زمهرير
 
 


Random photo
سه چیز،سه فرد

با سلامٍ دوست عزيز از شمامتشكريم كه از اين وبلاگ ديدن مي كنيد ، نظرات يامطالب ارزشمندتان را براي ما بفرستيد وباپيشنهادات خود مارا ياري كنيد. من سرباز جنگ سايبري هستم . باتشكر


جستجو


آخرین نظرات
  • سیدمحمد در کارگران حضرت فاطمه‌ی زهرا
  • خانعلی زاده در کثرت جمعیت در صحیفه سجادیه:
  • کبری نظرزاده در ▪️متن سخنرانی دختر شهید سلیمانی
  • لبیک یا مهدی  در استحمام جانباز قطع نخاعی به وسیله حاج قاسم
  • سربازی از تبار سادات  در از نشانه های آخر الزمان


پربازدید


موضوعات




ج

زیبا سازی وبلاگ




le



ab
 



آخر مادرم اینجاست،

“حوصله کن”
خانم معلمی تعریف می‌کرد:
در مدرسه ابتدایی بودم، مدتی بود تعدادی از بچه‌ها را برای یک سرود آماده می‌کردم.
به نیت اینکه آخر سال مراسمی گرفته شود برایشان.
پدر و مادرشان هم دعوت مراسمند و بچه‌ها در مقابل معلمان و اولیا سرود را اجرا کنند.
چندین بار تمرین کردیم و سرود رو کامل یاد گرفتند.
روز مراسم بچه‌ها را آوردم و مرتبشان کردم.
باهم در مقابل اولیا و معلمان شروع به خواندن سرود کردند.
ناگهان دختری از جمع جدا شد و بجای خواندن سرود شروع کرد به حرکت جلوی جمع.
دست و پا تکان می‌داد و خودش رو عقب جلو می‌کرد و حرکات عجیبی انجام می‌داد.
بچه‌ها هم سرود را می‌خواندن و ریز می‌خندیدند، کمی مانده بود بخاطر خنده‌شان هرچه ریسیده بودم پنبه شود.
سرم از غصه سنگین شده بود و نمی‌تونستم جلوی چشم مردم یک تنبیه حسابیش هم بکنم.
خب چرا این بچه این کار رو می‌کنه، چرا شرم نمی‌کنه از رفتارش؟ این که قبلش بچه زرنگ و عاقلی بود!!
نمونه خوبی و تو دل بروی بچه‌ها بود!!
رفتم روبرویش، بهش اشاراتی کردم، هیچی نمی‌فهمید
به قدری عصبانی‌ام کرده بود که آب دهانم را نمی‌توانستم قورت دهم.
خونسردی خود را حفظ کردم، آرام رفتم سراغش و دستش را گرفتم، انگار جیوه بود خودش را از دستم رها کرد و رفت آن طرف‌تر و دوباره شروع کرد!
فضا پر از خنده حاضران شده بود، همه سیر خندیدند.
نگاهی گرداندنم، مدیر را دیدم، رنگش عوض شده بود، از عصبانیت و شرم عرق‌هایش سرازیر بود.
از صندلیش بلند شد و آمد کنارم، سرش را نزدیک کرد و گفت: فقط این مراسم تمام شود، ببین با این بچه چکار کنم؟! اخراجش می‌کنم، تا عمر دارد نباید برگردد مدرسه،
من هم کمی روغنش را زیاد کردم تا اخراج آن دانش‌آموز حتمی شود.
حالا آنی که کنارم بود زنی بود، مادر بچه، رفته بود جلو و تمام جوگیر شده بود.
بسیار پرشور می‌خندید و کف می‌زد،
دخترک هم با تشویق مادر گرمتر از پیش شده بود.
همین که سرود تمام شد پریدم بالای سن و بازوی بچه را گرفتم و گفتم:
چرا اینجوری کردی؟!
چرا با رفقایت سرود را نخواندی؟!
دخترک جواب داد:
آخر مادرم اینجاست، برای مادرم این‌کار را می‌کردم!!
معلم گفت: با این جوابش بیشتر عصبانی شده و توی دلم گفتم: آخر ندید بَدید همه مثل تو مادر یا پدرشان اینجاست، چرا آنها اینچنین نمی‌کنند و خود را لوس نمی‌کنند؟!
چشمام گرد شد و خواستم پایین بکشمش که گفت: آموزگار صبر کن بگذار مادرم متوجه نشود، خودم توضیح می‌دهم؛ مادر من مثل بقیه مادرها نیست، مادر من “کرولال” است،
چیزی نمی‌شنود و من با آن حرکاتم شادی و کلمات زیبای سرود را برایش ترجمه می‌کردم.
تا او هم مثل بقیه مادران این شادی را حس کند! این کار من رقص و پایکوبی نبود،
این زبان اشاره است، زبان کرولال‌ها
همین که این حرف‌ها را زد از جا جهیدم، دست خودم نبود با صدای بلند گریستم، و دختر را محکم بغل کردم!!
آفرین دختر، چقدر باهوش، مادرش چقدر برایش عزیز، ببین به چه چیزی فکر کرده!!!
فضای مراسم پر شد از پچ‌پچ و درگوشی حرف زدن و… تا اینکه همه موضوع را فهمیدند،،
نه تنها من که هرکس آنجا بود از اولیا و معلمان همه را گریاند!!
از همه جالبتر اینکه مدیر آمد و عنوان دانش‌آموز نمونه را به او عطا کرد!!!
با مادرش دست همدیگر را گرفتند و رفتند، گاهی جلوتر از مادرش می‌رفت و مثل بزغاله برای مادرش جست و خیز می‌کرد تا مادرش را شاد کند!!
درس این داستان این بود: زود عصبانی نشو، زود از کوره در نرو، تلاش کن زود قضاوت نکنی، صبر کن تا همه‌ی زوایا برایت روشن شود تا ماجرا را درست بفهمی!!

