زمهرير
 
 


Random photo
اثر زیبا باقی می ماند.

با سلامٍ دوست عزيز از شمامتشكريم كه از اين وبلاگ ديدن مي كنيد ، نظرات يامطالب ارزشمندتان را براي ما بفرستيد وباپيشنهادات خود مارا ياري كنيد. من سرباز جنگ سايبري هستم . باتشكر


جستجو


آخرین نظرات
  • سیدمحمد در کارگران حضرت فاطمه‌ی زهرا
  • خانعلی زاده در کثرت جمعیت در صحیفه سجادیه:
  • کبری نظرزاده در ▪️متن سخنرانی دختر شهید سلیمانی
  • لبیک یا مهدی  در استحمام جانباز قطع نخاعی به وسیله حاج قاسم
  • سربازی از تبار سادات  در از نشانه های آخر الزمان


پربازدید


موضوعات




ج

زیبا سازی وبلاگ




le



ab
 



مفضل به امام صادق(علیه السلام) عرض کرد: مولای من! آیا سوالی بپرسم؟

فرمود: بپرس.

عرض کرد: مولای من! چه می گویید درباره ی فرمایش حق تعالی: (و اذا المووده سئلت بای ذنب قتلت)؟

فرمود: ای مفضل! عامه می گویند که آن درباره هر جنینی از اولاد مردم است که مظلومانه کشته می شود.

مفضل گفت: آری مولای من اکثرشان چنین می گویند.

ادامه »

موضوعات: آموزنده  لینک ثابت
[جمعه 1397-12-17] [ 04:17:00 ب.ظ ]




? ٦٦ مورد در رابطه با #آخر الزمان از #نهج_البلاغه

? به نام خدا

#علائم_آخرالزمان:

?1. مردان و زنان شبیه یکدیگر میشوند در #پوشش و #آرایش
?2. مردان و زنان لباس #تنگ و #بدن_نما میپوشند
?3. #خونریزی بین مردم عادی میشود
?4.شعار #دین کهنه می شود
?5. به افراد #بد . احترام می گذارند

ادامه »

موضوعات: آموزنده  لینک ثابت
[چهارشنبه 1397-12-15] [ 02:27:00 ب.ظ ]




داروی سرما خوردگی خانگی:
افراد و اطفالی که به‌طور دائم به نزله(ترشحات پشت حلق) و زکام (سرماخوردگی) دچار می‌شوند، اگر یک سال به‌طور مداوم به‌جای آب، شربت تخم بالنگو بخورند, دیگر سرما نمی‌خورند زیرا تخم بالنگو مقوی معده، قلب و مغز است و اخلاط سوخته را دفع می‌کند, به همین دلیل قوه مُدبره را تقویت کرده در نتیجه مقاومت بدن افراد را در مقابل سرماخوردگیافزایش می‌دهد.

ادامه »

موضوعات: آموزنده  لینک ثابت
[دوشنبه 1397-12-06] [ 11:43:00 ق.ظ ]




#مادر

کاسه آبی را به پشتم،مادرم پاشیدو رفت
تا که برگردم شنیدم ،از غمم نالیدو رفت

دیده بودم خواب مادر را شب میلاد من
لحظه ای آمد کنارم،صورتم بوسیدو رفت

مادرم چندین بهاراست،ازکنارم رفته است
مثل مامور از بهشت،آمد مرا زایید و رفت

قوم وخویشانم مکرر، این خبر را میدهند
مادرت درخواب ما،حال توراپرسیدورفت

ادامه »

موضوعات: آموزنده  لینک ثابت
 [ 06:42:00 ق.ظ ]




درس زندگی استادی قبل از شروع کلاس فلسفه اش در حالی که وسایلی را به همراه داشت در کلاس حاضر شد. وقتی کلاس شروع شد بدون هیچ کلامی شیشه خالی سس مایونزی را برداشت و با توپ های گلف شروع کرد به پر کردن آن. سپس از دانشجویان پرسید که آیا شیشه پر شده است؟ آنها تایید کردند. در همین حال استاد سنگریزه هایی را از پاکتی برداشت و در شیشه ریخت و به آرامی شیشه را تکان داد. سنگریزه ها با تکان استاد وارد فضاهای خالی بین توپ های گلف شدند و استاد مجددا پرسید که آیا شیشه پر شده است یا نه؟ دانشجویان پذیرفتند که شیشه پر شده است… این بار استاد بسته ای از شن را برداشت

ادامه »

موضوعات: قرآن و محجوریت, احکام تصویری, آيينه خدا, آيا مي دانيد؟, آموزنده  لینک ثابت
[پنجشنبه 1397-09-08] [ 09:11:00 ق.ظ ]




? ‍ پنـد شیطان به حضرت موسی ✿•••شیطان به حضور حضرت موسی علیه السلام آمد و گفت: میخواهی تو را هزار و سه پند بیاموزم فرمود: آنچه که می دانی من بیشتر می دانم، نیازی به پند تو ندارم. جبرئیل امین، نازل شد و عرض کرد: یا موسی خداوند می فرماید: هزار پند او فریب است اما سه پند او را بشنو.

