زمهرير
 
 


Random photo
همه امامان رئوفند

با سلامٍ دوست عزيز از شمامتشكريم كه از اين وبلاگ ديدن مي كنيد ، نظرات يامطالب ارزشمندتان را براي ما بفرستيد وباپيشنهادات خود مارا ياري كنيد. من سرباز جنگ سايبري هستم . باتشكر


جستجو


آخرین نظرات
  • سیدمحمد در کارگران حضرت فاطمه‌ی زهرا
  • خانعلی زاده در کثرت جمعیت در صحیفه سجادیه:
  • کبری نظرزاده در ▪️متن سخنرانی دختر شهید سلیمانی
  • لبیک یا مهدی  در استحمام جانباز قطع نخاعی به وسیله حاج قاسم
  • سربازی از تبار سادات  در از نشانه های آخر الزمان


پربازدید


موضوعات




ج

زیبا سازی وبلاگ




le



ab
 



لذت كتاب

در دنیا لذتی که با لذت مطالعه برابری کند، وجود ندارد. تولستوی

موضوعات: کتابسرا, آهنگ و موسيقي  لینک ثابت
[یکشنبه 1396-01-27] [ 02:44:00 ب.ظ ]




آمار كتاب خواني

ایرانی ها در روز فقط

۱۸ دقیقه و۴۷ ثانیه

کتاب میخوانند

*

موضوعات: کتابسرا, آهنگ و موسيقي  لینک ثابت
 [ 02:41:00 ب.ظ ]




یک کلمه کافیست که بدانی خدا می بیند

عارفی را گفتند:
کتابی درزمینه اخلاق معرفی کنید
فرمود: لازم نیست یک کتاب باشد
یک کلمه کافیست
که بدانی خدا می بیند

موضوعات: کتابسرا  لینک ثابت
 [ 02:36:00 ب.ظ ]




انيميشن كتاب

انيميشن كتاب

موضوعات: کتابسرا, آهنگ و موسيقي, شبنم هاي ذهن  لینک ثابت
 [ 01:51:00 ب.ظ ]




كتاب " اگر خواستگار نیاید "

توصیه های مهندس حسن سهرابی به دختران ازدواج نکرده سن بالا 22 الی 35 ساله

آمار تعداد پسران در بدو تولد از دختران در بدو تولد بیشتر است ….در سرشماریها تعداد پسران از تعداد دختران بیشتر است …اما هرم سنی ازدواج در فاصله 15 -35 سالگی نیاز به بررسی دارد ….تعداد دختران این رده سنی از تعداد پسران این رده سنی بیشتر است ؟تازه پسران با اختلاف 3-5 سال با کوچکتر از خودشان ازدواج می کنند و این مساله نیز مهر تاییدی بر بیشتر بودن دختران ازدواج نکرده سن بالا می باشد .

از طرفی سبک زندگی در کشور ما مبتنی بر هدف است …نه مبتنی بر مسیر …دختر تا دکترا و فوق لیسانس می خواند و ارتفاع می گیرد و خواستگار کفو و لایق کمتر پیدا می شود ….اینجا معدل یک دختر لیسانسه یا دیپلمه ازدواج کرده دارای یک شوهر خوب از این دختر فقط موفق در امر تحصیل و دکترا بالاتر است …باید معدل را برد بالا نه فقط یک نمره را …

از طرفی در سبک زندگی ما ایرانیها -بیشتر شادیها با ازدواج گره خورده ….و ازدواج نکردن یعنی تنهایی .

کمال گرایی افراطی در پسران برای کسب یک شغل خوب و مسکن مناسب و اتوموبیل عالی نیز دلیل دیگریست که کسی زنگ خانه ها را برای خواستگاری نفشارد .و گرانی و اقتصاد نیمه جان بهانه دیگری برای اقایان شده است …که حالا حالا بند نافشان را از پدر و مادر نبرند .

همه جا می بینم …در خانه -در فامیل -در کوچه و همسایگان -در سازمان و ادارات ….سرنوشت این دختران چگونه خواهد بود ؟

دغدغه های بالا باعث نوشتن کتاب ” اگر خواستگار نیاید شد ” شامل 160 نکته کوتاه و ملموس و کاربردی و صمیمی برای رفع نگرانیها و دلواپسی های عدم خواستگار مناسب .

در اینجا چند نکته از کتاب مذکور می آید :

هواپیما با قدرت از زمین بلند مى شود و بر اصطکاک فرودگاه غلبه مى کند، اما اگر
سر دماغه هواپیما به طرف زمین باشد آنگاه هواپیما سقوط خواهد کرد .اگر همه چیز
شما درست باشد، ولى نگاه درستى به آینده نداشته باشید سقوط مى کنید . یادآورى مى
کنم که ذهنیت مثبت و داشتن چشم انداز امیدوارانه به آینده، بزرگترین ثروت معنوى
یک دختر دم بخت است .

-اضطراب نیامدن شوهر ایده آل دختر دم بخت را دچار ترس و شکنجه روحى خواهد
کرد . در مورد فرماندهان ستمگر چین نوشته اند که به هنگام شکنجه از وسیله ساده
اى استفاده مى کردند. از مشک آب .آنها دست و پاى مجرم را مى بستند و مشک آب
را بالاى سرش قرار مى دادند که به طور مداوم و در فاصله معین ،قطرات آب بر سرش
بچکد.این قطرات در پایان کار ،چون ضربه چکش بر مغز محکوم بیچاره صدا مى کرد و
بالاخره او را دیوانه مى ساخت . نگرانى چون آن قطرات مداوم آب است که اگر پى در پى
بر انسان فرو بریزد او را به جنون خواهد کشاند . لذا باید براى رفع این نگرانیها با توجه
به نکات بعدى کتاب اقدام نمود .

- دوستى مى گفت: غمگین بودم که چرا کفش ندارم تا اینکه مردى را دیدم که اصلاً پا
ندارد.کشور ما در گذر جمعیت سنى ویژه اى قرار دارد .متولدین دهه 60 تا 70 بصورت
یک لشکر چند میلیونى وارد عرصه کار ، تحصیلات و ازدواج شده اند . مشکل نداشتن
خواستگار مناسب یک پدیده اجتماعى همه گیر شده است و نگرانى بجز ایستایى و در جا
زدن کارى براى شما نمى کند.داشتن یک مجردى خوب و سرشار از توانگرى باعث مى
شود تا شما به زندگى خود هدف و جهت دهید و از ایستایى رها شوید.ایستایى شبیه یک
اتومبیل مى ماند که روشن است و دارد بنزین مصرف مى کند،ولى پاى شما روى ترمز
است و نمى دانید چه باید کنید.بهترین کار پیدا کردن یک آدرس خوب براى ادامه مسیر
زندگیست. شاید در بین راه و جستجوى هدف جدید ،خواستگار شما قرار گرفته باشد .

- طمع ،هیجان زاست و جاده هیجان همیشه سر بالایى نیست .شما حس مى کنید
که شوهر را زود بدست آوردید،غافل از اینکه در یک سر پایینى به سمت سرنگون
شدن، حرکت مى کنید. باید فاصله هاى عاطفى خود با دیگران را تنظیم نمایید.مردان
و پسران شکارچى،کفش خوشبختى ،به پاى شما نمى پوشانند. لطفاً سیندرالله نباشید
و کودکانه ،مسائل را تحلیل نکنید .فکر تور کردن پسران و دست و پا نمودن شوهر به
هر قیمتى،کاملاً غیر عقلانیست.نباید با هر تیپ و پوششى جلوى هزاران چشم ناپاک
قرار گرفت .

