زمهرير
 
 


Random photo
همیشه امیدتان به خدا باشد

با سلامٍ دوست عزيز از شمامتشكريم كه از اين وبلاگ ديدن مي كنيد ، نظرات يامطالب ارزشمندتان را براي ما بفرستيد وباپيشنهادات خود مارا ياري كنيد. من سرباز جنگ سايبري هستم . باتشكر


جستجو


آخرین نظرات
  • سیدمحمد در کارگران حضرت فاطمه‌ی زهرا
  • خانعلی زاده در کثرت جمعیت در صحیفه سجادیه:
  • کبری نظرزاده در ▪️متن سخنرانی دختر شهید سلیمانی
  • لبیک یا مهدی  در استحمام جانباز قطع نخاعی به وسیله حاج قاسم
  • سربازی از تبار سادات  در از نشانه های آخر الزمان


پربازدید


موضوعات




ج

زیبا سازی وبلاگ




le



ab
 



فضای اجتماعی شیعیان در عصر حضرت عبدالعظیم حسنی
موضوعات: مسافر ری  لینک ثابت
[شنبه 1396-09-25] [ 12:36:00 ق.ظ ]




کرامات حضرت عبد العظیم حسنی

از منبع موثّقی نقل است یکی از تّجار بازار تهران را مشکلی پیش آمد، روزی با یکی از همکارانش مشکل خود را در میان گذاشت، همکار او گفت برای حلّ گرفتاری خود به حضرت عبد العظیم علیه السّلام متوسّل شو، وی گفت به آن حضرت نیز متوسّل گردیدم و مشکل برطرف نشد، همکار او گفت مشکل توسّط حضرت عبد العظیم علیه السّلام حلّ شدنی است؛ ولی تو با اخلاص متوسّل نگردیده ای. حال بنشین تا سرگذشت خود را که تا کنون برای کسی نگفته ام برایت باز گو نمایم.

من سال های گذشته ورشکسته شدم، بطوری که جهت معاش روزانه خود با تنگنا روبرو گردیدم و تصمیم گرفتم جهت رفع گرفتاری به حضرت عبد العظیم علیه السّلام متوسّل شوم، برای این کار نذر کردم چهل هفته پی در پی سحر پنج شنبه پیاده به زیارت آن حضرت بروم، 39 هفته سپری شد، هفته چهلم فرارسید که مواجه با زمستان بود و روز چهارشنبه بعد از ظهر برف شدیدی باریدن گرفت، غروب که به منزل رسیدم برف تبدیل به کولاک شده بود و زمین تا زانوهایم پر از برف بود، عیالم که از قضیه با خبر بود پرسید مگر امشب به زیارت نمی روی، آخر هفته است، گفتم در این برف و بوران خود آقا هم راضی نیست، انشا ا… هفته دیگر. آن شب زود به خواب رفتم، در عالم رویا دیدم بر روی ریل ماشین دودی به طرف شهر ری می روم، به مقبره شیخ صدوق (ره) رسیدم آنجا وضو گرفته و دو رکعت نماز خواندم و به سمت حرم حضرت عبد العظیم علیه السّلام حرکت کردم، از خواب برخواستم شب از نیمه گذشته بود تصمیم خود را گرفته آماده حرکت شدم، عیالم گفت: چطور شد سر شب نرفتی و حالا که نیمه شب است و برف هم شدید تر شده! خواب را تعریف نموده و گفتم باید بروم حتیّ اگر به قیمت جانم باشد.

به راه افتادم مسیر حرکتم همان بود که در خواب دیدم روی ریل ماشین دودی، بعد ها به این نکته رسیدم که آن شب تنها راه رسیدن به شهر ری خط آهن بوده و الا رسیدن به حرم حضرت عبد العظیم علیه السّلام میسر نبود. راه را برروی ریل ادامه دادم تا به ابن باویه رسیدم، به تأسیّ از صحنه خواب وضو گرفتم دو رکعت نماز خواندم و بی درنگ به سمت حضرت عبد العظیم علیه السّلام حرکت کردم به حرم که رسیدم درب ها را تازه گشوده بودند و زمانی تا اذان صبح مانده بود، سرما و خستگی راه رمقم را گرفته و در گوشه حرم از هوش رفتم، در عالم خواب آقا سیّد الکریم علیه السّلام را دیدم کنار صندوق ایستاده، روی مبارک خود را به سمت من کرد و پرسید، چه مشکلی پریشانت ساخته؟

قصّه خود را عرض کردم دست به میان شال کمرش برد و دستمال گره زده ای را به کف دستم نهاد و فرمود این را سرمایه کسب حلال کن انشا ا… مشکلت حلّ شود دستمال را گرفتم به یکباره همه چیز محو شد. صدای موذن مرا از خواب بیدار کرد. و تنها چیزی که از آن رؤیا باقی مانده بود دستمال گره زده در دستم بود، باز کردم دوازده عدد سکّه یک قرانی داخل آن بود برخواستم وضو گرفتم نماز صبح را بجا آورده، با خوشحالی به سمت تهران براه افتادم. آن دوازده سکّه را به این کسب زدم و به سرنوشتی که توشاهد آن هستی رسیدم.
ماجرای تعزیه