ادامه »

موضوعات: احکام تصویری, آيينه خدا, آيا مي دانيد؟, آموزش زبان, دشمن شناسي, آهنگ و موسيقي, آسيب هاي اجتماعي, ASHURA, آموزنده  لینک ثابت
[یکشنبه 1397-08-27] [ 03:51:00 ب.ظ ]




انگار مرکز کنترل دل ها بود!!

.
از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم!
.
اولین کوچه به نام شهید همت؛
محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین…
نامم را صدا زد!
گفت: توصیه ام #اخلاص بود!
چه کردی…
جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم…
.
.
دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛
پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود!
انگار #مادر همین جا بود…
عبدالحسین آمد!
صدایم زد!
گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت #حدود خدا…
چه کردی؟
جوابی نداشتم و از #شرم از کوچه گذشتم…
.
.
به سومین کوچه رسیدم!
شهید محمد حسین علم الهدی…
به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند!
گفت: #قرآن و #نهج_البلاغه در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟
چیزی نتوانستم جواب دهم!
با چشمانی که گوشه اش نمناک شد!
سر به گریبان؛ گذشتم…
.
.
به چهارمین کوچه!
شهید عبدالحمید دیالمه…
آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها!
بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛
گفت: چقدر برای روشن کردن مردم!
#مطالعه کردی؟!
برای #بصیرت خودت چه کردی!؟
برای دفاع از #ولایت!!؟
همچنان که دستانم در دستان شهید بود!
از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم…
.
.
به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران…
صدای نجوا و #مناجات شهید می آمد!
صدای #اشک و ناله در درگاه پروردگار…
حضورم را متوجه اش نکردم!
#شرمنده شدم،از رابطه ام با پروردگار…
از حال معنوی ام…
گذشتم…
.
.
ششمین کوچه و شهید عباس بابایی…
هیبت خاصی داشت…
مشغول تدریس بود!
مبارزه با #هوای_نفس،نگهبانی #دل…
کم آوردم…
گذشتم…
.
.
هفتمین کوچه انگار #کانال بود!
بله؛
شهید ابراهیم هادی…
انگار مرکز کنترل دل ها بود!!
هم مدارس!
هم دانشگاه!
هم فضای مجازی!
مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در #دنیا خطر لغزش و #غفلت تهدیدشان میکرد!
#ایثارش را دیدم…
از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم…
.
.
هشتمین کوچه؛
رسیدم به شهید محمودوند…
انگار #شهید پازوکی هم کنارش بود!
پرونده های دوست داران شهدا را #تفحص میکردند!
آنها که اهل #عمل به وصیت شهدا بودند…
شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد!
برای ارسال نزد #ارباب…
.
پرونده های باقیمانده روی زمین!
دیدم #شهدای_گمنام وساطت میکردند،برایشان…
.
اسم من هم بود!
وساطت فایده نداشت…
از #حرف تا #عمل!
فاصله زیاد بود…
.
.
دیگر پاهایم رمق نداشت!
افتادم…
خودم دیدم که با #حالم چه کردم!
تمام شد…
#تمام
.
.
.
.
از کوچه پس کوچه های دنیا!
بی شهدا،نمی توان گذشت…
#شهدا
گاهی،نگاهی…

موضوعات: قرآن و محجوریت, احکام تصویری, آموزش زبان, آسيب هاي اجتماعي, ASHURA, آموزنده  لینک ثابت
[شنبه 1397-08-12] [ 08:29:00 ب.ظ ]




تصمیم گرفتم که برای آخرین بار از زیر قرآن ردش کنم...

همسر شهید صدرزاده :
همیشه به من میگفت از زیر قرآن ردش کنم
تصمیم گرفتم که برای آخرین بار از زیر قرآن ردش کنم…
وقتی تربت امام حسین ع را در قبر گذاشتن پرچم گنبد حضرت را روی مصطفی انداختن ?
قرآن را درآوردم و به عموی مصطفی که داخل قبر بود دادم…
گفتم این #قرآن را روی صورت مصطفی بگذارد و بردارند
به محض اینکه قرآن را روی صورت مصطفی گذاشتن شاید به اندازه دو یا سه دقیقه نشده که دهان و چشم مصطفی بسته شد… ?
همانجا گفتم میخواستی در آخرین لحظه عند ربهم یرزقون بودنت را نشانم دهی و بگویی شهدا زنده هستن؟
همه اینها را میدانم من با تو زندگی میکنم مصطفی ??

شهید مصطفے صدر زاده ?

