زمهرير
 
 


Random photo
کار تو، همه مهر و وفا بود، رضا جان

با سلامٍ دوست عزيز از شمامتشكريم كه از اين وبلاگ ديدن مي كنيد ، نظرات يامطالب ارزشمندتان را براي ما بفرستيد وباپيشنهادات خود مارا ياري كنيد. من سرباز جنگ سايبري هستم . باتشكر


جستجو


آخرین نظرات
  • سیدمحمد در کارگران حضرت فاطمه‌ی زهرا
  • خانعلی زاده در کثرت جمعیت در صحیفه سجادیه:
  • کبری نظرزاده در ▪️متن سخنرانی دختر شهید سلیمانی
  • لبیک یا مهدی  در استحمام جانباز قطع نخاعی به وسیله حاج قاسم
  • سربازی از تبار سادات  در از نشانه های آخر الزمان


پربازدید


موضوعات




ج

زیبا سازی وبلاگ




le



ab
 



خودت بیمه کن

وجود پدر 40برابر امن تر از خانه‌ایست که درش 40تا قفل دارد
وجود مادر 40برابر راحت تر از هتلی ست که 40پرسنل دارد
پدریعنی امنیت
مادریعنی آرامش
خدایا امنیت وآرامش تمام خانه ها
راخودت بیمه کن

موضوعات: از گوشه و کنار دنیا  لینک ثابت
[جمعه 1397-02-21] [ 11:59:00 ق.ظ ]




ماکه مقوا نیستم ..

?ماکه مقوا نیستم با دوقطره باران خیس شویم‼️

گاهی می‌گویند که: ما می‌رویم #نماز بخوانیم، یا #حجاب داشته باشیم، ما را مسخره می‌کنند. مسخره کنند، مگر ما مقوا هستیم که با حرف این و آن ، با دو قطره باران شل شویم! مقوا با دو قطره باران شل می‌شود.

اعمال تو ، تو را به #خدا برساند، مردم هرچه می‌خواهند بگویند، بگویند!

حدیث داریم «المؤمن کالجبل» جبل یعنی چه؟ #مؤمن کوه است. بعضی می‌گویند: از کوه محکم‌تر است. چون بعضی کوه‌ها ریزش دارد. مؤمن هیچ‌وقت ریزش ندارد
در قاهره کسی، شتری اجاره کرد که او را به جاده عباسیه برساند .صاحب شتر پولی گرفت، مسافر را سوار کرد. داشت افسار را به سمت عباسیه می‌برد. این صاحب شتر هی به این مسافر متلک و فحش می‌گفت. این هم که سوار شتر بود، فحش‌ها را می‌شنید، هیچ نمی‌گفت. یک نفر در راه صحنه را دید و گفت: آقا! می‌دانی این صاحب شتری که افسار را می‌کشد به تو چه می‌گوید؟ سواره گفت: بله! مرا فحش می‌دهد. گفت: خوب فحشت می‌دهد، جوابش را بده ؛ مگر تو بوقی که عکس‌العمل نشان نمی‌دهی ؟!

سواره گفت: ببخشید جاده کجاست؟ گفت: جاده‌ی عباسیه! گفت: اگر من را به عباسیه می‌رساند، بگذار هرچه می‌خواهد بگوید، بگوید. اگر نماز و حجاب و اعمال درست و صحیح و خداپسندانه تو را به خدا می‌رساند، بگذار هرکس هرچه می‌خواهد بگوید، بگوید.

? بیانات حجت الاسلام قرائتی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

موضوعات: از گوشه و کنار دنیا  لینک ثابت
 [ 08:26:00 ق.ظ ]




سه تا " الف " را در زندگی از دست نده :

* سه تا “خ” را فراموش نکن :
خدا … خوبی … خنده …

برای سه تا ” و ” ارزش قائل باش :
وقت … وفاداری … وجدان …

* تو زندگی عاشق سه تا ” ص ” باشد :
صداقت … صلح … صمیمیت …

* سه تا ” الف ” را در زندگی از دست نده :
امید … اصالت … ادب …

* سه تا ” ش ” تو زندگی خیلی تأثیرداره :
شکر خدا … شجاعت … شهامت

*امیدوارم 3 تا “س” نصیب تون بشه:
سعادت … سلامتی … سربلندی

موضوعات: از گوشه و کنار دنیا  لینک ثابت
 [ 08:14:00 ق.ظ ]




نائب برای خواندن زیارت عاشورا.