در سال های گذشته، موضوعی تا مدّتها در شهر ری نقل محافل بود و امروز نیز پیرمردها آن را به یاد دارند، و اگر از آنان بپرسید چه کسی کاشی کاری مناره های حرم سیّدالکریم علیه السّلام را انجام داده، پاسخ می دهند :«همان که از ایوان امامزاده حمزه علیه السّلام افتاد دنبه گوسفندش ترکید» حال ببینیم که این ماجرا چه بوده است؟! در آن زمان ایّام محرّم که فرا می رسید در صحن حضرت حمزه بن موسی علیه السّلام هر روز مراسم تعزیه خوانی برقرار می شد. آن روز موضوع تعزیه مربوط به قربانی کردن حضرت اسماعیل علیه السّلام توسّط حضرت ابراهیم علیه السّلام بود. در این تعزیه اینطور عمل می شد که وقتی تعزیه خوان به تلاش حضرت ابراهیم علیه السّلام برای قربانی کردن حضرت اسماعیل علیه السّلام می رسید و به اراده خداوند موفّق به این کار نمی شد، در همین لحظه جعبه ای از بالای ایوان به طرف پایین می آمد که درون آن فردی که نقش جبرییل را ایفا می کرد به همراه یک گوسفند قرار داشت. گوسفند که به زمین می رسید، کسی که نقش حضرت ابراهیم علیه السّلام را داشت آن را می گرفت و قربانی می کرد. این جعبه به وسیله طنابی از بالای ایوان هدایت می شد. آنرزو در حالی که جمعیّت انبوهی به تماشای تعزیه نشسته بودند کار به لحظه پایین آمدن جعبه رسید. طبق معمول درون جعبه «استاد محمود کاشی کار» که نقش جبرییل را داشت به همراه یک رأس گوسفند قرار گرفته بود. جعبه هنوز فاصله چندانی از ایوان نگرفته بود که صدای جمعیّت و شیپور و طبل موجب رم کردن گوسفند شد که در اثر تکان های شدید بالاخره به واژگون شدن جعبه انجامید. در این لحظات حسّاس معین البکاء(مسؤول تعزیه) که مراقب این اوضاع بود در یک آن متوجّه این واقعه می شود و در همان حال با ذکر «یا پسر موسی بن جعفر علیه السّلام» متوسّل به حضرت حمزه بن موسی علیه السّلام می گردد. در آنجا بود که جمعیّت در عین ناباوری می بیند گوسفند به صورت چهار دست و پا در میان جمعیّت می افتد و در پی آ‎ن استاد محمود کاشی کار نیز آنچنان دقیق بر روی گوسفند می افتد که دنبه گوسفند می ترکد. در این واقعه با وجود آن جمعیّت فشرده و ارتفاع زیاد، به هیچ یک از تماشاچیان و همچنین استاد محمود کاشی کار، کوچکترین آسیبی وارد نمی شود. استاد محمود کاشی کار همان کسی است که کاشی کاری مناره های حرم حضرت عبدالعظیم علیه السّلام یادگار اوست.
پرنده نورانی

در روزگاری که هنوز بلندگو به شهر ری نیامده بود، مواقع ورود به وقت شرعی صبح و ظهر و مغرب، افرادی با لحن خوش و رسا بر بالای مأذنه ها و مناره ها بانگ اذان سر می دادند و مردم را برای انجام فریضه فرا می خواندند. در آن زمان، جایگاه ساعت صحن حضرت عبدالعظیم علیه السّلام، مخصوص بانگ اذان بود. آنچه می خوانید خاطره ای است از زبان مرحوم حاج جواد مؤذنی که سالها به انجام فریضه ذکر اذان مشغول بود. شب چله از نیمه گذشته بود و برفی که از عصر گذشته آرام و مداوم بر روی شهر می بارید، شدیدتر شده بود. به طوری که بدون پارو کردن برف امکان بیرون رفتن از خانه وجود نداشت. پارو برداشتم و شروع به بازکردن راهی نمود که بتوانم خود را به پشت صحن برسانم. این کار حدود 3 ساعت طول کشید و هنگامی که به صحن رسیدم، چیزی به وقت اذان صبح نمانده بود. وقتی بالای مأذنه رسیدم، دیدن سفیدی یکدست و سکوت، فضایی ایجاد کرده بود که بی اختیار دچار یک وهم شدم که بعد از چند لحظه تبدیل به ترس عجیبی شد و سراسر وجودم را گرفت. این وهم و وحشت به حدّی رسید که رو به حرم حضرت عبدالعظیم علیه السّلام در قلب خود گفتم :«یابن رسول الله شاهد باش که این حالت ترس نمی گذارد انجام وظیفه کنم » درست در همین لحظه یک پرنده بسیار نورانی که از کبوتر کوچکتر و از گنجشک بزرگتر بود از بالای مأذنه پرواز کرد. در حالی که درخشش این پرنده مرا محو خود کرده بود، متوجّه شدم وارد وقت اذان صبح شده ایم. بی اختیار شروع به اذان کردم و پرنده نورانی در طول این مدّت پیوسته به دور صحن می گردید. تا اینکه اذان تمام شد و آن پرنده به سوی گنبد رفت و داخل برف روی گنبد فرو رفت. خودم را به آن طرف رساندم و در جایی که پرنده برف را سوراخ کرده بود جستجو کردم. اما اثری از آن پرنده نبود.