- درخواستگارى چقدر طناز باشیم؟مسلماً در جلسه اول خواستگارى، چشمهاى
خواستگار جستجوگر است و خوش لباسى بدون جو گیر شدن معقول ترین حالت است.
اما اگر دخترى متوجه شایستگى هاى خواستگار شد ،بهتراست در جلسات بعدى تدبیر
به خرج دهد و علاوه بر خوش لباسى و متانت ،رفتارهاى نرمترى از خود نشان دهد.
مسلماً در تیپ شخصیتى شما، او نباید به این نتیجه برسد که شما هیچ بلد نیستید و
جذاب بودن را نمى فهمید .خوش سخن گفتن ،عاقل بودن ،لبخند به موقع داشتن ،تیپ
مناسب داشتن، گهگاهى تأیید کردن مرد و…. خداوند ظرفیت دلبرى حلال را در وجود
شما گذاشته و باید در وقت خودش از آن بهره ببرید. اما مراقب باشید تا وقتى خواستگار
جدى نیست و تا وقتى به دل شما و خانواده شما ننشسته است گوهر طنازى و دلبرى
خود را در معرض حراج قرار ندهید .ممکن است طرف سوء تفاهم کند و اشتباه برداشت
نماید و یا برعکس ،سوء استفاده نموده و ضربه بزند .

- ورزش مانع چاق شدن شما مى گردد و این تصور را در شخص مقابل ایجاد مى کند که
سن شما کمتر به نظر آید . اگر تاکنون عضو یک باشگاه نشده اید، حتماً در نزدیکترین و
امن ترین محل زندگى عضو شوید و نرمش ها را آغاز کنید.نگران هزینه هاى آن نباشید
و در قبال آن از هزینه هاى لوازم آرایشى کم کنید .

- تنهایى وحشتناک نیست البته براى کسى که هنرى دارد و اهل کتاب است . تنهایى
دردناک نیست وقتى دوستان خوبى دارید و مهارتهاى جنگیدن با مشکلات را فرا گرفته
اید . تنهایى سخت نیست وقتى خدا جبران همه نداشته هاى شماست …فراموش نکنیم
که با سیم خاردار نمى شود جلوى سیل را گرفت.باید فکر کرد و سد بزرگى در مقابل
نگرانیها و استرس هاى زندگى معاصر ساخت.این سد همان خواستن شماست.انسان
یعنى خواستن و شما مى توانید از دل این تنهایى ها به راههایى برسید که در آخر از
تنهایى خلاص گردید .مى توان تهدیدها را به فرصت تبدیل کرد و ما در این کتاب دنبال
همین مطلب ارزنده ایم.
- وقتى در زندگى به مرحله سرگردانى مى رسیم باید بالاخره از جایى شروع کنیم .خود
خورى و خود تخریبى ما را له شده نشان مى دهد و اعتماد به نفس را از ما مى رباید.هر
کس در قفس سر گردانى بماند، دچار روز مرگى مفرط مى شود و اژدهاى بى برنامگى و
بى هدفى او را از پاى در مى آورد. باید براى کشتن این اژدها نیزه اى آماده کرد .

- ناامیدى و خود کشى سه عامل دارد : 1- پوچ گرایى 2- افسردگى 3- اعتراض
بهتر است براى فرار از این تفکر شیطانى کارهاى زیر را دنبال کنید :
- یک کار هنرى را شروع نمایید .
دعا بخوانید.دعا روح ما را کیمیا مى کند .فراموش نکنید
(امام صادق علیه السلام )فرمودند : هر کس عمداً خود کشى کند ،براى همیشه در آتش جهنم است- «
-توانایى و مؤفقیت هاى خود را بنویسید و در زمان هجوم افکار منفى،آنها را بخوانید.
سعى کنید اعتراضهاى خود را مطرح و گفتگو نمایید و زخمهاى عاطفى خود را ترمیم
کنید، درغیر اینصورت زخمها تبدیل به جراحت و جراحت تبدیل به چرکین شدن
احساسات مى گردد و فرد به خود آسیب مى رساند .
-زیاد به دل طبیعت بروید و گلها و زیباییها را از نزدیک ببینید .
-به یک مشاور خوب و دلسوز و مؤمن ناودان بزنید .
-مجلات مؤفقیت و ازدواج مثبت را تهیه نمایید و بخوانید .گاهى یک جمله زندگى انسان
را دگرگون مى کند .

فکر مى کنید کسى درکتان نمى کند …خسته اید و مثل یونس نبى (ع) در شکم ماهى
تنها هستید …احساس مى کنید دیگران شما را رها کرده اند و رفته اند .
ولى مهم این است که بدانید شما بلعیده نمى شوید. اگر خودتان ،خودتان را در قفس
سرگردانى حبس نکنید، اگر حرکت کنید و اجازه ندهید دردهاى خفته درونتان چرک
کرده و زیر پوست وجودتان عفونت نماید آنگاه شما نجات خواهید یافت…

ما یک زیبایى داریم و یک جذابیت .
زیبایى یعنى درشتى چشم ها،قد بلند، تناسب آن با وزن بدن ،چهارشانه و گندمگون
بودن و …که معمولاً ارثى است .اما جذابیت یعنى خوش خلقى،تیپ مناسب داشتن ،با
وقار بودن ،فهمیده بودن ،اندیشه هاى قشنگ و منطقى و مثبت داشتن و ….که کاملاً
اکتسابى است .فراموش نکنیم که ما جذب تفاوتهایمان مى شویم ولى با شباهتهامان
زندگى مى کنیم.بنابراین اولویت بندى در این زمینه ، بیشتر به داشته هاى خودتان بر
مى گردد.سعى کنید جذابیت هاى خود را بیشتر کنید.
و اینها تنها نکاتی از 160 نکته بسیار خواندنی این کتاب بود .

جهاز میلیونی می خریم …تالار چند میلیونی کرایه می کنیم ؟ ولی اگر حاضر نباشیم که بینش خود را درست کنیم و از پنجره درست تری به موضوع نگاه کنیم …و مطالعه نکنیم …این اسمش هست فقر فرهنگی ….یکسال مطالعه و بررسی نظرات متفاوت منجر به خلق این کتاب شد که خدا راشکر به چاپ دوم ان کمر بسته ایم . .امیدوارم موثر واقع شود .

موضوعات: کتابسرا, ازدواج آسان, اسرار همسرداري  لینک ثابت
[جمعه 1396-01-11] [ 01:35:00 ب.ظ ]




اين الرجبيون

الهم عجل لوليك الفرج

موضوعات: کتابسرا, پزشکی وبهداشتی, کلام گهر بار, گلشن حديث, پوستر, گردشگري, چكيده مقالات, پيامك هاي زندگي, پندهاي روزگار, گزارش, آسيب هاي اجتماعي  لینک ثابت
 [ 04:01:00 ق.ظ ]




جنون سلفي

الهم عجل لوليك الفرج

موضوعات: کتابسرا, پزشکی وبهداشتی, کلام گهر بار, گلشن حديث, پوستر, گردشگري, چكيده مقالات, پيامك هاي زندگي, پندهاي روزگار, گزارش, آسيب هاي اجتماعي  لینک ثابت
 [ 03:37:00 ق.ظ ]