یکی از علمای نجف حدود یکصد سال پیش، در خواب حضرت عزراییل را می بیند. پس از سلام می پرسد: از کجا می آیی؟ ملک الموت می فرماید: از شیراز! روح مرحوم میرزا ابراهیم محلاتی را قبض کردم. شیخ می پرسد: روح او در چه حالی است؟ عرزاییل می فرماید: در بهترین حالات و بهترین باغهای عالم برزخ. خداوند هزار ملک را برای انجام دستورات شیخ قرار داده است.

آن عالم پرسید: آیا برای مقام علمی و تدریس و تربیت شاگرد به چنین مقامی دست یافته است؟

فرمود: نه! گفتم: آیا برای نماز جماعت و بیان احکام! فرمود: نه! گفتم پس برای چه؟ فرمود: برای خواندن زیارت عاشورا.

نقل است که مرحوم میرزا، سی سال آخر عمرش زیارت عاشورا را ترک نکرد و هر روز که به سبب بیماری یا امر دیگری نمی توانست بخواند، نایب می گرفت.

?“داستان های شگفت،نوشته شهید آیه الله دستغیب، حکایت 110”
——————–
@resane_ahkam

موضوعات: از گوشه و کنار دنیا  لینک ثابت
 [ 07:51:00 ق.ظ ]




اکسیر احمر

دستورالعملی از حضرت آیت الله بهجت درباره سوره توحید

به دیگران هم سفارش کنید، نماز صبح را که خواندید، یازده بار سوره (قل هو الله احد) را بخوانید، وقت خواب هم یازده بار این سوره را بخوانید، بین روز هم که بیکارید، راه می روید، این سوره را بخوانید،

شما جوانها از حالا شروع کنید، بعد روحتان می شود اکسیر احمر، یک روز می بینی شب شده صد تا سوره (قل هو الله احد) خواندی، آن وقت این صد تا سوره چه می کند؟

به حکم روایات متعدده هم از طرق عامه، هم از طرق خاصه، قرائت یک سوره (قل هو الله احد) ثلث تورات، ثلث انجیل، ثلث زبور، ثلث قرآن، حساب می شود، آن وقت سه سوره که خواندی، خدا به رحمت واسعه اش اجر تورات و انجیل و زبور و قرآن را به تو می دهد، این سوره را بخوانید،
️ شروع کنید از امروز، همه را هم هدیه به امام زمان کنید، آن هدیه به امام زمان اثرش این است، که این سوره دیگر رد نمی شود.”
اللهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفرج

موضوعات: از گوشه و کنار دنیا  لینک ثابت
 [ 07:08:00 ق.ظ ]




متن برتر از نگاه مجله معتبر فوربس

متنی که جزو 10 متن برتر از نگاه مجله معتبر فوربس است، این متن سه مرتبه در این لیست در مقام اول قرار گرفته است.

یک پسر و دختر کوچک مشغول بازی با یکدیگر بودند، پسر کوچولو یه سری تیله و دختر چنتایی شیرینی داشت، پسر گفت: من همه تیله هامو بهت میدم و تو هم همه شیرینی هاتو به من بده، دختر قبول کرد…
پسر بزرگترین و زیباترین تیله رو یواشکی برداشت و بقیه را به دختر داد، اما دختر کوچولو همانطور که قول داده بود تمام شیرینی ها رو به پسرک داد.
اون شب دختر کوچولو خوابید و تمام شب خواب بازی با تیله های رنگارنگ رو دید… اما پسر کوچولو تمام شب نتونست بخوابه به این فکر میکرد که حتما دخترک هم یه خورده از شیرینی هاشو قایم کرده و همه رو بهش نداده…
عذاب مال کسی است که صادق نیست… و آرامش از آن کسانی است که صادقند…
لذت دنیا مال کسی نیست که با افراد صادق زندگی میکند، از آن کسانی است که با وجدان صادق زندگی میکنند…

موضوعات: از گوشه و کنار دنیا  لینک ثابت
[پنجشنبه 1397-02-20] [ 03:11:00 ب.ظ ]




