زمهرير
 
 


Random photo
هیچ نوروزی نیست

با سلامٍ دوست عزيز از شمامتشكريم كه از اين وبلاگ ديدن مي كنيد ، نظرات يامطالب ارزشمندتان را براي ما بفرستيد وباپيشنهادات خود مارا ياري كنيد. من سرباز جنگ سايبري هستم . باتشكر


جستجو


آخرین نظرات
  • سیدمحمد در کارگران حضرت فاطمه‌ی زهرا
  • خانعلی زاده در کثرت جمعیت در صحیفه سجادیه:
  • کبری نظرزاده در ▪️متن سخنرانی دختر شهید سلیمانی
  • لبیک یا مهدی  در استحمام جانباز قطع نخاعی به وسیله حاج قاسم
  • سربازی از تبار سادات  در از نشانه های آخر الزمان


پربازدید


موضوعات




ج

زیبا سازی وبلاگ




le



ab
 



«این پا روی مین رفتن داره»

? خاطره ای از علی محمودوند به روایت همرزم شهید

? عروج علی محمود وند …

? روز سوم بهمن ماه بود علی از استراحتگاه که خارج شد، نگاهی به آسمان انداخت، و گفت:
«تو به من قول دادی،‌ تو ده روز دیگر فرصت داری، به قولی که به من دادی عمل کنی وگرنه می‌روم و دیگه پشت سرم را نگاه نمی‌کنم»

? پای مصنوعی‌اش شکسته بود، با خنده کمی لی‌لی‌ رفت و به ما گفت:«این پا روی مین رفتن داره»
بالاخره یوم‌الله 22 بهمن ماه از راه رسید علی به میدان مین رفت، و حدود 62 الی 63 مین را پیدا کرد.

? من نیز کنارش بودم،‌ به آخرین مین که رسیدیم، کسی مرا صدا زد. حدود 7 متر از علی دور شدم،‌ ناگهان صدای انفجاری مهیب در دشت پیچید، به طرف محمودوند دویدم، ‌او با پیکری خونین روی زمین افتاده بودم باورم نمی‌شد اما خدا هیچ‌گاه خلف وعده نمی‌کند.

? حسین شریفی‌نیا با شنیدن خبر #شهادت او به سراغ مهر متبرک حاجی رفت، بهترین یادگاری از علی مهری که خاک پیکر 100 شهید را با خود به همراه داشت، حالا هربار که سر بر سجده می‌گذارد، عطر حضور او را میان سجاده‌اش احساس می‌کند.

✅ شادی ارواح طیبه شهدای تفحص علی الخصوص شهید #علی_محمودوند صلوات

#خاطرات_تفحص
#خاطرات_شهدای_تفحص
#علی_محمودوند

موضوعات: شهداي تفحص  لینک ثابت
[شنبه 1397-04-30] [ 02:29:00 ب.ظ ]




نفْس ما را هم تخریب کن !

ای شهیـد ….
دستـی بـر آر ؛
نفْس ما را هم تخریب کن !
تا معبرِ آسمــــان
به ‌روی مـا هـم باز شود …
.
#تخریب_چی
#شهید_تفحص_علی_محمودوند

موضوعات: شهداي تفحص  لینک ثابت
 [ 02:27:00 ب.ظ ]




بلند شو بیا استقبال شهدا!

#شهید_گمنام
چند سال پیش از جنوب کشور به سوی مشهد مقدس تشییع سراسری داشتیم، کاروان شهدا ی تازه #تفحص شده در بین مسیر از ورامین هم رد می شد…

مادر یک شهید مفقود اهل ورامین تعریف می کرد:
“من در منزل خواب بودم که فرزند شهیدم آمد به خوابم و گفت مادر چه نشسته ای؟
بلند شو بیا استقبال شهدا!
من نمی دانستم فرزندم در بین این شهداست، رفتم تشیبع شهدا و بچه ام را در بین شهدا پیدا کردم و تا یک جایی مشایعت کردم و برگشتم منزل…

کاروان هم رفت سمت مشهد همان شب دوباره خواب پسرم را دیدم؛ به من گفت مادر به مردم بگویید:

به این شهدا نگویید یک مشت استخوان!
مادر!
هنگامی که مردم #چفیه هایشان را می انداختند بالای تریلی که دژبانها این چفیه ها را به تابوت شهدا متبرک کنند، ما شهدایی که اسم داشتیم چفیه ها را می گرفتیم!
و آن را به شهدای گمنام متبرک می کردیم و به مردم بر می‌گرداندیم”

راوی: حاج جواد تاجیک

موضوعات: شهداي تفحص  لینک ثابت
 [ 02:19:00 ب.ظ ]




اینجا سرزمین گمنام هاست...