موضوعات: قرآن و محجوریت, احکام تصویری, آيينه خدا, آيا مي دانيد؟, آموزش زبان, آهنگ و موسيقي, آموزنده  لینک ثابت
 [ 08:28:00 ب.ظ ]




فرشتگان ژولیده و غبارآلود

حضرت امام‌ صادق علیه‌السلام:

چهارهزار فرشته در اطراف
قبر حسین علیه‌السلام هستند,
که جملگى ژولیده و غبارآلودند
و تا روز قیامت بر آن جناب مى‌گریند.

رئیس ایشان فرشته‌اى است که به او
منصور گفته مى‌شود.
هیچ زائرى به زیارت آن حضرت نمى‌رود،
مگر آنکه این فرشتگان به استقبالش مى‌روند
و هیچ وداع‌کننده‌اى [با آن حضرت وداع نمی‌کند]
مگر آنکه این فرشتگان مشایعتش مى‌کنند
و مریض نمى‌شود مگر آنکه عیادتش می‌کنند
و نمى‌میرد مگر آنکه ایشان بر او
[و بر جنازه‌اش] نماز می‌خوانند
و پس از مرگش از خدا برای او
طلب آمرزش مى‌کنند.

? کامل‌الزیارات، ص١١٩

موضوعات: آيا مي دانيد؟, آموزش زبان, آهنگ و موسيقي, آسيب هاي اجتماعي, ASHURA, آموزنده  لینک ثابت
[پنجشنبه 1397-08-10] [ 06:55:00 ق.ظ ]




علی(ع) را نفروخت!

داستان صحابی که علی(ع) را نفروخت!!!
? روزی حضرت علی (ع) نزد اصحاب خود فرمودند:
من دلم خیلی بحال ابوذر غفاری می سوزد خدا رحمتش کند.
اصحاب پرسیدند چطور ؟
مولا فرمودند:
آن شبی که به دستور عثمان ماموران جهت بیعت گرفتن از ابوذر برای عثمان به خانه ی او رفتند چهار کیسه ی اشرفی به ابوذر دادند تا با عثمان بیعت کند.
ابوذر خشمگین شد و به مامورین فرمود:
شما دو توهین به من کردید; اول آنکه فکر کردید من علی فروشم و آمدید من را بخرید’
و دوم بی انصاف ها آیا ارزش علی چهار کیسه اشرفی است؟
شما با این چهار کیسه اشرفی می خواهید من علی فروش شوم؟
تمام ثروت های دنیا را که جمع کنی با یک تار موی علی عوض نمی کنم.
آنها را بیرون کرد و درب را محکم بست.
مولا گریه می کردند و می فرمودند:
به خدایی که جان علی در دست اوست قسم آن شبی که ابوذر درب خانه را به روی سربازان عثمانی محکم بست سه شبانه روز بود او و خانواده اش هیچ نخورده بودند.

موضوعات: احکام تصویری, آيينه خدا, آيا مي دانيد؟, اخبار استان ها, فرهنگي اجتماعي, آموزش زبان, آسيب هاي اجتماعي, ASHURA, آموزنده  لینک ثابت
[چهارشنبه 1397-08-09] [ 11:10:00 ق.ظ ]