موضوعات: مسافر ری  لینک ثابت
[جمعه 1396-11-27] [ 04:14:00 ب.ظ ]




نسیم معرفت :
یکی از دانشجویانی که زیر نظر دکتر حسابی درس می خواند
پس از چند ترم رد شدن به دکتر حسابی گفت :
شما سه ترم است که من را از این درس رد می کنید
ولی من که نمی خواهم موشک هوا کنم فقط می خواهم در روستا یک معلم شوم .

دکتر حسابی پاسخ داد : شاید تو نخواهی موشک هوا کنی

و فقط بخواهی معلم شوی قبول ،

اما تو نمی توانی به من تضمین دهی که یکی از دانش آموزان تو در روستا ، نخواهد که موشک هوا کند!!!

موضوعات: مسافر ری  لینک ثابت
[شنبه 1396-11-21] [ 09:45:00 ب.ظ ]




﷽؛

? پسر 14 ساله‏ ای دارم که در کودکی نمازش را مرتب می‏خواند؛ اما دو سال است که به نماز اهمیت نمی ‏دهد. چه کنم؟ ?
☄️ فرزند شما 2 سال است وارد دوره‏ ی نوجوانی شده و دقیقا از همان زمان به نماز اهمیت نمی‏ دهد. علت این مسأله به احتمال فراوان، ویژگی استقلال‏ طلبی او است. نوجوان شما دوست ندارد به دیگران اتکا کند و مایل است روی پای خود بایستد. او دوست ندارد مورد امر و نهی دیگران واقع شود و دیگران، حتی پدر و مادر برایش تکلیف معین کنند. نوجوان دوست دارد به رأی و اندیشه‏ اش احترام بگذارند، و مهم‏تر از همه این که می‏ خواهد انتخاب گر باشد.
☄️ برای ترغیب به نماز چند توصیه می کنیم:
1. به رأی و اندیشه ‏ی او احترام بگذارید و اجازه دهید، خود به ارزش نماز پی ببرد و خود آن را برگزیند.
2. با توجه به فاصله‏ ی زمانی یک ساله تا تکلیف و وجوب نماز بر او، برای بی‏توجهی‏ اش به نماز حساسیت بسیار نشان ندهید. حساسیت بیش از حد، جلو تفکر او را می‏گیرد. اجازه دهید مسؤولیت‏ پذیری از درون ایجاد شود.
3. از روش الگویی استفاده کنید؛ یعنی خودتان در عمل به نماز اهمیت دهید. نمازتان را به موقع اقامه کنید. نماز در حضور این نوجوان، یادآور خوبی است.
4. از روش القای غیر مستقیم (هدیه‏ ی کتاب درباره‏ ی نماز، داستان‏هایی در باب نماز و…) استفاده کنید.
5. ارتباط او را با همسالان اهل نماز بیشتر کنید.
6. از شرکت در محافل مذهبی و برگزاری مراسمات مذهبی در منزلتان غفلت نورزید.
? حسین دهنوی؛ نسیم مهر؛ ج 1؛ ص 146
✅ مرکز تخصصی نماز ✅