#جزیره_مجنـون

? جایے است کہ بچه هاے
#تفحص زیر لب زمزمہ مےکنند:

خاڪ را یک سو بزن آرام تر،
? خفتہ اینجا یار #مفقـودالاثر
اینجا سرزمین گمنام هاست…

موضوعات: شهداي تفحص  لینک ثابت
 [ 02:17:00 ب.ظ ]




سیلی زد به زهرایم

شهیدی که تو فاطمیه تفحص شد!

باسیم تلفن دست و پاش رو از پشت
بسته بودن بچه ها معتقد
بودن این جوون که میانگین
سنش 19,18 سال بود رو زنده بگور
کرده بودن!!

پشت پیراهن این #شهید دوبیت
شعر نوشته بود که دلهای هم
رو سوزونده بود پشت پیراهنش
نوشته بود:

همیشه این بود ذکرم
میان دشت و صحرایم
الهی بشکند دستی
که سیلی زد به زهرایم
https://telegram.me/joinchat/AAAAAED_0TZIRuI5O4Oo-Q
@loveshohada

موضوعات: شهداي تفحص  لینک ثابت
 [ 02:15:00 ب.ظ ]




لباس بسیجی بر تن شهید بود

یک روز دیگر رمز حرکت ما نام مقدّس #امام_رضا (ع) انتخاب شد.
از) صبح تا عصر جستجو کردیم هفت #شهید پیدا شد
گفتیم حتماً باید شهید دیگری پیدا شود
رمز حرکت امروز ما نام مقدّس امام هشتم بوده.
اما هر چه گشتیم شهید دیگری پیدا نشد ,خسته بودیم و دلشکسته
لحظات غروب بود
گفتند: امام جماعت یکی از مساجد شیعیان عراق در نزدیکی مرز با شما کار دارد!
به نقطه مرزی رفتیم
ایشان پیکر شهیدی را پیدا کرده و برای تحویل آورده بود
لباس بسیجی بر تن شهید بود
با آمدن او هشت شهید روز توسّل به امام هشتم کامل شد
اما عجیب‌تر جمله‌ای بود که بر لباس شهید نوشته شده بود
همه با دیدن لباس او اشک می‌ریختند
بر پشت پیراهنش نوشته شده بود:
#یا_معین_الضعفا
? ❣ ? ❣ ? ❣
یازهرا

موضوعات: شهداي تفحص  لینک ثابت
 [ 02:11:00 ب.ظ ]




به آبروی صورت سوخته شهید محمودوند،

خدایا به آبروی شهید #محمودوند که پیکرش در #تفحص سوخت
به آبروی صورت سوخته شهید محمودوند،
روزمرگی ها ،
تساهل
و تسامح های
ما رو ببخش…

موضوعات: شهداي تفحص  لینک ثابت
 [ 02:09:00 ب.ظ ]




در کنار شهدا گریه کردند.

#خاطره بچه های #تفحص از عملیات تفحص در سال 94همزمان با ایام سالگرد ارتحال امام:
به یاد دارم دوسال پیش در سالروز رحلت #امام_خمینی (ره) در #جزیره_مجنون پیکر مطهر سه شهید والامقام تفحص شد که سربند #لبیک_یا_خمینی به سر داشتند .
تعدادی از نیروهای عراقی که با ما کار می کردند پس از تفحص #شهدا وقتی که متوجه شدند آن روز مناسبت با ارتحال امام است در کنار شهدا گریه کردند.

موضوعات: شهداي تفحص  لینک ثابت
[جمعه 1397-04-29] [ 03:28:00 ب.ظ ]




بفرستم کدامش را برای مادرش؟!

جزیره #مجنون
جایی است که
بچه های #تفحص
زیر لب زمزمه می کنند:

رویِ این دستم #تنش
بر روی آن دستم #سرش

آه !!!
بفرستم کدامش را
برای #مادرش؟!

موضوعات: شهداي تفحص  لینک ثابت
 [ 03:25:00 ب.ظ ]




کجای سپاه مهدی عج هستیم...

فقط شهدا را که #تفحص نمی کنند!
گاهی باید آدم های زنده(#مرده) را هم
تفحص کرد و پیدا کرد!!
خود شان را…
#دل شان را…
عقل شان را…
.
گاهی در این #راه پر پیچ و خم!
مردانگی ، غیرت ، #دین ، عزت ، شرف ، #تقوا…
را گم می کنیم…
.
نمی گوییم نداریم!
داریم!
اما #گم می کنیم…
.
باید گشت و پیدا کرد…
نگردیم، وِل معطل هستیم!
باید بگردیم و در این #رمل زار دنیا!
که هر آن ممکنِ باد بیاد و قسمت دیگه وجودمان را زیر #رمل های #دنیا گم کند…
.
خودمان را پیدا کنیم…
ببینیم کجای قصه ایم…
کجای سپاه #مهدی عج هستیم…
کجا به درد #آقا خوردیم…
کجا #مثل آقا عمل کردیم…
.
کجا مثل #شهید دستواره؛
اینقدر کار کردیم تا از #خستگی خوابمان نبرد بلکه بیهوش بشیم!
.
کجا مثل #شهید ابراهیم هادی برای فرار از
گناه چهره مان را ژولیده کردیم…
.
.
حرف آخر!
به قول بچه های #تفحص؛
نقطه صفر صفر و #گرا دست مادرمان زهرا سلام الله علیها ست…
.
همون #مادری که وقتی #شهید برونسی؛
راه را در #عملیات گم کرد!
وقتی #توسل به مادرش حضرت زهرا کرد!
.
حضرت گفت چهار تا به راست پنج تا به چپ!!
رفتند و #مسیر را پیدا کردند…
.
پس #گرا و نقطه صفر صفر!
دست مادرمان حضرت زهرا سلام الله علیها ست…