عبای نو

مرحوم علّامه آقا شیخ محمّد تقی بافقی از مراجع عالی قدر و مبارزی بود که در زمان سلطنت زور رضاخان به شهر ری تبعید شده بود. این شخصیّت نورانی منشاء برکات و صاحب کراماتی در این شهر بود و مردم شهر ری در مدّت اقامت ایشان از این چشمه فیض بهره ها بردند. در آن سال ها، مرحوم علّامه بافقی در مسجد پشت حرم که امروز به نام مسجد آقا شیخ محمّد تقی خوانده می شود، اقامه نماز می کرد. یکی از روزهای محرّم که در این مسجد روضه خوانی بر پا بود، طلبه غریبی که به منظور خواندن روضه در مجالس روضه خوانی ایّام محرّم به شهرری آمده بود، به زیارت حرم حضرت عبدالعظیم علیه السّلام رفت. عبای این طلبه پاره و مندرس بود، و او در این فکر بود که چگونه با این عبا به مجلس روضه خوانی برود. در همین افکار رو به حرم کرد و سیّد الکریم علیه السّلام نجوا کرد که: «توجّهی بفرما» از حرم که بیرون آمد از کسی پرسید: اینجا تکیه یا روضه خوانی کجاست؟ مسجد پشت حرم را نشانش دادند. وقتی به مسجد رسید، آقا شیخ محمّد تقی بالای منبر بود. وارد مسجد که شد نگاهش متوجّه آقا شیخ شد که با سر به او اشاره می کند و پای منبر را نشان می دهد. به عبارتی از او دعوت می کند پای منبر بنشیند. طلبه همان کار را می کند. صحبت و منبر آقا شیخ که تمام می شود، ایشان به طرف آن طلبه می آیند و ضمن سلام و علیک و احوالپرسی می پرسد: شما عبا می خواستید؟ طلبه پاسخ می دهد: بله، ولی نه از شما! آقا شیخ می گوید: بله، درست است، شما از سیّد الکریم علیه السّلام خواسته اید. سپس دست او را گرفته به منزل می برد و عبای حواله شده را تقدیم آن طلبه می کند.
ماجرای هموطن ارمنی

یک لوستر بزرگ و گران قیمت در سال 54 به آستان حضرت عبدالعظیم علیه السّلام هدیه شد که تا مدّتها کانون توجّه بود. صرف نظر از ارزش مادی این لوستر با عظمت که آن روز بیش از 600 هزار تومان خریداری شده بود، نکته جالب علّت اهدای آن توسّط یکی از هموطنان ارمنی بود. در این باره یکی از خادمین چنین نقل می کند: یکی از ارامنه در اصفهان مواجه با مشکلی می شود که از رفع آن عاجز می ماند و کاملاً امید خود را از دست می دهد. در شبی که مصادف با شب 21 ماه مبارک رمضان بود او در حالی که قصد عزیمت به اصفهان داشت در ترافیک سنگین خیابان شهید رجایی متوقّف می شود، این ازدحام به دلیل انبوه اتومبیل هایی بود که از تهران رهسپار حرم حضرت عبدالعظیم علیه السّلام بودند. او متوجّه می شود که اتومبیل ها در یک خط ممتد به سمتی متمایل می شوند که در انتهای آن گنبد و گلدسته ای می درخشد. پیش خود گفت: من صاحب این گنبد و بارگاه را نمی شناسم. ولی مطمئناً این مردم برای حلّ مشکلاتشان، از این بارگاه چیزی دیده اند که اینگونه به سویش سرازیر شده اند. و سپس در دل خود این سخن را می گذراند: خداوندا! به حقّ این آقا، که در نزد تو عزیز است، نظری هم به من بفرما. در همان حال نیّت می کند که اگر مشکل لاعلاجش برطرف شود، هدیه ای برای حرمش بیاورد. دو روز بعد، آن هموطن ارمنی به تهران آمد، چندین لوستر فروشی را زیر پا گذاشت تا اینکه یکی از مرغوب ترین لوسترهای موجود را خریداری نمود. او در حالی که تلألویی از اشک در چشمانش موج می زد، این لوستر را تحویل دفتر آستانه داد و ماجرایش را برای یکی از خادمین تعریف کرد و به او گفت: خداوند به واسطه این آقای بزرگوار و صاحب این بارگاه مشکلم را حلّ کرد: آمده ام به عهد خود عمل کنم. خواهشم اینست که از طرف من ایشان را زیارت کنید و آستانش را ببوسید.
یک ریال بده، دو ریال بگیر