مردان مريخي زنان ونوسي

مردان مريخي زنان ونوسي - این کتاب یکی از پر فروش ترین کتب چند سال اخیر بوده که به 50زبان زنده دنیا ترجمه شده است.
مقدمه:
نویسنده معتقد است در زمانهای بسیار دور مردان ازسیاره مریخ وزنان ازسیاره ونوس به زمین آمده اند.آنان سالها در کنار هم زندگی کردند وبه مرورزمان ازیاد بردند که از دو سیاره مختلف آمده اند و با هم تفاوتهای زیادی دارند واین تفاوتهای آنهاست که آنها را به هم جذب می کند اما همین تفاوتها بوجود آورنده مشکلات است مشکلاتی که امروزه در زندگی زناشویی به کررات دیده می شود.اما آقای جان گری می گوید اگرما یادمان نرود که مردان از مریخ وزنان از ونوس هستند وباهم تفاوت دارند به راحتی می توانیم با این مشکلات کنار بیاییم و یکدیگر را درک کنیم وی دراین کتاب به شرح تفاوتهاوارائه راه حل برای مشکلات پرداخته ومی گوید وقتی زن ومرد تفاوت هایشان را بشناسند وآنها را رعایت کنندعشق شکوفا میشود
هفت تفاوت مهم وآشکار بين زن و مرد :
ونوسی ها

1.زنان پیشنهادهای درخواست نشده می دهند
2.زنان به شیوه ی ونوسی ها حرف می زنند
3.زنان باید یادبگیرنددرصدد اصلاح یا تغییرهمسرشان نباشند
4.در ونوس ابراز کمی محبت تغییر زیادی به وجود می آورد
5.در ونوس اگرزن درخواست ابراز محبت کند مرد کار مهمی انجام نداده
6.زن ها برای حل مشکلات فقط در مورد آن صحبت می کنند
7.زنان از اینکه مورد احترام،درک و عشق قرار بگیرند واقعا لذت می برند