موضوعات: مسافر ری  لینک ثابت
[شنبه 1396-11-14] [ 08:08:00 ق.ظ ]




دوستان میدونین چرا به ما توصیه میشه دائم الوضو باشیم؟
چون نظام هستی قران است.برای دست زدن به آیه خدا نیاز داره با وضو باشیم

موضوعات: مسافر ری  لینک ثابت
[سه شنبه 1396-11-10] [ 12:50:00 ب.ظ ]




? آیا احساس می‌کنی مشکلاتت خیلی زیاد و طاقت فرسا شده؟

?#خدایا مگر من چکار کرده‌ام که این‌قدر باید بدبختی بکشم؟!

? هر موقع در زندگی‌ات نقصی دیدی، نقص مادی و معنوی، نقص روحی و جسمی، به عنوان اولین اقدام، نمازت را بررسی کن؛ شاید در نماز کم می‌گذاری. البته مؤمن در دنیا مشکل و سختی هم دارد؛ گاهی مریض می‌شود، گرفتار می‌شود، تصادف می‌کند. بالاخره انسان مؤمن با مشکلات درگیر می‌شود، اما اگر احساس کردی این مشکلات خیلی زیاد و طاقت‌فرسا شده است یا این مشکلات نباید این‌قدر تو را اذیت کند، احتمالاً از نمازت کم گذاشته‌ای. نمازت را درست کن؛ ان‌شاءالله مشکلات تو برطرف می‌شود.

? در امور معنوی هم همین‌طور است. مؤمن گاهی دچار هوس گناه می‌شود، دچار وسوسه‌های شیطان می‌شود، مؤمن گاهی دچار خطا می‌شود. اما اگر دیدی خطاکاری‌هایت دارد تو را از گردونه خارج می‌کند، وضع معنویت دارد بد می‌شود، به حدی که دیگر با خدا ارتباط نداری، اولین کاری که باید بکنی این است که نمازت را درست کنی. به خودت بگو: «معلوم است که من دارم بد نماز می‌خوانم.»

? حتماً دیده‌اید بعضی‌ها وقتی گرفتار می‌شوند، می‌گویند: «خدایا مگر من چکار کرده‌ام که این‌قدر باید بدبختی بکشم؟!» اگر کسی بخواهد این حرف را درست بگوید، باید بگوید: «خدایا مگر من بد نماز می‌خوانم که این‌قدر گرفتار می‌شوم؟!»

? بخشی از کتاب “چگونه یک #نماز خوب بخوانیم؟” اثر علیرضا پناهیان

موضوعات: مسافر ری  لینک ثابت
[دوشنبه 1396-11-09] [ 06:38:00 ب.ظ ]




#معرفی_کتاب«با فرزندان در اینترنت» ?

? ما توصیه می کنیم این کتاب را در خانه دانلود کنید!

✏ تالیف و گردآوری: سعیده حبیبی اصل، لیلا خضرراه دوست

? به سفارش: مرکز توسعه فناوری اطلاعات و رسانه های دیجیتال

? تعداد صفحات: 55 صفحه تمام رنگی

?والدین عزیز و دلسوز! این کتاب مخصوص شمایی است که هرگاه فرزندتان از رایانه(یا موبایل) استفاده می کند و در دنیای مجازی غرق در شبکه های تارعنکبوتی وب می شود، نگران هستید تا مبادا لکه ای، روح زلال و بی آلایش او را بیازارد و از رسیدن به کمالاتو زیبایی های زندگی باز دارد.

?? هر روز که می گذرد کاربرد ابزارهای فناوری اعم از رایانه، تلفن همراه و… در بستر فضای مجازی افزایش می یابد. فضایی که هر سوالی را در عرض چند ثانیه پاسخ می دهد.
این فضا مجموعه ای بی انتها از ? ?? بازی و‌سرگرمی و ارتباط با دوستان است گاه دوستی هایی که تنها در دنیای مجازی شکل گرفته و همان جا پایان می یابد و هر آنچه که خواستار آن باشیم در آن یافت می شود.
?? دنیای شیر مرغ تا جان آدمی زاد است ? . بسیار گسترده و بی انتها! که اگر با هدف خاصی و با احتیاط قدم در این دنیا نگذاریم، گم شدن در میان این تارهای درهم تنیده، دور از انتظار نخواهد بود.