یکی از خادمین سادات نقل می کرد: یک روز صبح عیالم رو به من کرد که: «امشب مهمان داریم، برو چیزی تهیّه کن» از منزل بیرون آمدم در حالی که حتیّ یک شاهی هم نداشتم. آن روز نوبت کشیک من نبود. در آن وضعیّت کسی را نیافتم تا از او درخواست کمکی کنم. اگر هم می یافتم، از چنین درخواستی شرم می کردم. بنابراین بی اختیار به سمت حرم رفتم. حرم خلوت بود و معدود زوّار مشغول زیارت بودند. رو به ضریح به حضرت عبدالعظیم علیه السّلام عرض کردم: «یابن رسول الله تفضّلی فرما، شرمنده عیال و مهمان نشوم» بعد از این که این خواسته از قلبم گذشت، گوشه ای از حرم ایستاده بودم که زائری جلو آمد و به من گفت: «سیّد، یک ریال به من بده، وقتی از زیارت امامزاده حمزه علیه السّلام برگشتم، دو ریال به تو می دهم» این موضوع زیاد متعجّبم نکرد. بسیاری بودند که برای بیشتر شدن برکت مالشان اینکار را می کردند، و به همین رسم پولی به دست سیّدی می دادند و آن را پس می گرفتند. خوشحال از اینکه بالاخره با این یک ریال ها به التفاوت می توانستم مهمانی آن شب را آبرومندانه برگزار کنم. امّا من همان یک ریال را هم نداشتم. به زائر گفتم: «آقا، یک دقیقه صبر کنید، الان برمی گردم.» بیرون آمدم، همینطور که دور و برم را نگاه می کردم، یکی از آشنایان را دیدم. به او گفتم یک ریال به من قرض بده نیمساعت دیگر پس می دهم، یک ریالی را گرفته به نزد آن زائر رفتم. ایشان یک ریالی را گرفت و به زیارت امامزاده حمزه علیه السّلام رفت. و همان طور که گفته بود، وقتی از زیارت بازگشت یک سکّه کف دستم گذاشت. خادمین دیگر که این صحنه را زیرنظر داشتند، پرسیدند قضیّه چیست ؟ ماجرا را گفتم. امّا آنان به حرف من اکتفا نکردند و از آن زائر هم پرسیدند. ایشان هم به آنان همان را گفته بود و از حرم بیرون رفته بود. من به خیال خودم رفتم، تا یک ریالی که قرض گرفته بودم، پس بدهم. امّا وقتی چشمم به سکّه افتاد، دیدم این دو ریالی زرد است و می درخشد! با تعجّب به بازار رفتم. سکّه را به یکی از طلا فروشان نشان دادم. عیار گرفت و گفت: «طلاست » و آن را 3 تومان می خرد. از آن سه تومان یک ریال قرض را پس دادم و 29 ریال بقیّه را به خانه بردم. آن زائر غریب را هیچ گاه قبل از آن ندیده بودم و بعدها نیز ندیدم.

حوزه نت

موضوعات: مسافر ری  لینک ثابت
 [ 12:33:00 ق.ظ ]




مشاهیر مدفون در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام

? مشاهیر مدفون در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام?
✔️ مفسّر والامقام شیخ ابوالفتوح رازی ✔️ آیت الله شاه آبادی (از اساتید حضرت امام خمینی (ره))
✔️ آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی (رهبر نهضت اسلامی، ملی شدن صنعت نفت)
✔️ عالم متّقی و مفسّر ارزشمند قرآن آیت الله اثنی عشری
✔️ علامه سید محمد کاظم عصار
✔️ خطیب توانا حجّت الاسلام و المسلمین محمد تقی فلسفی
✔️ آیت الله حاج آقا جمال نوری(از اساتید حوزه مروی و از مجتهدان بزرگ تهران و پسر دایی مرجع شهید آیت الله العظمی علامه شیخ فضل الله نوری)
✔️ امیری فیروزکوهی (از نویسندگان و شعرای بزرگ و غزلسرای معاصر)
✔️ قائم مقام فراهانی
✔️ شیخ محمد خیابانی
✔️ شهید طیب حاج رضایی
✔️ شهید حاج محمد اسماعیل رضایی
✔️ آیت الله ابوالقاسم تهرانی
✔️ سید محمد طباطبایی سنگلجی (از علماء فاضل و ادباء جلیل القدر تهران)
✔️ ابوتراب امامى کاشانى (پدر آیت الله امامی کاشانی و از اعلام و دانشمندان دارالمؤمنین کاشان)
✔️ آیت الله ثقفی تهرانی(پدر همسر حضرت امام خمینی)
✔️ احمد خان نصیر الدوله بَدِر
✔️ سید احمد طباطبایى سنگلجی (از فقهای عالی مقام تهران)
✔️ ادیب الممالک فراهانى
✔️ اسماعیل آشتیانى (ادیب ، شاعر و نگارگر معاصر ایران)
✔️ افتخار العلما آشتیانى (عالم شهیر و ادیب دانشمند)
✔️ استاد دکتر بدیع الزمان فروزانفر
✔️ فقیه ، حکیم و ادیب دانشمند جعفر آشتیانى
✔️ دکتر سید جلال ‏الدین محدث ارموى
✔️ آیت الله حاج شیخ جواد فومنى حائرى
✔️ جواد مؤذنى
✔️ ابوالفضل تهرانی
✔️ حبیب ‏اللّه‏ خویى
✔️ شاعر حبیب‏ اللّه‏ شیرازى(قآنى)
✔️ آیت الله حسن آشتیانى
✔️ حسن بن محمّد خان صدیق اسفندیارى (نویسنده و شاعر)
✔️ سید حسن مشکان طبسى
✔️ حجت الاسلام و المسلمین سید حسن معینى
✔️ آیت الله علّامه ابوالحسن شعرانی
✔️ ستارخان
✔️ استاد نیرزاده(معلمی که با سبک جدید نمایشی، به کودکان الفبا می آموخت)
✔️ عباس اقبال آشتیانى (استاد نامور پژوهشهای تاریخ و ادب)
✔️ آیت الله احمد آشتیانی
✔️ استاد عبدالعظیم قریب گرکانى
✔️ آیت الله عبداللّه‏ نورى
✔️ آیت الله سید على اکبر تفرشى
✔️ آیت الله على کنى
✔️ دکتر غلامحسین رهنما
✔️ آیت الله عبدالکریم حق‌ شناس
✔️ آیت الله عزیزالله خوشوقت
✔️ آیت الله مجتبی تهرانی
✔️ آیت الله محمدرضا مهدوی کنی
✔️ علامه محمد قزوینی(از شاگردان خاص مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری و از بزرگترین غرب شناسان دوران خود)
✔️ آیت الله حاج شیخ ذبیح الله محلّاتی
✔️ آیت الله حاج شیخ عبدالنّبی نوری(پس از شهادت مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری به دست عوامل جریان انگلیسی مشروطه، مرجعیت تقلید مردم تهران را با اندوه و علی رغم میل باطنی عهده دار شد)
✔️آیت الله محمّد باقر کمره ای ️ و…