مریخی ها
1.مردان با ارائه راه حل حرف زنان را قطع می کنند
2.مردها به شیوه ی مریخی ها حرف می زنند
3.مردها باید اهمیت گوش دادن را بیاموزند
4.در مریخ ابراز عشق کولاک می کند
5.مردان بر این باورند که اگر زنان چیزی درخواست نمی کنند حتما چیزهایی که مرد ارائه می دهد کافی است
6.مردها برای حل مشکلات خود سکوت میکنند و در خود فرو میروند
7.مردهاازاینکه مورد پذیرش، تحسین و اعتماد قرار بگیرندواقعالذت می برند
بيشترين اعتراضی که زنها در مورد مردان می کنند:
این است که مردها به حرفهای زنها گوش نمی دهند.
بيشترين اعتراضی که مردها در مورد زنها می کنند:
این است که زنهاهمیشه می خواهند مردها را تغییر دهند.
چگونه دست از تغیير دادن مرد برداريم:
وقتی او ناراحت است زیاد از اوسوال نکنید: به ناراحتی مرد زیاد توجه نکنید مگر اینکه خودش از شما کمک بخواهد ناراحتی خود را از ناراحتی او ابراز کنید اما نه خیلی زیاد.
منتظر باشید تااو خودش ازشما کمک بخواهد:
صبور باشید وبه همسرتان اعتماد کنید که به تنهایی می تواند راه خودش را پیدا کند.وقتی شما پیشنهاد ناخواسته ای می دهید ممکن است مرد احساس کند شما می خواهید او را تحت کنترل بگیرید
ایرادها و کاستیهای همسرتان را بپذیرید:
کاری کنید که او بفهمد احساساتش برای شما بیش از کمالاتش اهمیت دارد. سعی نکنید دیگران را برای او مثال بزنید و از خصوصیات آنها تعریف کنید.
فداکاری نکنید:
اگر از خود گذشتگی از خودتان نشان می دهید به این امید که او هم همان کارها را بکند در او این احساس بوجود می آید که شما می خواهید او را تغییردهید.
می توانید بدون اینکه بخواهید او را تغییر دهید احساسات منفی خود را با او در میان بگذارید:
وقتی احساس خود را با همسرتان در میان می گذارید صریحا به او بگویید که منظورتان این نیست که به او تذکر دهید چه کار باید بکند بلکه از او می خواهید که احساسات شما ر ا درک کند.
بخشیدن را تمرین کنید:
اشتباهات شوهرتان را ببخشید.
چگونه چيزی را درخواست کنيم و پاسخ بگيريم:
چیزی را بخواهیم که تا بحال از همسرمان خواسته ایم:
توقعات بی جا و غیر ممکن نداشته باشیم حتی برای امتحان.
در وقت مناسب بخواهیم:
با شناختی که از همسرتان دارید درخواستهایتا ن را در زمان های مناسب مطرح کنید.
رفتار ولحنتان آمرانه وتوقعی نباشد:
خواهش و درخواست با دستور فرق می کند
خلاصه بگویید:
احتیاجی نیست که دلایل ومثالهای گوناگون بیاورید که به او بفهمانید که این کار را باید انجام دهد این کار شما باعث می شود او احساس کند شما فکر می کنیداو نمی تواند خواسته ی شما را براورده کند.
رک و صریح بگویید واز کلمات مناسب استفاده کنید:
سخنانتان کنایه ای نباشد و تا جایی که می توانید از کلماتی مثل لطفا…استفاده کنید
جروبحث و دعوا:
یکی از دشوارترین مسائل درزندگی زناشویی نحوه برخورد با نظرات مخالف و تفاوتهاست.وقتی زن وشوهری دچار اختلاف نظری می شوندبحث وگفت وگویشان تبدیل به جر و بحث و بدون اینکه واقعا بخواهند تبدیل به دعوا می شود. جان گری بر این باور است که گفتن یک ببخشید راحت ترین راه برای پایان دادن به جر وبحث و دعواست.اما این کلمه به ندرت بر سر زبان مرد می آید و زنان هم این کلمه را به منظور معذرت خواهی و قبول اشتباه به کارنمی برند.
راه های رايج اما غلط پس از بروز جرو بحث:
دعوا:این روش مخصوص مریخی هاست. آنها معتقد اند بهترین دفاع حمله ی تهاجمی است.آنها وقتی همسرشان عقب نشینی می کند فکر می کنند پیروز شده اند اما با گذشت زمان متوجه اشتباه خود می شوند
فرار:
این روش هم مخصوص مریخی هاست.این شبیه یک جنگ سرداست. آنها سعی می کنند به حرفهای زن بی توجهی کنند و به خلوت خود بروند
تزویر:
این روش مخصوص ونوسی هاست. برخی زنان برای جلوگیری از بروز مشاجره سعی می کنند وانمود کنند همه چیز خوب است این زنان در دراز مدت دچار آزردگی خاطرو رنجش می شوند وراه ابراز عشق را مسدود می کنند
تسلیم:
این روش هم مخصوص ونوسی هاست.آنها بجای اینکه به بحث ادامه دهند خود را مقصر جلوه می دهند ومسولیت همه چیز را بر عهده می گیرند.این روش هم در کوتاه مدت جواب می دهد اما با گذشت زمان زن تحملش را از دست می دهد و…
دعوا فرار تسليم تزوير
در هر کدام از چهار روش بالا قصد ما این است که خودمان را از آسیب های روحی در امان بداریم و متاسفانه هیچکدام از این روشها فایده ای ندارد.اگر ما بجای عکس العمل سریع و احساسی کمی درنگ کنیم و با فکر واحترام به عقائید و روحیات یکدیگر با مشکلات روبرو شویم مطمئنا نتیجه بهتری خواهیم گرفت. همانطورکه قبلاهم گفتم استفاده ازکلمه ببخشیدواقعامعجزه میکند. اولا:پس از مدتی که شما ازاین کلمه استفاده کنید همسرتان به خود می آید وبا خود می گوید آیا تنها شما اشتباه میکنید که این کلمه را به کار می برید و او هم بکارگیری ومعجزه این کلمه را یاد می گیرد. دوما:شما این کلمه را در برابر کسی بکار می برید که او را از روی علاقه وعشق انتخاب کرده اید وباید سالها در کنار هم زندگی کنید.جان گری می گوید اگر با این وجود هم نمی توانید از این کلمه استفاده کنید بدانیدکه آدم مغروری هستید و سعی کنید این غرور کاذب را کنار بگذارید.
مرد به فنر شبيه است
در واقع چرخه ی عاطفی مرد شبیه خاصیت کشسانی فنراست.مردان به حکم غریزه طبیعی خود به این چرخه یعنی صمیمی شدن،کناره گرفتن و دوری گزیدن پاسخ مثبت می دهند.این اتفاق تقصیر زن یا مرد نیست این یک نیاز طبیعی است که مرد دارد.
یک مرد به دلیل نیازش به استقلال وآزادی از زن کناره گیری می کند.وقتی او به اندازه کافی دور خیز کرد ناگهان به دلیل نیازی که به عشق ومحبت دارد به سوی همسر خود باز می گردد ودوست داردمورد محبت قرار بگیرد.
مردها پیوسته بین صمیمیت و استقلال به طور متناوب یکی را انتخاب می کنند واین در غریزه ی مردان نهفته است.
آنچه زنان در مورد اين چرخه بايد بدانند:
زنان یا به دلیل اینکه از این چرخه آگاهی ندارند یا به این دلیل که خودشان به دلایل مختلف از مرد کناره گیری میکنند برداشت بدی از این چرخه ی غریزی مرد می کنند.
اما زنان باید به یاد داشته باشند در طول این چرخه دو کار را نباید انجام دهند:
اول اینکه زن نیاز طبیعی مرد به تنها بودن را نمی پذیرد و در هنگامی که مرد عقب نشینی می کند زن تعقیبش می کند ومدام ا زاو سوال می کند که چی شده؟چرا اینطوری شدی؟
دوم اینکه وقتی مرد از خلوت خود بیرون می آید زن به منظور تلافی کردن کارهای مرد به او بی توجهی می کند.
هنگامی که مرد به خاطر عقب نشینی تنبیه می شود ممکن است در آینده به دلیل هراس از عواقب کناره گرفتن دیگر به این چرخه که نیاز طبیعی اوست پاسخ ندهد و مطمئنا پاسخ ندادن به یک نیاز طبیعی مشکلات بدتری رابه وجود می آورد.
نتيجه:
اگر زن به مرد فرصت عقب نشینی و کناره گیری ندهد،مرد هرگز این شانس را پیدا نمی کند که احساس نیاز به همسرو عشق وعلاقه به او رادر خود بیابد وهرگز صمیمی تر نمی شود وبرای بدست آوردن استقلال سعی می کند احساسات درونی اش را از بین ببرد.
ویا اگر وقتی شریک زندگی شان عقب می کشد دنبال او بروند،مرد همیشه در میل به عقب نشینی باقی می ماند و هرگز فرصت آن را پیدا نمی کند که نیاز مشتاقانه خود به عشق ومهر را احساس کند.
زن به موج شبيه است
زن هم مانند مرد یک چرخه عاطفی دارد که بیشتر شبیه امواج دریاست.وقتی زن احساس کند کسی او را دوست دارد وعاشق اوست اعتماد به نفسش بالا می رود واحساساتش مثل امواج اوج می گیرد اما کمی بعد به طور ناگهانی احساسش تغییر کرده و فروکش می کند.سرعت چرخه عاطفی زنان بسیار بیشتر از مردان است.
وشاید دلیل اینکه می گویند مردها بیشتر عصبا نی می شوند علاوه بر ذاتی بودن این موضوع تکرار زیاد چرخه عاطفی زنان است. اما زنان هم به طور ناخودآگاه واز روی نیاز به این چرخه پاسخ مثبت می دهند.
آنچه مردان در مورد اين چرخه بايد بدانند:
مردان هم یا به دلیل ناآگاهی ویا به دلیل تکرار بیش از حد این چرخه برداشتهای نادرستی از این چرخه ی غریزی می کنند.
اما مردان در طول این چرخه چه کارهایی باید انجام دهند:
1- به حرفهای همسرتان گوش کنید:
حتی اگرمی دانیدحرفهای او موثر نیست.
بدانید اگر او را رها کنید دچار آسیب روحی می شود.
2- ناراحتی و آشفتگی زن را درک کنید:
در آن لحظه همسر شما بیش از محبتی که به او دارید نیاز دارد که احساساتش را درک کنید،کاری نکنید که اواحساس کند به خاطر اینکه نیاز به توجه بیشتری دارد یا رنجیده است در اشتباه است.
3- بجای دعوا و جروبحث به او اطمینان بیشتری بدهید:
مطمئن باشید این وضعیت زیاد طول نمی کشد ودعوا و جر وبحث فقط کار را خراب تر می کند.
نتيجه:
زنان،زمانی که احساس کنند مورد توجه ومحبت قرار گرفته اند،انگیزه پیدا می کنند وقدرتمند میشوند درنتیجه اگر مردها می خواهند که زنان همواره در بهترین شرایط خود باشند باید عشق،محبت وتوجهی را که آنان نیازمند و شایسته ی آن هستند را به آنها ارزانی دارند.
دوازده گونه ی عشق:
معمولا زن ومرد خودشان هم نمی دانند که نیازهای احساسی متفاوتی دارند.در نتیجه نمی دانند چگونه به هم ابراز محبت کنند.
زن ومرد هر یک محبتی را به همسرشان می کنند که خودشان دوست دارند واز نظر خودشان با تمام وجود به همسرشان عشق می ورزند در صورتی که نمی دانند همسرشان نیازهای عشقی متفاوتی دارد.
در ادامه اَشکال دوازده گانه عشق که هر یک دو به دو مکمل یکدیگر هستند را تعریف می کنیم:
زن به توجه نياز دارد ومرد به اعتماد
این دو نیاز های اولیه زندگی زناشویی است وپیش نیاز سایر نیازهاست.
طبیعتا وقتی زن توجه مرد رانسبت به خود می ببیند،باور واعتماد بیشتری به همسرش می کند،و بهتر او را می پذیرد.
همچنین وقتی که رفتاروحرکات زن نشان می دهد که به توانایی های همسرش اطمینان دارد،مرد خود به خود توجه بیشتری به برآورده کردن نیازها و خواسته های زنش نشان می دهد
زن نيازمند درک ومرد نيازمند پذيرش است
وقتی مرد بدون داوری وبا همدردی و علاقه به حرفهای زنش که احساساتش را بیان می کند،گوش می دهد،زن احساس می کند همسرش حرفهایش را می فهمد و درک می کند.
و زمانی که زن با مهربانی ومحبت رفتارهای همسرش را قبول داشته باشد وسعی در تغییر دادن آنها نداشته باشد،مرد احساس می کند که مورد پذیرش زن قرار گرفته و زنش او را تایید کرده است.
زن به احترام ومرد به قدردانی نياز دارد
وقتی مرد با زنش طوری رفتار می کند که نشان دهد که خواسته ها،نظرات و نیازهایش برای اواهمیت دارد،زن احساس شخصیت واحترام می کند.به یاد داشته باشید جنبه های ظاهری احترام مثل تقدیم یک شاخه گل،به یاد داشتن روزهای مهم مانند سالروز ازدواج وتولد،برای بر آورده کردن سومین نیاز عشقی زن،بسیار مهم است
وقتی زن از تلاش مرد قدردانی می کند ورفتار او را با ارزش می شمارد،مرد می فهمد که تلاش هایش به هدر نرفته و زن آنها را دست کم نگرفته،به همین دلیل به تلاش بررفع نیازهای همسرش مسمم تر می شود
زن به عشق ورزی ومرد به تحسين نياز دارد
وقتی زن دریابد که شوهرش دیوانه وار او را دوست دارد و تنها به او می اندیشد احساس بالندگی می کندو شاداب وسرزنده تر به زندگی ادامه می دهد،زن اگر احساس کند همسرش تنها وتنها به او فکر می کند،به راحتی به تحسین وستایش شوهرش می پردازد.
مرد می خواهد که زن خوشحالی و خشنودی خود را از زندگی بااو نشان دهد،تحسین کردن مردوتعریف از او این نیاز او را براورده می کند.
وقتی مرد احساس کند مورد ستایش وتحسین واقع شده است اطمینان خاطر پیدا می کند و خود را وقف همسرش می کند
زن به اعتبارنياز دارد ومرد به تاييد
مردان باید یادبگیرند وقتی که نظر متفاوتی با نظرهمسرشان دارند،دیدگاه ونظر زن را معتبر وبا ارزش بدانند.
مرد با اعتبار بخشیدن به عقاید زن بر این نکته صحه می گذارد که زن حق دارد آن گونه که هست،باشد و افکار خود را به راحتی بیان کند.
همه مردان از صمیم قلب دوست دارند نزد همسرشان قهرمانی بالیاقت باشند،او فقط با تایید زن،به این خواسته ی خود می رسد.زنان حتی در صورت موافق نبودن با مرد می توانند آنها را تایید کنند.
زن به قوت قلب نيازدارد ومرد به تشويق
قوت قلب،این احساس را به زن می دهد که همواره کسی هست که او را دوست داشته باشد و او را حمایت کند.
مرد برای اینکه به همسرش قوت قلب بدهد باید به او بارها وبارها اطمینان خاطر بدهد چون زنان این چنین انتظارو نیازی دارند.
مرد نیاز دارد که زنش او را تشویق کند.وقتی زن،مرد را تشویق می کند،با اطمینان به شخصیت و توانایی مرد،جرات وامید را در اوزنده می کند.
بيست وپنج راه جزئی اما بسيار مهم برای بدست آوردن دل زنان:
گاههی اوقات با دادن شاخه گلی او را متعجب کنید
هیچ وقت روز تولدش رافراموش نکنید
وقتی خسته است به اوپیشنهاد کمک بدهید
از آرایش و لباسهایش تعریف کنید
کارهایی را که به شما می سپاردبه بهترین شکل انجام دهید
در حضور جمع،به او بیش ازسایرین توجه کنید
اتومبیلش را بشویید
و…
بيست وپنج راه جزئی اما بسيار مهم برای بدست آوردن دل مردان:
نواقص وعیب وارادهایش را بپذیرید
به جک هایی که می گویید،بخندید
از دیدن شوهرتان خوشحال شوید
درباره ی او مثبت بیندیشید
همیشه یادتان باشد موقع خداحافظیاورا ببوسید
اگراشتباهی کردید معذرت خواهی کنید
و…
سخن پايانی جان گری:
حتی اگر تمام مطالب کتاب را فراموش کردید،همین قدر یادتان باشد که زن ومرد با هم تفاوت دارند،این به شما کمک میکند که دوست داشتنی تر به نظر بیایید.شما راه زیادی در پیش دارید که باید بروید وزندگیتان را سرشار از عشق و محبت سازید در این راه هیچ گاه ازیاد نبرید که مردها از مریخ وزنها از ونوس آمده اند.از اینکه به من این فرصت را دادید تا در زندگی شما تغییر مثبتی به وجود آورم،بسیار سپاس گزارم به امید روزی که مرگ هم حریف عشق نشود.

