.ظ ]




دخترا_بابایی‌اند

بیا بشنو
پدرجان صحبتم را
غم تو بُرده
از ڪف طاقتم را

دو چشم خویش را
یڪ لحظہ وا ڪن
ببیــن گـریہ
چہ کردہ صورتم را …

#وداع_با_پدر
#دخترا_بابایی‌اند
#بہ_یاد_سہ‌سالہ_ڪربلا

موضوعات: پدر ومادر،برکت زندگی  لینک ثابت
 [ 05:32:00 ب.ظ ]




#هفت_بهشت_زندگی!

#بهشت اول:
آغوش مادریست که با تمام وجود ، بغلت کرد و شیرت داد

#بهشت دوم:
دستان پدریست که برای راه رفتنت ، با تو کودکی کرد

#بهشت سوم:
خواهر یا برادریست که برای ندیدن اشکهایت ، تمام اسباب بازیهایش را به تو داد

#بهشت چهارم:
معلمی بود که برای دانستنت با تمام بزرگیش هم سن تو شد تا یاد بگیری

#بهشت پنجم:
دوستی ست که روز ازدواجت در آغوشت کشید و چنان در آغوشش فشرد که انگار آخرین روز زندگیش را تجربه میکند

#بهشت ششم:
همسرتوست که باتمام وجوددرکنار تو معمار زندگی مشترک تان است
گویی دو شاخه از یک ریشه اید

#بهشت هفتم :
فرزند توست که خالق زیبایی های آینده است…

آری شاید هر کدام از ما تمام هفت بهشت را نداشته باشیم
اما…
#بهشت همین حوالیست …
#مادرت را بنگر…
#پدرت را ببین ..
#خواهر یا برادرت را حس کن ..
به #معلمت سر بزن…
#دوستت را به یاد بیاور…
#همسرت را در آغوش بگیر…
#فرزندت را ببوس…

یک وقت دیر نشود برای #بهشت رفتنت…
#بهشت را با همه قلبت حس کن ،
همین نزدیکیست.

موضوعات: پدر ومادر،برکت زندگی  لینک ثابت
 [ 05:31:00 ب.ظ ]




پدرم کارگر است.. ..

#پدرم کارگر است.. ..

موضوعات: پدر ومادر،برکت زندگی  لینک ثابت
 [ 05:13:00 ب.ظ ]




اللهم صل علي محمد وآل محمد

#پدرومادرگنج گرانبهای زندگی می باشند ازاین گنج به خوبی مراقبت کنیم…

موضوعات: پدر ومادر،برکت زندگی  لینک ثابت
 [ 05:09:00 ب.ظ ]




هرکه خوش دارد عمرش طولانی و روزى اش بسیار شود

به #پدر و #مادر خود نیکى کند.

? #پیامبر_مهربانی (صل الله علیه واله وسلم)

? میزان الحکمه، ح 22671

موضوعات: پدر ومادر،برکت زندگی  لینک ثابت
 [ 12:31:00 ب.ظ ]




پدر گفت: با پدر جمله بساز

گفتم : با پدر جمله نمیسازم،

دنیامو میسازم…

موضوعات: پدر ومادر،برکت زندگی  لینک ثابت
 [ 12:31:00 ب.ظ ]




پدر ✨این متن زیبا رو
به افتخار ” پدر ” میزارم

پدرم !
وقتی بچه بودم منو میزاشتی رو دلت و ازم میپرسیدی قلب بابا کیه؟
منم با صدای کودکانه میگفتم: مـــن
بازم میپرسیدی جیگر بابا کیه؟
میگفتم: مـــــن
و باز میپرسیدی چشم بابا کیه؟
میگفتم: مـــــن
اون موقع ها درک نمیکردم قلب بابا بودن و جیگر بابا بودن و چشم بابا بودن یعنی چی!؟

اینو وقتی متوجه شدم که صورتت پر از چروک شده و موهات رنگ سیاهشو داده به سفیدی! بابایی تمام موهاتودیدم ﮐﻪ ﺑﺨﺎﻃﺮم سفیدشدواززجرکشیدن من آروم آروم شکستی …

آره تازه فهمیدم قلب بابا بودن یعنی وقتی تو ناراحتی من دل تو دلم نیست ،
جیگر بابا بودن یعنی وقتی مریضی و ناخوشیتو میبینم جیگرم آتیش میگیره
و چشم بابا بودن یعنی وقتی نور چشمات کم شدن چشمای منم خیس شدن

“""بابایی خیلی خیلی خیلی خیلی دوست دارم""”

به سلامتی باباهایی که هستن، و یا
به رحمت خدا رفتند….✋

موضوعات: پدر ومادر،برکت زندگی  لینک ثابت
 [ 12:31:00 ب.ظ ]




پدر تا بخزم میان بستر آخرت؛

به پهلو بخوابانمت و شانه ات را تکان دهم.. تا تلقینت دهم… تا… تا .. یادت هست پدر؟

تو همانی بودی که با یک تکان بیدار می شدی…

چقدر تکانت دادم و صدایت در نیامد…

که صدای استخوانهایت را جایش شنیدم…

حیف شدی پدر..حیف شدی…

و من اینجا اکنون میان تنهایی خویش نشسته ام مات و مبهوت…

انگار نه انگار تنهایم گذاشتی و رفتی…

آرام آرام گرفته ای میان بسترت…

من ماندم و غم بزرگ بی پدری

موضوعات: پدر ومادر،برکت زندگی  لینک ثابت
 [ 12:28:00 ب.ظ ]