? ? (متاسفانه) فرزندان از کودکی، شروع به استفاده از ابزارهای دیجیتال می کنند ،پس لازم است شیوه صحیح و ایمن از آن را بیاموزند تا علاوه بر استفاده و لذت بردن، از آسیب ها نیز در امان باشند.

? بهتر تا با وجود مشغله های روزانه، فضایی را برای #مطالعه این کتاب جهت صیانت از فرزندانتان در فضای مجازی ایجاد نمایید.
? دانلود PDF این کتاب در مطلب بعدی ?
? کانال«پاتوق معرفی کتاب» ?
@book_room

موضوعات: مسافر ری  لینک ثابت
 [ 01:54:00 ب.ظ ]




♻️آیا احساس می‌کنی مشکلاتت خیلی زیاد و
طاقت فرسا شده؟

⭕️خدایا مگه من چکار کردم که این‌قدر باید بدبختی بکشم؟! ?

✔️هر موقع توی
زندگیت نقصی دیدی،

“نقص مادی و معنوی”
“نقص روحی و جسمی"،

به عنوان اولین اقدام،
← ? نمــــازت ? → رو بررسی کن

شاید توی نماز کم می‌گذاری ? .

? البته مؤمن توی دنیا مشکل و سختی هم داره

گاهی مریض می‌شه،
گرفتار می‌شه
تصادف می‌کنه.

? بالاخره انسان مؤمن با مشکلات درگیر می‌شه ?

? اما اگر احساس کردی این مشکلات خیلی زیاد و طاقت‌فرسا شده
یا این مشکلات نباید این‌قدر تو رو اذیت کنه،

? احتمالاً از نمازت کم
گذاشتی✔️

نمازت رو درست کن ✅

ان‌شاءالله مشکلات تو برطرف می‌شود.

? در امور معنوی هم همین‌طوره

مؤمن گاهی دچار
هوس گناه می‌شه

دچار وسوسه‌های شیطان می‌شه مؤمن گاهی دچار خطا می‌شه.

➖ اما اگه دیدی خطاکاری‌هات داره تو رو از گردونه خارج می‌کنه
و
وضع معنویت داره بد می‌شه،
به حدی که دیگه با خدا ارتباط نداری،

اولین کاری که باید
بکنی اینه که :↓

نمازت رو درست کنی

?? ✔️

به خودت بگو:

«معلومه که من دارم بد نماز می‌خونم.»

? حتماً دیدید بعضی‌ها وقتی گرفتار می‌شن می‌گن:

«خدایا مگر من چکار کردم که این‌قدر باید بدبختی بکشم؟!» ?

اگر کسی بخواهد این حرف رو درست بگه، باید بگه

? : «خدایا مگر من بد نماز می‌خونم که این‌قدر گرفتار می‌شم؟!» ?

? بخشی از کتاب چگونه یک‌ نماز خوب بخوانیم ؟ استاد پناهیان

موضوعات: مسافر ری  لینک ثابت
 [ 12:27:00 ب.ظ ]




? برکت نماز اول وقت به جماعت ?
حضرت حجه الاسلام و المسلمین هاشمی نژاد می فرمودند:

یک پیرمرد مسنّی ماه مبارک رمضان «مسجد لاله زار» می آمد خیلی آدم موفقی بود همیشه قبل از اذان توی مسجد بود.
به او گفتم حاج آقا شما خیلی موفّق هستید من هر روز که مسجد می آیم می بینم شما زودتر از ما آمده اید جا بگیرید.
گفت: نه آقا من هر چه دارم از نماز اول وقت دارم. بعد گفت: من در نوجوانی به مشهد رفتم.
مرحوم «حاج شیخ حسن علی نخودکی» باغچه ای در نخودک داشت به آنجا رفتم و ایشان را پیدا کردم و به ایشان گفتم: من سه حاجت مهم دارم دلم می خواهد هر سه تا را خدا توی جوانی به من بدهد. یک چیزی یادم بدهید.
فرمودند: چی می خواهی؟
گفتم: یکی دلم می خواهد در جوانی به حج مشرّف شوم. چون حج در جوانی یک لذّت دیگری دارد.
فرمودند: نماز اول وقت به جماعت بخوان.
گفتم: دوّمین حاجتم این است که دلم می خواهد یک همسر خوب خدا به من عنایت کند.
فرمودند: نماز اول وقت به جماعت بخوان.
سوم اینکه خدا یک کسب آبرومندی به من عنایت فرماید.
فرمودند: نماز اول وقت به جماعت بخوان.