نویسنده: جان گری

موضوعات: کتابسرا, روانشناسی وذهنی, اسرار همسرداري  لینک ثابت
[پنجشنبه 1396-01-10] [ 12:29:00 ب.ظ ]




الهم  عجل لوليك الفرج

الهم عجل لوليك الفرج

موضوعات: کتابسرا, تصاوير تاثيرگذار  لینک ثابت
[دوشنبه 1396-01-07] [ 09:12:00 ب.ظ ]




الهم  عجل لوليك الفرج

الهم عجل لوليك الفرج

موضوعات: کتابسرا, بيانات رهبر  لینک ثابت
[یکشنبه 1396-01-06] [ 08:54:00 ق.ظ ]




جنازه سالم بعد از نه سال

گفت‌وگو با پدر و مادر شهيد عبدالنبي يحيايي؛
شهيدی كه پيكرش پس از 9 سال سالم مانده بود

خون كه از جسد عبدالنبي جاري شد، دستان عمو و برادرش را كه براي جابه‌جايي پيكر او به داخل قبر رفته بودند، آغشته كرد.
گروه جهاد و مقاومت مشرق - جماعت با بهت و حيرت به يكديگر نگاه مي‌كردند و آنها كه تسلط بيشتري به خود داشتند، سعي مي‌كردند آنچه به چشم مي‌بينند را تجزيه و تحليل كنند. 9 سال و چند ماه از دفن شهيد عبدالنبي يحيايي مي‌گذشت كه يك اتفاق باعث نبش قبرش شد و حالا 21 نفر از اهالي روستاي تنگ ارم، با جسد سالم شهيدي روبه‌رو مي‌شدند كه سالم مانده و حتي خون از بدنش جاري بود. شهيدي كه پدرش مي‌گفت: هرچند دارد از امام حسين(ع) دارد. عبدالنبي يحيايي سال 42 در روستاي تنگ ارم شهرستان دشتستان استان بوشهر به دنيا آمد. در نوجواني چوپاني مي‌كرد و در جواني رزمندگي. او كه سواد چنداني نداشت، نگاري بود كه به مكتب نرفت و خط ننوشت، اما به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد. گفت و گوي ما با جهانبخش يحيايي پدر و شيرين جمالي مادر شهيد را پيش رو داريد. به دليل لهجه غليظ محلي‌اين دو عزيز، مصعب يحيايي پسرعموي شهيد كمك حال ما در اين گفت‌وگو شد.

ستارگان خاك

تلفن كه زنگ مي‌خورد، پيش شماره 917 نشان مي‌دهد تماس گيرنده‌اي از شهرستان داريم. كسي كه خود را مصعب يحيايي معرفي مي‌كند، از ما مي‌پرسد فيلم ستارگان خاك را ديده‌ايم؟ «همان فيلمي كه يك شهيد بعد از حدود 10 سال نبش قبر شد و جسدش سالم از دل خاك بيرون آمد. او پسر عموي من شهيد عبدالنبي يحيايي است» با آدرسي كه مصعب مي‌دهد، اثر خلق شده به كارگرداني عزيز الله حميد‌نژاد را به ياد مي‌آوريم كه بارها از رسانه ملي پخش شده و داستان غريب سالم ماندن جسد يك شهيد را روايت مي‌كند.