موضوعات: مسافر ری  لینک ثابت
 [ 12:32:00 ق.ظ ]




آیا جایگاه عبدالعظیم مثل امام حسین است؟

السلام علیک یااباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابدا مابقیت وبقی اللیل والنهار ولا جعل الله آخرالعهد منی لزیارتکم
السلام علی الحسین وعلی علی ابین الحسین وعلی اولادالحسین وعلی اصحاب الحسین

السلام علیک یاعبدالعظیم الحسنی و رحمة الله وبرکاته

چرا ثواب حضرت عبدالعظیم برابر با زیارت امام حسین علیه السلام است؟ آیا جایگاه عبدالعظیم مثل امام حسین است؟ حضرت عبدالعظیم چه مقام رفیعی دارد که درباره زیارت هیچ معصومی این ثواب نیامده است؟

در ابتدا باید گفت: باید توجه داشت که آن ثواب ها که برای زیارت عبد العظیم ذکر شده در مقایسه با زیارت ائمه (ع) نیست، زیرا هیچ کسی با آنان قابل مقایسه نیست از این رو امیرمومنان(ع) فرمود: «لا یقاس بال محمد (ص) من هذه الامه احد، و لا یسوی بهم من جرت نعمتهم علیه ابدا؛ (1) هیچ کس از این امت را با آل محمد نمی‌توان مقایسه کرد. آنان که ریزه خوار خوان نعمت آل محمد اند با آن ها برابری نمی‌توانند».

از این کلام حضرت به روشنی به دست می‌آید که مردم و همه بشر نه تنها نمی‌توانند به مقام ائمه (ع) دست یابند و به جا و مقامی معنوی برسند که آن ها دارند، بلکه همگان ریزه خوار نعمت معنوی آن ها و با آنان قابل مقایسه نخواهد بود. با توجه به این نکته حال باید گفت:

اولا : در مورد دلیل اینکه چرا ثواب زیارت عبدالعظیم حسنی(ع) به مثابه زیارت سیدالشهدا(ع) در کربلا عنوان شده است، باید گفت: حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) حلقه وصل شیعیان در شهرهای مختلف بودند و می توان از ایشان به عنوان سفیر سیار ائمه(ع) یاد کرد.

ایشان از جمله محدثین و علمای برجسته شیعه است که به دلیل مجاهدتهای علمی و تلاش برای رساندن معارف اهل بیت به شیعیان مورد توجه و تأیید ائمه معصوم قرار گرفته است.

امامزاده عبدالعظیم حسنی در بین علما به عنوان محدث مطرح هستند. محدث کسانی هستند که فن جمع آوری احادیث و طبقه بندی روایات را می داند، آن را جمع می کند و یا می نویسد و یا شاگرد تربیت می کند. اما راوی کسی است که در سند حدیث نامش قرار می گیرد ضمن اینکه در محدث اصطلاح ویژه ای است و آن اینکه حدیث را مستقیم می شنود و دیگرانی که از او نقل می کنند راوی می شوند. لذا حضرت عبدالعظیم از محدثین است.

در مورد دلیل اینکه چرا ثواب زیارت حرم عبدالعظیم به مثابه زیارت سیدالشهدا(ع) در کربلاست این نکته نیز قابل توجه است که : ممکن است در مورد سایر امامزادگان بزرگوار نیز روایاتی بوده، اما به دست ما نرسیده است چون ما هر یک از این امامزادگان را به نیت ائمه زیارت می کنیم و ثواب آن محفوظ است. اما روایت ثواب زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) به ما رسیده است.

برخی شیعیان نزد امام هادی(ع) رفته و گفتند ما از زیارت کربلا آمدیم - در آن زمان که حاکمیت بنی عباس بود این سفر و زیارت بسیار برای شیعیان مشقت داشت- و حضرت در جواب فرمود که شما در ری زیارت عبدالعظیم را بکنید مثل این است که امام حسین(ع) را زیارت کرده اید.

البته با اینکه حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) از نظر علمی در میان علمای شیعه برجسته است اما جنبه امامزاده بودن ایشان در بین مردم غلبه دارد. برعکس، سید مرتضی و سید رضی که از امامزادگان هستند جنبه علمی آنها در بین مردم غلبه دارد.