زنگوله‌ای از افکار منفی

می‌گویند آقا محمد خان قاجار علاقه خاصی به شکار روباه داشته. تمام روز را در پی یک روباه با اسبش می‌تاخته تا جایی که روباه از فرط خستگی نقش زمین می‌شده. بعد آن بیچاره را می‌گرفته و دور گردنش، زنگوله‌ای آویزان می‌کرده. در ‌‌نهایت هم ر‌هایش می‌کرده. تا اینجای داستان مشکلی نیست. درست است روباه مسافت، زیادی را دَویده، وحشت کرده، خسته هم شده، اما زنده و سالم است. هم جانش را دارد، هم دُمش را. پوستش هم سر جای خودش است. می‌ماند فقط آن زنگوله!… از اینجای داستان، روباه هر جا که برود یک زنگوله توی گردنش صدا می‌کند. دیگر نمی‌تواند شکار کند، زیرا صدای آن زنگوله، شکار را فراری می‌دهد. بنابراین «گرسنه» می‌ماند. صدای زنگوله، جفتش را هم فراری می‌دهد، پس «تنها» می‌ماند. از همه بد‌تر، صدای زنگوله، خود روباه را هم «آشفته» می‌کند، «آرامش»‌اش را به هم می‌زند. دقیقا این‌‌ همان بلایی است که انسان امروزی سر ذهن پُرتَنشِ خودش می‌آورد. دنبال خودش می‌کند، خودش را اسیر توهماتش می‌کند. زنگوله‌ای از افکار منفی، دور گردنش قلاده می‌کند. بعد خودش را گول می‌زند و فکر می‌کند که آزاد است، ولی نیست. برده افکار منفی خودش شده و هر جا برود آن‌ها را با خودش می‌برد. آن هم با چه سر و صدایی، درست مثل سر و صدای تکان دادن پشت سر هم یک زنگوله…

موضوعات: از گوشه و کنار دنیا  لینک ثابت
 [ 01:23:00 ب.ظ ]




نام مادر خود را وارد کنید! !!!!

? نام مادر خود را وارد کنید! !!!!

دیروز وارد سایت ثبت احوال شدم برای پیش ثبت نام کارت ملی هوشمند

مشخصات شخصی خود از قبیل نام و نام خانوادگی و تاریخ تولد و.. را وارد کردم

نکته ای که باعث تعجبم شد این بود که به جای وارد کردن نام پدر می بایست نام مادر را می نوشتم

و این اولین باری بود که می دیدم نام پدر مهم نیست و فقط نام مادر کافیست

آنچنان بهت زده شدم و در فکر فرو رفتم که دیگر ادامه ندادم و پیش ثبت نام نیمه کاره ماند.

اولین فکری که ذهنم را درگیر کرد این بود که در گذشته حرام زاده ها را با نام مادر می شناختند چون پدرشان مشخص نبود آنها را با نام مادر صدا می کردند مانند ابن مرجانه در زمان امام حسین (ع)

در گذشته اجداد و نیاکان ما همدیگر را با نام پدر می شناختند مانند ابن سینا و یا پدر را با نام پسر, مانند ابوالحسن و ابوالقاسم (فردوسی)

با خودم گفتم آخر چرا ما باید اینچنین ننگی را بر خود قبول کنیم ؟
ننگ حرام زادگی را. …

دلیل را در اجرای سند ننگین 2030. یافتم
همان سندی که رهبری شخصا ورود پیدا کردند و چندین بار گفتند که ما نیازی به این سند نداریم و باید جلوی اجرای آن گرفته شود.

همان سندی که لیبرال های غربگرا در حال اجرای آن و دفاع از آن هستند

همان سندی که به واسطه آن واژه های شهادت و عاشورا و….و درس های همچون درس شهید فهمیده و. .. را از کتب درسی حذف کردند

و به کودکان در مدارس آموزش جنسی بدهند

همان سندی که به دلیل آن باید حقوق همجنس بازان را به رسمیت بشناسیم
و…..

چه به راحتی و آرامی دارند هویتمان را تغییر می دهند
هویت ایرانی اسلامی مان را

می خواهند همچون غربی ها بی هویتمان کنند

غربی ها چون دیدند که آمار حرام زادگی زیاد شده است. نام پدر را برای شناسایی افراد حذف کردند و نام مادر را کافی دانستند
چون پدر افراد اکثرا نامعلوم بود

طبق آمار های خودشان در یوروستات, موسسه آمار اروپا واقع در لوکزامبورگ در سال 2016 نزدیک به 69 درصد از نوزادان ایسلندی و 59 درصد نوزادان فرانسوی و 58 درصد نوزادان اسلوونی و 41 درصد نوزادان امریکایی حرام زاده اند.

و چه درد آور است وقتی می بینیم غربگرایان, هویت فرهنگی چند هزار ساله مان را به پای فرهنگ لیبرالی ذبح می کنند و ما را به ناکجا آباد سوق می دهند.