ارتباط ما با مهمان رمضان به همين سادگي برقرار مي‌شود! گمانمان اين است كه خود شهيد يحيايي در ماه مهماني خدا پيشقدم شده تا بيشتر خودش را به ما بشناساند. او پسرعمويش را واسطه كرده تا از اين طريق به پدر و مادرش در گوشه‌اي از دشتستان بوشهر دست پيدا كنيم و باز نظاره‌گر بخش‌هايي از زندگي يكي از شاهدان وجه الله باشيم. كمي بعد تماس ديگري و اين بار از سوي ما برقرار مي‌شود و صداي ضعيف پيرزني كه خودش را شيرين جمالي مادر شهيد عبدالنبي يحيايي معرفي مي‌كند، پاسخگويمان مي‌شود. از او مي‌پرسيم: حاج خانم چه چيزي به فرزندتان ياد داديد كه اينطور عاقبت بخير شد؟

«خواست خدا بود كه چنين بچه دل پاكي را به ما هديه بدهد. عبدالنبي ذات خوبي داشت و ما هم سواد آنچناني نداشتيم كه بخواهيم روي تربيتش كار خاصي انجام دهيم. روستايي بوديم و غير از رزق حلال و انجام امور مذهبي خودمان چيزي نداشتيم كه به او ياد بدهيم. اما اين بچه از همان دوران كودكي‌اش به نماز و روزه اهميت زيادي مي‌داد و با اينكه به مدرسه نرفته بود، سعي مي‌كرد قرآن ياد بگيرد و آن را تلاوت كند.»

جهانبخش يحيايي پدر شهيد وارد گفت‌وگويمان مي‌شود تا از ديد خودش علت حالات معنوي فرزندش را ريشه‌يابي كند. او مي‌‌گويد: «پدر من مرحوم حاج محمود يحيايي، واقعاً مقيد به امور مذهبي بود. هر سال سه ماه رجب و شعبان و رمضان را روزه مي‌گرفت و با اينكه سواد نداشت، با حافظه قوي‌اش قرآن حفظ كرده و آن را تلاوت مي‌كرد. عبدالنبي رابطه خوبي با پدربزرگش داشت و از او چيزهاي زيادي ياد گرفت. حتي يكبار كه پسرم به شدت بيمار شده بود، پدرم به من دلداري داد و با نفس حق او، عبدالنبي بهبود يافت.»

كارگر 12 ساله

حتي پدر و مادر شهيد هم به خوبي نمي‌دانند پسري كه به مدرسه نرفته و از شركت در مدرسه شبانه هم چيزي عايدش نشده بود، چطور اين همه در امور مذهبي پيشرفت كرده بود. شايد هدايتي الهي دركار بوده يا شايد هم احترام فوق‌العاده‌اي كه عبدالنبي به والدينش مي‌گذاشت، دروازه‌هاي رحمت و حكمت الهي را به روي او گشوده بود. مادر شهيد در اين خصوص مي‌گويد: «پسرم طور خاصي به ما احترام مي‌گذاشت. از همان بچگي تا وقتي كه بزرگ شد به ياد ندارم خلاف حرف ما حرفي زده باشد. حتي روزي كه تصميم گرفت به جبهه برود، آمد پيش من تا اجازه بگيرد. پرسيدم پدرت مشكلي با رفتنت ندارد؟ گفت از او هم اجازه گرفتم و مشكلي نيست. چون مي‌دانستم عبدالنبي كسي نيست كه طاقت بياورد و به جبهه نرود، مخالفتي نكردم و او هم رفت.»

صحبت از احترام به والدين كه مي‌شود، پدر شهيد هم مي‌گويد: «وقتي كه عبدالنبي 12 سال داشت، من براي كار به بوشهر رفتم و او را با خودم بردم، بچه زحمتكشي بود و از همان كودكي كار مي‌كرد. هرچه مي‌گرفت خرج نمي‌كرد و نگه مي‌داشت. وقتي كه مي‌خواستيم به روستايمان برگرديم، با دسترنجش كه از كار در گرماي طاقت‌فرساي بوشهر تهيه كرده بود، وسايل آشپزخانه خريد و براي مادرش هديه آورد. همسرم هنوز با برخي از اين وسايل آشپزي مي‌كند و آنها را مثل يادگاري نگه داشته است.»

ذكر حسين(ع)

يكي از نقاط پررنگ زندگي شهيد عبدالنبي يحيايي، عشق و ارادت او به سرور و سالار شهيدان بود كه پدر و مادر نيز به آن صحه مي‌گذارند. پدر شهيد مي‌گويد: «عبدالنبي صداي خيلي خوبي داشت. چون مدرسه نرفته بود، شب‌ها كه از بيرون مي‌آمد تا دير وقت مي‌نشست زير نور چراغ فانوس، مي‌خواند و مي‌نوشت. مي‌گفتم بابا! خسته‌اي چرا خودت را اذيت مي‌كني‌‌؟ مي‌گفت مي‌خواهم خواندن و نوشتن ياد بگيرم تا روضه‌خوان امام حسين(ع)‌بشوم. آخر هم به آرزويش رسيد. محرم كه مي‌شد مردم را جمع مي‌كرد و برايشان نوحه مي‌خواند. عبدالنبي هر چه دارد از امام حسين(ع) دارد.

در ميانه گفت‌و‌گوي‌ ما، مصعب يحيايي پسر عموي شهيد، از اصوات زيبايي سخن مي‌گويد كه گويا از عبدالنبي برجاي مانده و در آنها از دعاي كميل گرفته تا نواحي محلي دشتي را با صوت محزون و بسيار زيبايي خوانده است. پدر شهيد در همين خصوص مي‌گويد: يكبار عبدالنبي از جبهه به خانه آمد و چند روزي هم پيشمان ماند. همان ايام به خانه عمويش رفته بود. در آنجا خواسته بود تا صدايش را ضبط كنند. همه تعجب كرده بودند كه چرا چنين درخواستي كرده است. به هرحال مقدمات ضبط صدايش فراهم مي‌شود و او بعد از گفتن اذان، دعاي فرج امام زمان(عج) را مي‌خواند و چند روز بعد هم به منطقه برمي‌گردد و به شهادت مي‌رسد. شايد او مي‌خواست قبل از اينكه از اين جهان خاكي سفر كند آوايي بهشتي از خود به يادگار بگذارد.»

‌سلام بر حمزه

«تابستان 62، ارتفاعات حمزه كردستان عراق» اين زمان و مكان همان ميعادگاهي بود كه عبدالنبي يحيايي ساليان درازي انتظارش را مي‌كشيد و و روح بي‌قرار او اكنون و در آستانه 20 سالگي به آن ميزان از پختگي رسيده بود كه ديگر تاب ماندن در اين جهان خاكي را نداشته باشد و به جوار دوست پر بكشد. پدر شهيد در خصوص نحوه اعزام به جبهه عبدالنبي مي‌گويد: عبدالنبي رزمنده زاده شده بود. روحيه خاكي داشت و به نظر من متعلق به خاك‌هاي بي‌رياي جبهه بود. روحش پر مي‌كشيد براي رفتن به جبهه‌ها و چند بار هم اعزام شده بود. بار اول چون جوشكاري بلد بود در جبهه‌هاي جنوب غرب سنگر مي‌ساخت و هر بار كه او را مي‌ديديم، وسايل جوشكاري دستش بود. بار بعدي 45 روز به اردوگاه شهيد دستغيب كازرون رفت و آموزش نظامي ديد. اين بار به عنوان نيروي رزمي به منطقه اعزام شد. قبل از شهادت، براي آخرين بار به خانه آمد و همان ماجراي خواندن اذان و ضبط كردن صدايش پيش آمد. وقتي كه مي‌خواست به جبهه برگردد، طوري با ما خداحافظي كرد كه انگار بار آخري است كه او را مي‌بينيم. با اصرار از ما مي‌خواست حلالش كنيم. اما ما كه بدي از او نديده بوديم. پسر مظلوم و باايماني كه همه اهالي او را به سر به زيري و متانت مي‌شناختند چطور مي‌توانست بدي از خود در دل پدر و مادرش برجاي گذاشته باشد. آن روز آخرين ديدارم با عبدالنبي بود.