جنبه دیگر در حق حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) می تواند بحث مأموریتهای ایشان باشد. چرا که حضرت بین شیعیان که در جای جای خطه اسلامی نمی توانستند با هم ارتباط داشته باشند، حلقه اتصال بود. چون ائمه ایشان را قبول داشتند و ممکن است این ثواب ناظر به همین مجاهدتهایی باشد که در راه ارتباط بین شیعیان و رساندن پیام ائمه باشد که از ایشان می توان به عنوان سفیر سیار ائمه یاد کرد.

ثانیا _ ممکن است شرائط خاص زمانى و مکانى، سبب گردیده باشد، که آن همه فضیلت برای زیارت حضرت عبدالعظیم (ع) ذکر شده آن را مانند فضیلت زیارت سیدالشهداء (ع) محسوب داشته و این درک فضیلت را مخصوص آن زمان قرار داده باشد؛ زیرا متوکل عباسى و برخى دیگر از حکام جور، پس از تخریب بارگاه امام حسین (ع)، براى جلوگیرى از زیارت آن بزرگوار، مأموران دژخیم و جلادى را، به مراقبت و نگهبانى گماشته بودند، که به صغیر و کبیر رحم نمى کردند و جان افراد در خطر کشته شدن قرار می گرفت و حتى زائرین زیادى را، بی رحمانه به خاک و خون کشیده بودند.

چه این که مسئله لزوم پایگاه سازى و تشکیل مراکز تجمع نیروها و اجتماعات، موضوعى است، که به طور کلى از اخبار و احادیث به دست مى آید، روشن مى شود که ائمه اطهار (ع) دوست می­داشتند، شیعیان با هم باشند، گرد هم جمع شوند، مذاکره کنند، و براى حفظ کیان تشیع و نشر معارف و گسترش مکتب، فعالیت هاى دینى و تبلیغى و اجتماعى داشته باشند.

موضوعات: مسافر ری  لینک ثابت
 [ 12:24:00 ق.ظ ]




متن نامه‌ی تکان‌دهنده‌ی امام‌_رضا_علیه‌السلام

متن نامه‌ی تکان‌دهنده‌ی امام‌_رضا_علیه‌السلام به عبدالعظیم‌حسنی در سفارش به شیعیان

❇️ای عبدالعظیم!

سلام گرم مرا به دوستدارانم برسان و به آنان بگو:

در دلهای خویش برای شیطان راهی نگشایند و آنان را به راستگویی در گفتار و ادای امانت و سکوت پرمعنا و ترک درگیری و جدال در کارهای بیهوده و بی فایده فراخوان و به صله رحم و رفت و آمد با یکدیگر و رابطه گرم و دوستانه با هم دعوت کن، چرا که این کار باعث تقرب به خدا و من و دیگر اولیاء اوست.

دوستان ما نباید فرصتهای گرانبهای زندگی و وقت ارزشمند خود را به دشمنی با یکدیگر تلف کنند. من با خود عهد کرده ام که هر کس مرتکب اینگونه امور شود یا به یکی از دوستانم و رهروانم خشم کند و به او آسیب رساند از خدا بخواهم که او را به سخت ترین کیفر دنیوی مجازات کند و در آخرت نیز اینگونه افراد از زیانکاران خواهند بود.

به دوستان ما توجه ده که خدا نیکوکرداران آنان را مورد بخشایش خویش قرار داده و بدکاران آنان را جز ، آنهایی که بدو #شرک ورزند و یا یکی از #دوستان_ما_را_برنجانند و یا #در_دل نسبت به آنان #کینه بپرورند، همه را مورد عفو قرار خواهد داد اما از آن سه گروه نخواهد گذشت و آنان را مورد بخشایش خویش قرار نخواهد داد.
جز اینکه از نیت خود بازگردند و اگر از این اندیشه و عمل زشت خویش بازگردند، مورد آمرزش خواهند بود اما اگر همچنان باقی باشند، خداوند روح ایمان را برای همیشه از دل آنان خارج ساخته و از ولایت ما نیز بیرون خواهد برد و از دوستی ما اهل بیت(ع) نیز بی بهره خواهند بود و من از این لغزشها به خدا پناه می برم.»

موضوعات: مسافر ری  لینک ثابت
 [ 12:16:00 ق.ظ ]




خوشبو شده گیسوی نسیم از کرمت

خوشبو شده گیسوی نسیم از کرمت
آویخته دست هر کریم از کرمت

آن روز که آبرو به ری بخشیدی
همسایه‌ی کربلا شدیم از کرمت

************************************************
آن ڪس ڪہ راهپوے حریم ڪریم شد
?از جان غلام حضرٺ‌عبدالعظیم شد

?خوے حسین و وجہ حسن داشٺ
?زین سبب مشهور خاص و عام بہ عبدالعظیم شد
***************************************8
مائیم و عشق روے تو یاسیدالکریـم?
آریـم رو بـه سوے تو یاسیدالکریـم?
نور ولا اگر که بتابـد به جان مــــا?
باشد ز نـور روے تـو یاسیّدالکریم?

ولادت پر نور حضرت سیدالکریم مبارک?