خدمت جناب خدا !سلام علیکم،

?#نامه_ای_به_خدا

این ماجرای واقعی در مورد شخصی به نام نظرعلی طالقانی است که در زمان ناصرالدین شاه، دانش اموزی در مدرسه ی مروی تهران بود و بسیار آدم فقیر و تنگدستی بود. یک روز نظرعلی به ذهنش می رسد که برای خدا نامه ای بنویسد. این نامه هم اکنون در موزه ی گلستان تهران تحت عنوان “نامه ای به خدا” نگهداری می شود. مضمون این نامه :
✨✨✨✨✨
بسم الله الرحمن الرحیم
خدمت جناب خدا !
سلام علیکم،
اینجانب بنده ی شما هستم. از آنجا که شما در قرآن فرموده اید:
“و ما من دابه فی الارض الا علی الله رزقها”
«هیچ موجود زنده ای نیست الا اینکه روزی او بر عهده ی من است.»
من هم جنبنده ای هستم از جنبندگان شما روی زمین! در جای دیگر از قرآن فرموده اید:
“ان الله لا یخلف المیعاد”
مسلما خدا خلف وعده نمیکند.
بنابراین اینجانب به چیزهای زیر نیاز دارم:
1-همسری زیبا و متدین
2-خانه ای وسیع
3-یک خادم
4-یک کالسکه و سورچی
5 -یک باغ
6-مقداری پول برای تجارت
7-لطفا بعد از هماهنگی به من اطلاع دهید.
مدرسه مروی-حجره ی شماره ی 16- نظرعلی طالقانی
✨✨✨✨✨
نظرعلی بعد از نوشتن نامه با خودش فکر کرد که نامه را کجا بگذارم؟ بعد با خودش میگوید، مسجد خانه ی خداست. پس بهتره بگذارمش توی مسجد. به مسجد بازار تهران(مسجد شاه آن زمان) میرود و نامه را در پشت بام مسجد در جایی پنهان میکند و با خودش میگوید: حتما خدا پیداش میکند! او نامه را پنجشنبه در پشت بام مسجد میگذارد. صبح جمعه ناصرالدین شاه با درباری ها عزم شکار میکند! کاروان او ازجلوی مسجد می گذشته و از آنجا که(به قول پروین اعتصامی) “نقش هستی نقشی از ایوان ماست آب و باد وخاک سرگردان ماست” ناگهان به اذن خدا یک بادتندی شروع به وزیدن می کند و نامه ی نظرعلی را از پشت بام روی پای ناصرالدین شاه می اندازد. ناصرالدین شاه نامه را می خواند و دستور میدهد که کاروان به کاخ برگردد. سپس یک پیک به مدرسه ی مروی می فرستد و نظرعلی را به کاخ فرا میخواند. وقتی نظرعلی را به کاخ آوردند دستور میدهد همه وزرایش جمع شوند و میگوید:
نامه ای که برای خدا نوشته بودید، ایشان به ما حواله فرمودند پس ما باید انجامش دهیم و دستور میدهد همه ی خواسته های نظرعلی توسط وزرا یک به یک اجراء شود.
♻ این نامه هم اکنون در موزه گلستان موجود است و نگهداری میشود.
? این مطلب را میتوان درس واقعی #توکل نامید. یادمان باشد وقتی میخواهیم پیش خدا برویم فقط باید صفای دل داشته باشیم…همین و بس

http://shabpare.kowsarblog.ir

موضوعات: در چشمه سار ولایت, بصیرت در جنگ نرم, حجاب یا تبرج, تاریخ، آیینه عبرت, دانستنيهاي علمي, بيانات رهبر, جنبش نرم افزاري, تلنگر, تازه هاي فناوري, آيا مي دانيد؟, داستان كوتاه, جملات نغز, حرف حساب, بشقاب هاي سمي, حمايت از حيوانات, تازه هاي سلامت, فرهنگي اجتماعي, آموزش زبان, دانشگاه, درسنامه, آهنگ و موسيقي, آسيب هاي اجتماعي, حرمت سالمندان, داستان طنز, حكمت مطهر, تبلیغات, ASHURA, تبليغ, آموزنده  لینک ثابت
[شنبه 1397-08-05] [ 06:42:00 ب.ظ ]




ﭼﻬﺮﻩ ﻫﺎی  ﺧﻨﺪﺍﻥ

? #ﺳﻴﻤﺎﻫﺎ_ﺩﺭ_ﻗﻴﺎﻣﺖ:

? ﺭﻭ ﺳﻔﻴﺪﺍﻥ. «ﺗﺒﻴﺾّ ﻭﺟﻮﻩ»
? ﺭﻭ ﺳﻴﺎﻫﺎﻥ. «ﻭﺟﻮﻫﻬﻢ ﻣﺴﻮﺩّﺓ»
? ﭼﻬﺮﻩ ﻫﺎﻳﻲ ﺷﺎﺩﺍﻥ. «ﻭﺟﻮﻩ ﻳﻮﻣﺌﺬ ﻧﺎﺿﺮﺓ»
? ﺻﻮﺭﺕ ﻫﺎﻳﻲ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﻏﻤﮕﻴﻦ. «ﻭﺟﻮﻩ ﻳﻮﻣﺌﺬ ﺑﺎﺳﺮﺓ»
? ﭼﻬﺮﻩ ﻫﺎﻳﻲ ﺧﻨﺪﺍﻥ. «ﻭﺟﻮﻩ ﻳﻮﻣﺌﺬ ﻣﺴﻔﺮﺓ
? ﺻﻮﺭﺕ ﻫﺎﻳﻲ ﻏﺒﺎﺭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﮔﺮﺩ ﺯﺩﻩ. «ﻭﺟﻮﻩ ﻳﻮﻣﺌﺬ ﻋﻠﻴﻬﺎ ﻏﺒﺮﺓ»
? ﭼﻬﺮﻩ ﻫﺎﻳﻲ ﺧﻮﺍﺭ ﻭ ﺫﻟﻴﻞ. «ﻭﺟﻮﻩ ﻳﻮﻣﺌﺬٍ ﺧﺎﺷﻌﻪ

ادامه »

موضوعات: سیره شهدا, احکام تصویری, آيينه خدا, آيا مي دانيد؟, اخبار استان ها, آسيب هاي اجتماعي, ASHURA, آموزنده  لینک ثابت
 [ 06:50:00 ق.ظ ]
1 2 3