موضوعات: از گوشه و کنار دنیا  لینک ثابت
[چهارشنبه 1397-02-19] [ 08:56:00 ب.ظ ]




قبر فاطمه زهرا مخفی است

یکی از واعظان عالیقدر تهران بر فراز منبر می فرمود: تاجری از تجار تهران نقل کرد: هر سال به مکه معظمه می رفتم و در مدینه طیبه در منزل یک خیاط سکونت می گزیدم و روزها درب دکان او می نشستم . یک روز گفتم : ای میزبان من سالیان زیادی است که در مدینه بر شما وارد می شوم و شما هم در تهران بر من مهمان می شوی ، سو الی دارم که دوست دارم جواب آن را به من بدهی.

گفت: بگو . گفتم: در این مدینه تمام قبور بزرگان دین هر کدام مشخص و معین است ولی بفرمایید که قبر حضرت فاطمه زهرا(علیهاالسلام ) کجاست؟ آن خیاط تا این حرف را شنید دست بر روی پیشانی خود گذاشت و به فکر فرو رفت .

حاجی گفت: ترس تمام وجودم را گرفت فورا به منزل مراجعت و وسایل را برداشته به سوی تهران حرکت کردم و خود را به عجله به تهران رساندم .

پس از چند روزی که در حجره تجارتخانه بودم ناگهان دیدم آن حاجی خیاط وارد شد و سلام کرد و به من گفت: ترسیدی و از مدینه فرار کردی؟ گفتم: حقیقت مطلب همین است که می گویی. گفت: ای حاج احمد! بدان به واسطه مخفی بودن قبر حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) من و جمع زیادی شیعه شدیم، زیرا شما که آن روز رفتید، من نزد قضات رفتم و چنین سوالی کردم. آنان به اختلاف سخن راندند. آخر الامر نزد قاضی القضات حجاز رفته و از او پرسیدم که: یک شیعه چنین چیزی را از من پرسید. گفت: قبر فاطمه زهرا مخفی است. گفتم: چرا؟ گفت: چون خودش وصیت نموده بود. سو ال کردم به چه واسطه؟ گفت: چون عده ای از بس او را اذیت و آزار دادند به همسرش وصیت کرد مرا شبانه دفن نما که دشمنان در تشییع جنازه و نماز بر من حاضر نشوند.

این محبت خانم حضرت صدیقه(سلام الله علیها) است که انسان را به راهی که باید برود هدایت می‌کند و اگر نباشد اصلاً سیری وجود نخواهد داشت. ایشان از ائمه علیهم السلام روایت می‌کردند که شما هر وقت محتاج می‌شوید دست به دامن ما شوید و ما هر وقت گرفتار می‌شویم دست به دامن مادرمان می‌شویم

خلاصه، تحقیقات زیادی کردم و مظلومیت آن بی بی بر من ثابت شد. لذا به واسطه مخفی بودن قبرش شیعه شدیم .

موضوعات: از گوشه و کنار دنیا  لینک ثابت
 [ 09:02:00 ق.ظ ]




هیچگاه لیست حضور وغیاب نداشتم

پروفسور حسابی: 22سال درس دادم؛
?هیچگاه لیست حضور وغیاب نداشتم؛
?چون کلاس باید اینقدر جذاب باشد که بدون حضور وغیاب، شاگردت به کلاس بیاید.
?هیچگاه سعی نکردم کلاسم را غمگین و افسرده نگه دارم؛
?چون کلاس، خانه دوم دانش آموز هست.
?هردانش آموزی دیر آمد سر کلاس، راهش دادم؛
?چون میدانستم اگر 10دقیقه هم به کلاس بیاید؛ یعنی احساس مسئولیت نسبت به کارش.
?هیچگاه بیشتر از دوبار حرفم را تکرار نکردم؛
?چون اینقدر جذاب درس میدادم که هیچکس نگفت: بار سوم تکرار کن.
?هیچگاه 90دقیقه درس ندادم؛
?چون میدانستم کشش دانش آموز متوسط وکم هوش وباهوش باهم فرق دارد.
?هیچگاه تکلیف پولی برای کسی مشخص نکردم؛
?چون میدانستم ممکن است بچه ای مستضعف باشد یایتیم.
?هیچگاه دانش آموزی درب دفتر نفرستادم؛
?چون میدانستم درب دفتر ایستادن یعنی شکستن غرور.
?هیچگاه تنبیه تکی نکردم وگروهی تنبیه کردم؛
?چون میدانستم تنبیه گروهی، جنبه سرگرمی هست؛ ولی تنبیه تکی، غرور را میشکند.
?همیشه هردانش آموزی را آوردم پای تخته، بلد بود؛
?چون میدانستم که کجا گیر میکند نمیپرسیدم.