موضوعات: آيا مي دانيد؟, مسافر ری  لینک ثابت
 [ 12:10:00 ق.ظ ]




اینفوگرافیک وگالری عکس عبدالعظیم
موضوعات: مسافر ری  لینک ثابت
[دوشنبه 1396-09-20] [ 04:57:00 ب.ظ ]




امروز چند نو ع روکش و کرم دارم برای روی کیک و شیرینی و برای شکوفه زدن
کرم پاتیسیر

مواد لازم :
نشاسته : 1 قاشق غذاخوری
آرد ذرت : 1 قاشق غذاخوری
شیر: 1 پیمانه و نیم
زرده تخم مرغ : 1 عدد
شکر : 4 تا 5 قاشق غذاخوری
اسانس دلخواه : 1 قطره
روش تهیه :
شکر،آرد و نشاسته را با کمی از شیر مخلوط کرده تا مواد داخل شیر حل شوند سپس بقیه شیر را کم کم افزوده و مواد را مخلوط کرده و روی حرارت ملایم گذاشته تا غلیظ شوند ، زرده تخم مرغ را افزوده و هم زده تا به صورت کرم لطیفی در آید و از آخر اسانس را اضافه می کنیم.که من به جای اسانس وانیل میزنم

____________________________________
باتر چیز کریم

پنیر خامه ای 200 گرم # کره 200 گرم
خامه 200 گرم # پودر قند حدود 300 گرم وانیل # 1 ق چ
وقتی کره به دمای محیط رسید همه رو با هم مخلوط کرده و استفاده کنید.

____________________________________
باتر کریم

کره 100 گرم # پودر قند یا پودر شکر 200 گرم # وانیل 1 ق چ که با همزن همش رو باید بعد از اینکه کره به دمای محیط رسی با هم مخلوط کنید و استفاده کنید

____________________________________
چیز کریم

پنیر خامه ای 500 گرم # خامه زده شده 2 لیوان # پودر قند به مقدار دلخواه # وانیل کمی
همه رو با همزن مخلوط کرده استفاده کنید

____________________________________
گاناش حرفه ای

شکلات چیپس: 200 گرم
خامه:1/2 لیوان
پودر قند:2 ق غ
زرده تخم مرغ: 1 عدد
اسانس وانیل چند قطره
پودر نسکافه: 1 ق چ

پودر قند و زرده و اسانس رو داخل ظرفی بریزید با همزن بزنید تا نرم بشه خامه رو اضافه کنید…..
روی حرارت ملایم بذارید و هم بزنید تا شروع به حباب کنه از رو حرارت بردارید
(دقت کنید که نجوشه)
چیپس و قهوه رو به خامه اضافه و آرام هم بزنید تا چیپس در خامه ذوب بشه
مخلوط زرده رو به خامه اضافه کنید و یک دقیقه هم بزنید و کنار بذارید تا سرد بشه

____________________________________
گاناش معمولی

شکلات تخته ای 200 گرم
خامه 200 گرم
خامه رو بذارید گرم بشه اما نجوشه و قبل از اینکه بخواد بجوشه زیرش رو خاموش کنید شکلات رو که رنده کردید بریزید داخل خامه 2 دقیقه بمونه تا شکلات باز بشه بعد به خوبی مخلوط کنید تا گاناش کاملا یکدست بشه
http://tofanvajeha.kowsarblog.ir/%D8%A8%D9%87%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%AA%D9%88%D9%84%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D8%AA-%D8%B5%D9%86%D8%A7%DB%8C%D8%B9-%D8%AF%D8%B3%D8%AA%DB%8C-%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D8%B3%D8%B1%DA%A9%D8%B4%D9%88%D8%B1

موضوعات: دنياي هنر  لینک ثابت
 [ 01:53:00 ب.ظ ]




[خداوند حجاب را از جنس محبت آفرید.]

شهید مطهری: آنان که زیبایی اندیشه دارند زیبایی تن را به نمایش نمیگذارند.

#حجاب یعنی: دختر سیبی ست که باید از درخت سربلندی چیده شود، نه در پای علفهای هرز.

#حجاب یعنی: هنر پوشاندن، نه پوشیدنی که از نپوشیدن بدتر است.

#حجاب یعنی: دارای حریمی هستم که هر کسی به آن راه ندارد.

#حجاب یعنی: زاده ی عصر جاهلیت نیستم. (وَلَا تَبَرَّجُنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّة…33/احزاب).

#حجاب یعنی: لایک ارزشمند خدا، نه لایک بی ارزش بَعضیا.

#حجاب یعنی: حاضر نیستم برای پرنگ شدن هزار رنگ شوم.

#حجاب_یعنی: هر کسی لایق دیدن زیبایی های من نیست.

#حجاب یعنی: آزاد بودن از زندانی به نام: “نظر دیگران”

#حجاب یعنی : پوشاندن و نمایان نکردن تمام بدن! نه فقط سر.

#حجاب یعنی: بی نیازم از هر نگاهی جز نگاه خدا.
#حجاب یعنی: من انتخاب می کنم که تو چه ببینی.

#حجاب یعنی: زرهی در برابر چشمهای مریض.
#حجاب یعنی: یک پیله تا پروانه شدن.
#حجاب یعنی: احترام به حرمت های الهی.

#حجاب یعنی: طعمه هوسرانی کسی نیستم.
#حجاب یعنی: به جای شخص، شخصیت را دیدن.

#حجاب یعنی: من یک انسانم نه یک وسیله.
#حجاب یعنی:خون بهای شهیدان.
#حجاب یعنی: حفاظت از زیبایی.