28 روز روي خاك

آنطور كه همرزمان شهيد عبدالنبي يحيايي براي خانواده‌اش تعريف كرده بودند، او در اثناي عمليات والفجر 2 به تاريخ 8/5/62 و روي ارتفاعات حمزه كردستان عراق، براي خاموش كردن آتش مسلسل يكي از سنگرهاي دشمن نارنجكي برمي‌دارد و به طرف سنگر مي‌رود. اما ميان خاكريز دشمن و نيروهاي خودي مورد اصابت گلوله‌هاي دشمن قرار مي‌گيرد و به شهادت مي‌رسد. به دليل اينكه دشمن به منطقه تسلط داشته، جنازه عبدالنبي 18 روز در همان جا مي‌ماند و پس از اين مدت او را به بوشهر انتقال مي‌دهند و نهايتاً پس از 28 روز بدون آنكه جنازه فاسد شود، دفن مي‌شود. پدر شهيد مي‌گويد كه روز دفن عبدالنبي او را با كيسه پلاستيكي پوشانده و روي كيسه هم كفن كشيده بودند. تقويم‌ها شهريور ماه 1362 را نشان مي‌دادند. عبدالنبي براي بار اول با چنين شكل و شمايلي دفن شد.

9 سال بعد

9 سال از دفن شدن عبدالنبي مي‌گذرد. اما اتفاقاتي دست به دست هم مي‌دهند تا پرده از كرامات يكي از ياران عاشورايي خميني كبير برداشته شود. پدر شهيد بازگوكننده اين اتفاقات مي‌شود:

«روي قبر عبدالنبي يك تابلو گذاشته بوديم كه مثل خيلي از مزار شهدا در آن يادگاري‌هايي قرار مي‌داديم. چون اين تابلو در محكمي نداشت، گاهي بچه‌ها يا رهگذرها به وسايلش دست مي‌زدند. من تصميم گرفتم براي اين تابلو در قفل دار بگذارم. سال 71 بود. يك روز به مزار پسرم رفتم و تابلو را درست كردم. اما ديدم سنگ قبر تكان خورده و احتمال درآمدنش هست. گفتم حالا كه مي‌خواهم تابلو را درست كنم، دستي هم به اين سنگ بزنم. سنگ را جابه‌جا كردم. آن روز كارم نيمه تمام ماند و به خانه برگشتم. توي روستا ديدم يك گروه از اهالي با ميني‌بوسي عازم مشهد هستند. از من هم خواستند همراهشان بروم و قبول كردم. سفرمان 15 روزي طول كشيد. در مشهد خواب ديدم كه چراغ نوراني در خانه داريم. آن قدر نور داشت كه نمي‌شد به آن نگاه كرد.

بعد كه برگشتيم، چند روزي مهمان به خانه مي‌آمد و درگير آنها بوديم، چند روزي هم به همين منوال گذشت. در همين اثني يك شب خواب ديدم به زيارتگاهي رفته‌‌ام كه مثل يك اتاق كوچك بود. وقتي از آنجا بيرون آمدم و در را بستم، در دوباره باز شد و خانمي بلند بالا از داخل اتاق بيرون آمد و چيزي مثل قرآن يا جانماز به من داد و گفت اينجا نايست و برو. از خواب كه بيدار شدم احساس كردم بايد به مزار شهيدم بروم. آن روز 19 مهر 1371 بود. رفتم و ديدم كه در قسمت جنوبي مزار حفره‌هايي ايجاد شده است. سرم را كه نزديك بردم، بوي خوشي استشمام كردم. سعي كردم آن را درست كنم، اما مزار داشت ريزش مي‌كرد. به ناچار فرستادم دنبال برادرم كه سواد بيشتري داشت و اهل خواندن رساله و قواعد مذهبي بود. او آمد و ماجراي ريزش مزار را برايش تعريف كردم. گفت كه ما نمي‌توانم جسد را خارج كنيم، فقط بايد سنگ را جابه‌جا كنيم و اگر بشود بدون آنكه به مزار دست بزنيم، آن را تعمير كنيم. با همين فكر دست به كار شديم، اما ناگهان ديديم سنگ لحد و كل مزار ريزش كرد و جنازه بيرون زد. هر بار كه كار خراب‌تر مي‌شد، مجبور مي‌شديم از ديگران كمك بگيريم و همين طور تعدادمان به 20 يا 21 نفر رسيده بود.

به هر حال كمي بعد كار به جايي رسيد كه ديگر نمي‌شد جسد را به حال خودش رها كنيم و با صلاح و مشورت كه كرديم تصميم گرفتيم آن را خارج كنيم. پسر و برادرم براي خارج كردن جسد به داخل مزار رفتند. جسد همان طور بود كه بار اول و هنگام دفن ديده بودم. فقط كفن پوسيده شده و جنازه همچنان داخل كيسه پلاستيكي قرار داشت. پسر و برادرم به همراه يك نفر ديگر جسد را گرفتند تا بيرون بياورند. اما دست همگي خونين شد. خوب كه نگاه كرديم ديديم خون عبدالنبي مثل اينكه تازه جاري شده باشد، داخل كيسه جمع شده و از آن درز كرده است. اگر بخواهم خوب تشريح كنم، اين خون كمي تيره‌تر از خون تازه بود. اما جاري بود و حتي به داخل مزار هم مي‌چكيد. ما كيسه را باز نكرديم تا ببينيم چهره عبدالنبي چطور است. اما اگر وزن پسرم موقعي كه دفن شد 50 كيلو بود اين‌بار وزنش چند كيلويي كمتر شده و شايد به 45 كيلو رسيده بود. يعني تنها چند كيلو كمتر شده بود.

برادرم كه خودش داخل مزار رفته و جسد را گرفته بود بعدها تعريف مي‌كرد كه دست و پاي جنازه نرم بود و اصلاً حالت خشكي نداشت. گويي كه به تازگي شهيد شده باشد. حتي خودم ديدم كه دست عبدالنبي در اثر جابه‌جايي تكان خورد و روي سينه‌اش قرار گرفت. يكي از همولايتي‌هايمان سريع رفت تا از اتاقكي كه در قبرستان وجود داشت، قرآني بياورد و بالاي سر جسد بخوانيم. صفحات قرآن پوسيده شده بود، اما درست همان آيه: ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله اموات… آمد. آيه‌اي كه خدا در آن مي‌گويد شهدا زنده‌اند نزد ما روزي مي‌خورند.

بعد از اين ماجرا در خانه ما غوغايي برپا شد. يكي از دوستان پسرم كه همراه او به جبهه رفته بود، موضوع را به بنياد شهيد كازرون اطلاع داد و كمي بعد كلي آدم از بوشهر و كازرون به منزل ما آمدند. حتي برخي از آنها مي‌خواستند دوباره نبش قبر كنيم تا با چشم خودشان جسد را ببينند. ما اين موضوع را منوط به اجازه روحانيون كرديم. اما حاج آقا حسيني امام جمعه وقت كازرون مخالفت كرد. خود ايشان هم مثل كساني كه از حاضران واقعه موضوع جسد عبدالنبي را مي‌شنيدند، خاك او را به عنوان تبرك برداشت و رفت.»

حسينيه شهيد يحيايي

امروز مزار شهيد يحيايي در گلزار شهداي تنگ‌ارم زيارتگاه اهل يقيني است كه خود را از سراسر كشور به اين منطقه مي‌رسانند. پدر شهيد نيز با صرف امكانات وقفي، مشغول ساخت حسينيه و مجتمع فرهنگي شهيد يحيايي است تا جوانان اين منطقه را از آسيب تفكراتي كه سعي در تبليغ احساسات صرف ملي‌گرايانه و احياي هويت باستاني منطقه دشتستان دارند، محفوظ بدارد. هرچند به دليل كمي امكانات اين مجتمع فرهنگي نيمه‌كاره مانده است و به گفته پسر عموي شهيد، جاي دارد مسئولان توجه بيشتري به اينگونه اقدامات فرهنگي داشته باشند و يادمان باشد نگذاريم نام و ياد بزرگمرداني چون شهيد عبدالنبي يحيايي زير سايه افسانه‌هاي باستاني پنهان شوند.