روز معلم مبارك

ادامه »

موضوعات: از گوشه و کنار دنیا  لینک ثابت
 [ 08:20:00 ق.ظ ]




دنبال مرغ رفتند تا ...

داستانهایی از خدا

عاشقتم خدا ❤

مى نویسند سلطانى بر سر سفره خود نشسته غذا مى خورد، مرغى از هوا آمد و میان سفره نشست و آن مرغ بریان کرده که جلو سلطان گذارده بودند برداشت و رفت، سلطان متغیر شد، با ارکان و لشکرش سوار شدند که آن مرغ را صید و شکار کنند. دنبال مرغ رفتند تا میان صحرا رسیدند، یک مرتبه دیدند آن مرغ پشت کوهى رفت، سلطان با وزراء و لشکرش بالاى کوه رفتند و دیدند پشت کوه مردى را به چهار میخ کشیدند و آن مرغ بر سر آن مرد نشسته و گوشت ها را با منقار و چنگال خود پاره مى کند و به دهان آن مرد مى گذارد تا وقتى که سیر شد، پس برخواست و رفت و منقارش را پر از آب کرد و آورد و در دهان آن مرد ریخت و پرواز کرد و رفت. سلطان با همراهانش بالاى سر آن مرد آمدند و دست و پایش را گشودند و از حالت او پرسیدند؟
گفت: من مرد تاجرى بودم، جمعى از دزدان بر سر من ریختند و مال التجاره و اموال مرا بردند و مرا به این حالت اینجا بستند، این مرغ روزى دو مرتبه به همین حالت مى آید، چیزى براى من مى آورد و مرا سیر مى کند و مى رود، پادشاه متنبه شد و ترک سلطنت کرد و رفت در گوشه اى مشغول عبادت شد، از دنیا رفت.

موضوعات: سبک زندگی اسلامی, از گوشه و کنار دنیا, مطالب داغ  لینک ثابت
[دوشنبه 1397-02-17] [ 05:26:00 ب.ظ ]




حلوا، به قیمت گزاف

حلوا، به قیمت گزاف

خسته و رنجور، به مسجدی رسید. داخل شد. وضویی ساخت و دو رکعت نماز خواند. سپس به گوشه ای رفت تا قدری بیاساید. اما سر و صدای بچه ها، توجه او را به خود جلب کرد. چندین کودک از معلم خود، درس می گرفتند و اکنون وقت استراحت آنها بود. بچه ها، در گوشه و کنار مسجد، پراکنده شدند تا چیزی بخورند یا استراحتی بکنند.

دو کودک، در نزدیک شبلی، نشستند و هر یک سفره خود را گشود. یکی از آن دو کودک که لباسی نو و تمیز داشت و معلوم بود که از خانواده مرفهی است، در سفره خود نان و حلوا داشت. کودک دیگر که سر و وضع خوبی نداشت، با خود، جز یک تکه نان خشک نیاورده بود. کودک فقیر، نگاهی مظلومانه به سفره کودک منعم انداخت و دید که او با چه ولعی، نان و حلوا می خورد.

قدری، مکث کرد؛ ولی بالاخره دل به دریا زد و گفت: نان من خشک است، آیا از آن حلوا، کمی به من هم می دهی تا با این نان خشک، بخورم؟ - نه، نمی دهم. - اما این نان خشک، بدون حلوا، از گلوی من پایین نمی رود! - اگر از این حلوا به تو بدهم، سگ من می شوی؟ - آری، می شوم. - پس تو حالا سگ من هستی؟ - بله، هستم. - پس چرا مثل سگ ها، صدا در نمی آوری؟ پسرک بیچاره، پارس می کرد و حلوا می گرفت و همین طور هر دو به کار خود ادامه دادند تا نان و حلوا تمام شد و هر دو رفتند که به درس استاد برسند.

شبلی در همه این مدت، می نگریست و می گریست. دوستانش که او را در گوشه مسجد یافته بودند، کنارش نشستند و از علت گریه او پرسیدند .شبلی گفت: ببینید که طمع چه بر سر مردم می آورد! اگر این کودک فقیر، به همان نان خشک خود قناعت می کرد و به حلوای دیگری، طمع نمی بست، سگ دیگران نمی شد و خود را چنین خوار نمی کرد!

موضوعات: سبک زندگی اسلامی, پيامك هاي زندگي, آسيب هاي اجتماعي  لینک ثابت
[یکشنبه 1397-02-16] [ 06:12:00 ب.ظ ]
 
   
 
مداحی های محرم