#حجاب یعنی: حفاظت از امانت خدا.
#حجاب یعنی: نماد هویت انسانی.
#حجاب یعنی: صدفی بر گوهر وجود.

#حجاب یعنی: محتاج جلب توجه نیستم.
#حجاب یعنی: زن والاست نه کالا.
#حجاب یعنی: اثبات تقدس زن.

#حجاب یعنی: مراقبت از تقوا.
#حجاب یعنی: اعتماد به نفس.
#حجاب یعنی: مبارزه با دشمن.

#حجاب یعنی: زن فقط تَن نیست.
#حجاب یعنی: احترام به زن.
#حجاب یعنی: معامله با خدا.
#حجاب یعنی: تــــاج بندگی.
http://shorehosein.blogfa.com/

موضوعات: اقيانوس پژوهش  لینک ثابت
[یکشنبه 1396-09-19] [ 06:51:00 ب.ظ ]




??
✅ پانزده خصلت نماز

پیامبر اکرم “ص” فرمود:
کسى که نمازهاى پنجگانه را در موقع خود اقامه کند و رکوع و سجود نماز را کامل بجا آورد خداى عزّ و جلّ 15 خصلت به او عطا فرماید:
?
1⃣ سه خصلت در دنیا:✨
عمر او را زیاد کند،
مال و اموال او را زیاد کند،
اولاد صالح او را زیاد کند.
?
2⃣ سه خصلت در موقع مرگ:✨
از ترس او را ایمن دارد،
از هول مرگ ایمن دارد،
او را داخل بهشت گرداند.
?
3⃣ سه خصلت در قبر:✨
سؤ ال نکیر و منکر را بر او آسان کند،
قبر او را وسیع گرداند،
درى از درهاى بهشت به روى او گشوده شود.
?
4⃣ سه خصلت در محشر:✨
صورت او مثل ماه ، نور مى دهد،
نامه عملش را به دست راستش دهند،
حساب را بر او آسان مى گرداند.
?
5⃣ سه خصلت در موقع عبور از صراط:✨
خداوند از او راضى مى شود،
به او سلام مى دهد،
نظر رحمت به او مى فرماید.
︻︻︻︻︻︻︻︻︻
⛅️ ☁️☁️☁️
︼︼︼︼︼︼︼︼︼
⛅️ أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج ⛅️

? کنز العمّال، ج 7، حدیث 19036

موضوعات: اقيانوس پژوهش  لینک ثابت
 [ 06:35:00 ب.ظ ]




به ابوسعید ابوالخیر،گفتند : فلانی قادر است پرواز کند، گفت:این که مهم نیست، مگس هم میپرد. گفتند:فلانی را چه میگویی..؟؟روی آب راه میرود..!! گفت:اهمیتی ندارد،تکه ای چوب نیز همین کار را میکند. گفتتند: پس از نظر تو شاهکار چیست..؟؟ گفت:این که در میان مردم زندگی کنی ولی هیچگاه به کسی زَخم زبان نزنی،دروغ نگویی، کلک نزنی٬دلی نشکنی ٬از اعتماد کسی سوءاستفاده نکنی و کسی را از خود ناراحت نکنی. این شاهکار است…!!!

? کانال @Hashtrishterii

موضوعات: اقيانوس پژوهش  لینک ثابت
 [ 07:32:00 ق.ظ ]




در 4 سالگی می‌گفتم: پدرم بهترینه.
در 6 سالگی می‌گفتم: پدرم همه را می‌شناسه.
در 10 سالگی می‌گفتم: پدرم عالیه اما کمی بداخلاقه.
در 12 سالگی می‌گفتم: وقتی بچه بودم پدر مهربان تر بود.
در 14 سالگی می‌گفتم: پدر داره نسبت به من کنجکاو میشه.
در 16 سالگی می‌گفتم: پدرم مال عصر و دوره‌ی ما نیست.
در 18 سالگی می‌گفتم: با مرور زمان اخلاق پدرم بدتر میشه.
در 20 سالگی می‌گفتم: سخته پدر را ببخشم، تعجب می‌کنم مادر چطور اونو تحمل میکنه!
در 25 سالگی می‌گفتم: پدر با همه‌ی کارهام مخالفه.
در 30 سالگی می‌گفتم: خیلی سخته با پدر به توافق برسیم، نمی‌دونم وقتی پدر جوان بود پدربزرگ چه از دست او می‌‌کشید.
در 40 سالگی می‌گفتم: پدرم ما رو با ضوابط و قواعد بسیاری تربیت نمود، من هم باید چنین کنم.
در 45 سالگی می‌گفتم: در حیرتم پدر چطور موفق شد ما رو تربیت کنه!
در 50 سالگی می‌گفتم: کنترل فرزندان خیلی دشواره، پدر چقدر برای تربیت ما متحمل سختی شد.
در 55 سالگی می‌گفتم: پدرم خیلی دور اندیش بود، و برای آینده‌ی ما برنامه ریزی می‌کرد، پدری نمونه و مهربان بود.
اما اکنون در سن 60 سالگی میگم: پدرم بهترینه.
در این گردش 56 ساله‌ی عمر به نقطه‌ی آغاز در چهارسالگی بازگشتم: «پدرم بهترینه».

موضوعات: اقيانوس پژوهش  لینک ثابت
[شنبه 1396-09-18] [ 03:54:00 ب.ظ ]