فرازي از وصيتنامه شهيد

خدايا به ياد تو به جبهه مي‌روم نه براي انتقام‌جويي بلكه به منظور احياي دينم و تداوم انقلابم پاي در كفش مي‌كنم و خدا را به ياري مي‌طلبم و از او مي‌خواهم كه هدايتم كند آنطور كه خود صلاح مي‌داند. هدفم خدا، مكتبم اسلام، كتابم قرآن.

موفهميدم كه قبرستان كجا است/ ‌عزيزان رفته‌اند نوبت به ما است

عزيزان مي‌روند نوبت به نوبت/ ‌خوش آن روزي كه نوبت بر من آيد

وصيتم به تمام خانواده شهدا و اگر شهيد شدم به خانواده خودم اين است كه در مرگ من گريه و زاري نكنند تا دشمنان اسلام خوشحال نشوند و ان شاءالله كه صبر پيشه كنند و بتوانند راه شهدا را كه راه حسين است بروند و اسلام را در مقابل كفر ياري دهند و از خدا پيروزي اسلام و نابودي كفر را خواهانم و خواهشي كه دارم اين است كه اگر نصيب من شهادت شد، مرا پيش شهيد يدالله تنگ ارمي دفن كنند و به خاك بسپارند.
روزنامه جوان
مشرق نيوز

موضوعات: مصاحبه, سیره شهدا, کتابسرا, آيا مي دانيد؟, گزارش  لینک ثابت
 [ 07:56:00 ق.ظ ]




پيامدها ومشکلات تک فرزندی

نوذر نخعی، نویسنده کتاب “پیامدها و مشکلات تک فرزندی"، با اشاره به اینکه در خانواده های دارای تحصیلات بالا احتمال تک فرزندی وجود دارد ، هدف از تدوین این کتاب را نشان دادن پیامدها ، مشکلات و آسیب های تک فرزندی در خانواده و جامعه عنوان کرد.

این پژوهشگر مرکز تحقیقات علوم اعصاب دانشگاه علوم پزشکی کرمان، گفت: حدود یکسال کار گردآوری و تألیف این کتاب طول کشیده و برای این کار از تحقیقات و بررسی ها خود به همراه برخی منابع خارجی استفاده شده است.

نخعی افزود: این کتاب در هشت فصل شامل: توجه افراطی و لوس کردن، حفاظت بیش از حد و بیش تیماری، کوتاهی در تربیت و ادب کردن، جبران افراطی ناشی از احساس گناه، توقعات غیرمنطقی و غیر واقع بینانه، برخورد با بچه ها همانند یک فرد بالغ، تحسین افراطی و بیش از حد و اگر فرصت خواندن تمام کتاب را ندارید، چاپ شده است.

این استاد پزشکی خاطرنشان کرد: تصاویر کتاب به صورت کاریکاتور، توسط کاریکاتوریست معروف کرمانی (محمدصالح رزم حسینی) تصویرگری شده است.

برای آشنایی شما خوانندگان محترم به بخش هایی از این کتاب پرداخته شده است:

در پیشگفتار کتاب"پیامدها و مشکلات تک فرزندی” آمده است: لحظه ی، ازدواج یک دختر و پسر تک فرزند را مجسم کنید؛ کودک آنها نه خاله خواهد داشت و نه عمه، نه عمو و نه دایی! چنین زوجی نه تنها خودشان از نعمت داشتن خواهر و برادر محروم بوده اند، بلکه فرزندشان در خلاء ناخواسته ی محروم بودن از بستگان درجه یک، زندگی خواهد نمود. پدر و مادر این زوج نیز باید بدانند که در این دنیای ماشینی، نمی‌توان از تک فرزند انتظار داشت که مرهمی برای تنهایی زودهنگام والدین خود باشد، به عبارتی تنهایی در تنهایی!

در بخش دیگری از این پیشگفتار آمده است:تک فرزندی پدیده‌ای است که به دنبال صنعتی شدن جوامع امکان رخداد آن افزایش می‌یابد. مطالعات کشوری نشان داده است که در خانم ‌های برخوردار از تحصیلات دانشگاهی، احتمال تک فرزندی نزدیک به ده برابر خانم هایی است که از تحصیلات برخوردار نیستند. تک فرزندی مشکلات متعددی را برای فرزند، پدر و مادر و کلان جامعه می‌تواند به دنبال داشته باشد. از آنجایی که احتمال تک فرزندی در خانواده های تحصیل کرده بیشتر است، گسترش این امر ممکن است سبب شود که در آینده‌ای نه چندان دور سهم کودکان با ضریب هوشی بالا در جامعه کمتر شود و به تدریج میانگین ضریب هوشی جامعه رو به کاهش نهد.

فصل پایانی کتاب پیامدها و مشکلات تک فرزندی با عنوان “اگر فرصت خواندن تمام کتاب را ندارید"، به خلاصه ای از مباحث مطرح شده در فصل های قبلی اختصاص دارد که بخشی از فصل پایانی آورده می شود:

ـ وقتی فقط یک بچه دارید، فکرکردن به غیر از او تقریباً غیرممکن است و این مسأله فشار زیادی برای بچه به همراه دارد. هیچکس نمی تواند تمام وقت عالی باشد و بچه ای که احساس می کند همیشه باید خارق العاده باشد ـ چون والدینش اینطور فکر می کنند ـ فشار خیلی زیادی را تحمل می کند، به طوریکه همیشه در لبه ی تیغ زندگی می کند.

ـ داشتن تک فرزند گاهی منجر به توقعات غیرمنطقی و غیرواقع بینانه ای می شود که در والدین چند فرزندی دیده نمی شود و این به این خاطر است که کل عشق و آرزو و امید آنها در وجود یک فرزند جمع می شود. تجربه به والدینی که بیش از یک فرزند دارند، آموخته است که هر بچه ای دارای توانایی ها و شخصیت متفاوتی است. اگر یک بچه سر به هواست و نمی تواند به خاطر آورَد که کفش خود را کجا گذاشته است، دیگری ممکن است یک فرد دقیق و سازمان دهنده فوق العاده عالی باشد.

ـبرخلاف کودکان تک فرزند، بچه هایی که برادر و خواهر دارند، دایم نگران نبودن والدین خود نیستند، آنها نیز به توجه والدین نیاز دارند، اما به واسطه وجود خواهر و برادر کمتر در این زمینه احساس نیاز می کنند. بچه های دارای برادر و خواهر این شانس را دارند که ناراحتی و نگرانی های خود را سر همدیگر خالی کنند، که گاهی اوقات موجب افت عصبانیت آنها می شود.

این کتاب به همت معاونت بهداشتی دانشگاه علوم پزشکی کرمان و مشارکت دفتر سلامت جمعیت، خانواده و مدارس وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی درسال ۱۳۹۴چاپ شده است.
http://www.yjc.ir

ادامه »

موضوعات: سبک زندگی اسلامی, کتابسرا, پزشکی وبهداشتی, روانشناسی وذهنی, تربیت فرزند, گزارش, نكات اخلاقي, اخبار استان ها  لینک ثابت
[شنبه 1396-01-05] [ 11:44:00 ق.ظ ]