موضوعات: شهداي تفحص  لینک ثابت
 [ 03:23:00 ب.ظ ]




انگشت_و_انگشتر

انگشت_و_انگشتر

فکر میکنم سال 73بود یا74 که عصر عاشورا بود و دلها محزون از یاد اباعبدالله الحسین(علیه‌السلام). خاطرات مقتل و گودال قتلگاه، پیکر بی سر و… بچه ها در میدان مین فکه، منطقه ی والفجر یک مشغول جست و جو بودند. مدتی میدان مین را بالا و پایین رفته بودیم ولی از شهید هیچ خبری نبود. خیلی گرفته و پکر بودیم. همین جور که تنها داشتم قدم می زدم، به شهدا التماس می کردم که خودی نشان بدهند. قدم زنان تا زیر ارتفاع 112 رفتم.ناگهان میان خاک ها و علف های اطراف، چشمم افتاد به شیئ سرخ رنگ که خیلی به چشم می زد. خوب که توجه کردم،دیدم یک انگشتر است. جلوتر رفتم که آن را بردارم.در کمال تعجب دیدم یک بند انگشت استخوانی داخل حلقه ی انگشتر قراردارد. صحنه ی عجیب و زیبایی بود. بلادرنگ مشغول کندن اطراف آنجا شدم تا بقیه ی پیکر شهید را درآورم.
بچه ها را صدا زدم و آمدند. علی آقا محمود وند و بقیه آمدند. آنجا یک استخوان لگن و یک کلاهخود آهنی و یک جیب خشاب پیدا کردیم. خیلی عجیب بود.در ایام محرم، نزدیک عاشورا واتفاقاً صحنه ی دیدنی ای بود.هر کدام از بچه ها که می آمدند با دیدن این صحنه، خواه ناخواه بر زمین می نشستند و بغضشان می ترکید و می زدند زیر گریه. بچه ها شروع کردند به ذکر مصیبت خواندن. همه در ذهن خود موضوع را پیوند دادند به روز عاشورا و انگشت و انگشتر امام حسین(علیه‌السلام).

برگرفته از کتاب#تفحص
نوشته#حمید_داود_آبادی

موضوعات: شهداي تفحص  لینک ثابت
 [ 03:21:00 ب.ظ ]




این برای یهودی معنی دارد

? اسم رمز عملیات یا #زهرا (س)

? استاد رائفی پور

✍ درکربلای پنج هفتاد درصد کشته ها از #پهلو تیرمیخورند #اتفاقیه؟کربلای پنج که بر مبنایش فیلم میسازند .که عراقی ها میگفتند امکان ندارد سربازی بتواند از روی موانع رد بشود. اما رد شدند، اتفاقیه؟؟؟عزیزی تعریف میکرد برای #تفحص رفته بود به نی زاری که با یک سر #بریده بالای نی روبرو شدند، پایین نی بدن شهیدی را پیدا کردند که در جیبش نایلونی بود که در آن نامه ای نوشته بود که : « خدایا من از تو هیچ چیز نمیخواهم مگر اینکه مانند مولایم سرم بالای نی برود »

? این برای یهودی معنی دارد اگر برای من و تو معنی ندارد.

✍ در سبزوار رفتم خانه ی شهیدی که مادرش میگفت شهید من خیلی خاص بود. گفت جنازه پسرم را که آوردند #سوراخ سوراخ بودشب عملیات وقت نبود سیم خاردار قیچی کنند پسر من خودشو انداخته روی سیم خاردارها تا دوستاش از روی بدنش رد شوندعزیز من به صورت خودشو انداخته میدونی چرا؟ چون هم رزمش صورتش را نبیند مبادا خجالت بکشد.
? ما به #کجا میرویم؟

? میدونی چرا امام زمان #ظهور نمیکند؟ یک کلام چون من و تو جامعه امام زمانی نساختیم. امام زمان در جامعه ای که #حرمت ندارد نباید بیاید. چون اگر بیاید مانند پدرانش کشته خواهد شد.هیچ کاری نمیخواهد بکنی فقط خودتو درست کن

? دو کلمه « #گناه_نکن »

موضوعات: شهداي تفحص  لینک ثابت
 [ 03:18:00 ب.ظ ]