این عملی را که ایشان فرمودند من شروع کردم و توی فاصله ی سه سال هم به حج مشرّف شدم هم زن مؤمنه و صالحه خدا به من داد و هم کسب با آبرو به من عنایت کرد.

داستانهایی از مردان خدا

موضوعات: مسافر ری  لینک ثابت
[جمعه 1396-11-06] [ 12:29:00 ق.ظ ]




قصة عربية ??

?الاحباط?

تبلغ سرعه الغزالة حوالى 90 ك / ساعة
بينما تبلغ سرعه الاسد حوالى 58 ك / ساعة
ورغم ذلك فى اغلب المطاردات تسقط الغزاله فريسه للاسد هل تعلم لماذا ؟!

لان الغزالة عندما تهرب من الاسد بعد رؤيته تؤمن بأن الأسد مفترسها لا محالة وأنها ضعيف مقارنة بالأسد.

خوفها من عدم النجاة تجعلها تكثر من الالتفات دوما إلي الوراء من أجل تحديد المسافة التي تفصل بينها وبين الأسد .

هذه الالتفاتة القاتلة هي التي تؤثر سلبا علي سرعة الغزال، وهي التي تقلص من الفارق بين سرعة الأسد والغزال وبالتالي تمكن الأسد من اللحاق بالغزال ومن ثم افتراسه .

✨اشراقة:
لو لم يلتفت الغزال إلي الوراء لما تمكن الأسد من افتراسه. لو عرف الغزال ان لديه نقطه قوة فى سرعته كما ان للاسد قوه فى حجمه وقوته لنجى منه .. فكم من الأوقات التفتنا إلى الماضي فافترسنا بإحباطاته وهمومه وعثراته؟؟؟ وكم من خوف من عدم النجاح جعلنا نقع فريسة لواقعنا؟؟ وكم من إحباط داخلي جعلنا لا نثق بأننا قادرين على النجاة وتحقيق اهدافنا وقتلنا الخوف في داخلنا؟؟??

? #ترجمه داستان??

? نا امیدی ?

سرعت آهو درحدود ٩٠كيلومتر درساعت است درحاليكه سرعت شير درحدود ٥٨كيلومتردرساعت مي باشدو باوجود آن دراغلب تعقيب وگريزها آهو دردام شيرمي افتد.ايامي داني چرا؟!

زيرا هنگامیکه آهو بعدازديدن شيرازدست اوفرارمي كند مطمئن است که حتما شير اورا مي درد.ودرمقايسه باشيرضعيف است.
ترسش ازنجات نيافتن ،باعث مي شود براي تعيين حدودفاصله اي كه بين او وشيروجود دارد مرتب به پشت سرش نگاه كند .

اين توجه كشنده است كه بر سرعت آهو تاثیر منفی می‌گذارد ،واين تاثیر از تفاوت بين سرعت شير و آهو میکاهد .وبه دنبال ان شير مي تواند به آهو برسد واوراشكاركند.??

?(اگر آهو به پشت سرش توجه نمیکرد ، شيرنمي توانست اوراشكاركند. اگر آهو میدانست همانطوركه شير دراندازه وقدرتش نقطه قوت دارد اوهم در سرعتش نقطه قوت دارد قطعا ازدست شير نجات مي يافت .بس چه بسيارمواقعي به گذشته توجه كرديم وبا پستيها وغمها ولغزشهايش شكارشديم ؟؟؟!!
وجه بسيارمواقعي كه ترس از شکست مارا دردام واقعیت زندگی قرار داد
وچه بسيار یأس های درونی كه باعث شدندبه نجات و پیروزی و محقق شدن اهدافمان ایمان نداشته باشيم. و نتوانیم ترس را در وجودمان بكشيم ..??

موضوعات: مسافر ری  لینک ثابت
[سه شنبه 1396-11-03] [ 11:07:00 ب.ظ ]




?زیباست، لطفا بخونید ??

? مادر شوهر بعد از اتمام ماه عسل با تبسم به عروسش گفت : تو توانستی در عرض سی روز پسرم را ملتزم به خواندن نمازهایش کنی؛ کاری که من طی سی سال در انجام آن تلاش کردم و موفق نشدم ! و اشک در چشمانش جمع شد …

? عروس جواب داد : مادر داستان سنگ و گنج را شنیده ای ؟ می گویند سنگ بزرگی راه رفت و آمد مردم را سد کرده بود، مردی تصمیم گرفت آن را بشکند و از سر راه بردارد، با پتکی سنگین نود و نه ضربه به پیکر سنگ وارد کرد و خسته شد. مردی از راه رسید و گفت : تو خسته شده ای، بگذار من کمکت کنم …
مرد دوم تنها صدمین ضربه را وارد کرد و سنگ بزرگ شکست، اما ناگهان چیزی که انتظارش را نداشتند توجه هر دو را جلب کرد.

? طلای زیادی زیر سنگ بود ! مرد دوم که فقط یک ضربه زده بود گفت : من پیدایش کردم، کار من بود، پس مال من است! مرد گفت : چه می گویی من نود و نه ضربه زدم دیگر چیزی نمانده بود که تو آمدی ! مشاجره بالا گرفت و بالاخره دعوای خویش را نزد قاضی بردند و ماجرا را برای قاضی تعریف کردند. مرد اول گفت : باید مقداری از طلا را به من بدهد ، زیرا که من نود و نه ضربه زدم و سپس خسته شدم. و دومی گفت : همه ی طلا مال من است، خودم ضربه زدم و سنگ را شکستم.

? قاضی گفت : مرد اول نود و نه جزء آن طلا از آن اوست، و تو که یک ضربه زدی یک جزء آن از آن توست. اگر او نود ونه ضربه را نمیزد، ضربه صدم نمی توانست به تنهایی سنگ را بشکند.

? و تو مادر جان سی سال در گوش فرزند خواندی که نماز بخواند بدون خستگی … و اکنون من فقط ضربه آخر را زدم !

? چه عروس خوش بیان و خوبی ، که نگذاشت مادر در خود بشکند و حق را تمام و کمال به صاحب حق داد. و نگفت : بله مادر من چنینم و چنانم، تو نتوانستی و من توانستم …این گونه مادر نیز خوشحال شد که تلاشش بی ثمر نبوده است .

♦️اخلاق اصیل و زیبا از انسان اصیل و با اخلاق سرچشمه می گیرد. جای بسی تفکر و تأمل دارد، کسانی که تلاش دیگران را حق خود می دانند کم نیستند اما خداوند از مثقال ذره ها سوال خواهد کرد.

♦️پیامبر اکرم (ص) فرمودند: “کامل ترین مؤمنان از نظر ایمان کسی است که اخلاقش نیکوتر باشد و خوشرویی دوستی و محبت را پایدار می کند”

موضوعات: مسافر ری  لینک ثابت
[شنبه 1396-10-30] [ 10:25:00 ق.ظ ]




گرگی استخوانی در گلویش گیر کرده بود، بدنبال کسی می گشت که آن را در آورد تا به لک لک رسید و از او درخواست کرد تا او را نجات دهد و در مقابل گرگ مزدی به لک لک بدهد. لک لک منقارش را داخل دهان گرگ کرد و استخوان را درآورد و طلب پاداش کرد. گرگ به او گفت همین که سرت را سالم از دهانم بیرون آوردی برات کافی است.
وقتی به فرد نالایقی خدمت می کنی تنها انتظارت این باشد که گزندی از او نبینی

دنیا پر از تباهی است نه بخاطر آدمهای بد بلکه بخاطر سکوت آدمهای خوب.

موضوعات: مسافر ری  لینک ثابت
[دوشنبه 1396-10-25] [ 03:41:00 ب.ظ ]




امام خامنه ای :
به اعتقادمن،امروزذکر مستحبی بعدازنماز،کارفرهنگی وجهادی در فضای مجازی است.
یکی ازبخش های پرخرج دشمنان عبارت است از؛
بخش رسانه علیه جمهوری اسلامی

موضوعات: مسافر ری  لینک ثابت
[یکشنبه 1396-10-24] [ 11:14:00 ب.ظ ]
1 2 4