زمهرير
 
 


Random photo
ﭼﻬﺮﻩ ﻫﺎی  ﺧﻨﺪﺍﻥ

با سلامٍ دوست عزيز از شمامتشكريم كه از اين وبلاگ ديدن مي كنيد ، نظرات يامطالب ارزشمندتان را براي ما بفرستيد وباپيشنهادات خود مارا ياري كنيد. من سرباز جنگ سايبري هستم . باتشكر


جستجو


آخرین نظرات
  • سیدمحمد در کارگران حضرت فاطمه‌ی زهرا
  • خانعلی زاده در کثرت جمعیت در صحیفه سجادیه:
  • کبری نظرزاده در ▪️متن سخنرانی دختر شهید سلیمانی
  • لبیک یا مهدی  در استحمام جانباز قطع نخاعی به وسیله حاج قاسم
  • سربازی از تبار سادات  در از نشانه های آخر الزمان


پربازدید


موضوعات




ج

زیبا سازی وبلاگ




le



ab
 



گزینه های سخت

در هنگام جنگ جهانی دوم بعد از چند هفته بالاخره یک سرباز موفق میشود چند روز مرخصی بگیرد.
وقتی به محل سکونت خود میرسد متوجه یک کامیون حامل تعدادی جنازه میشود که بسمت قبرستان میرفت وخبر دار میشود که دشمن آن منطقه را بمباران کرده است لذا برای آخرین بار قصد داشت به جنازه همشهریهایش نگاهی بیندازد که متوجه میشود کفشی در میان اجساد وجود دارد که شباهت به کفش همسرش دارد وبسرعت بسمت خانه میدود ومتوجه میشود خانه اش ویران شده لذا پس از این شوک بزرگ خود را به کامیون میرساند وآن جنازه را تحویل میگیرد که در قبرستان دسته جمعی دفن نشود وبا مراسم واحترام خاص دفن نماید ولی متوجه میشود جنازه همسرش هنوز نفس میکشد.
لذا او را به بیمارستان میرساند وان زن زنده میماند.
وسالها بعد صاحب فرزندی از آن زن میگردد.
زنی که قرار بود زنده بگور شود.
اسم کودکی که دنیا آمد ولادمیر پوتین .رئیس فعلی روسیه است.
این داستان را هیلاری کلینتون در کتابش بنام گزینه های سخت قید کرده است.

موضوعات: آيا مي دانيد؟, داستان كوتاه  لینک ثابت
[چهارشنبه 1396-06-08] [ 07:06:00 ب.ظ ]




دزدان مطالعه نمی کنند

در کوبا، قفسه هایی برای فروش کتاب بدون فروشنده هست که روش نوشته شده :
“مطالعه کنندگان نمی دزدند و دزدان مطالعه نمی کنند”

کوبا جزو کشورهای با سرانه مطالعه بالاست

موضوعات: داستان كوتاه  لینک ثابت
 [ 07:04:00 ب.ظ ]




چند صد برابر کردن ثواب_نمازها

✅‍ چند عمل ساده برای
چند صد برابر کردن ثواب_نمازها?

1⃣ «اذان و اقامه»
باعث میشود دو صف از فرشتگان، پشت سر مومن نماز بخوانند.
ثواب الاعمال صدوق ص٧٢

2⃣ «رکوع کامل»
باعث نداشتن وحشت قبر میشود.
ثواب الاعمال صدوق ص٧٣

3⃣ «انگشتر عقیق»
دو رکعت نماز با عقیق معادل هزار رکعت بدون آن است.
عدة الداعی ابن فهدحلی ص٢٢٠

4⃣ «مسواک زدن»
دو رکعت نماز با مسواک بهتر از هفتاد رکعت نماز بدون مسواک است.
من لایحضره الفقیه صدوق

5⃣ «خواندن سوره قدر»
خواندن سوره قدر در یکی از نمازها باعث آمرزش گناهان میشود.
ثواب الاعمال ص٢٦٧

6⃣ «استنشاق و مزه مزه در وضو»
باعث آمرزش و غلبه بر شیطان است.
ثواب الاعمال صدوق ص٤٣

7⃣«عطر»
باعث میشود ثواب نماز هفتاد برابر شود.
ثواب الاعمال ص١٢٠

8⃣ «تسبیحات حضرت زهراء (س)»
بهتر از هزار رکعت نماز نزد حضرت صادق (علیه السلام) است.
فلاح السائل ص١٥٥

موضوعات: داستان كوتاه  لینک ثابت
[سه شنبه 1396-06-07] [ 08:49:00 ق.ظ ]




یکی از خالص ترین بود

ایشون یکی از خالص ترین بود
شهید ابراهیم خلیلی جانباز تفحص.جانباز فتنه.فرزندشهید و فعال درهمه عرصه ها باسابقه 6مرحله اعزام.دارای خانواده و فرزند،عاقبت اجر خلوص و تواضعش رو از خانم گرفت.
فردی بااخلاق،مؤدب،متواضع،شجاع،ولایتی،ارزشی،پاکار،
و مسؤل تخریب لشکر27و فاتحین
که صبح روز 96/6/5در حین خنثی سازی تله انفجاری به دوستان و پدر شهیدش پیوست.

موضوعات: داستان كوتاه  لینک ثابت
[یکشنبه 1396-06-05] [ 08:38:00 ق.ظ ]




چکار کردی قلی؟!

چکار کردی قلی؟!

موضوعات: داستان كوتاه  لینک ثابت
 [ 06:07:00 ق.ظ ]




دنیایت را هم تکان می دهد

♨️کسی که گهواره ات را تکان داد؛
میتواند با دعایش
دنیایت را هم تکان بدهد؛
تو برای خوشبختی ات محتاج
دعای خیرمادرت هستی

موضوعات: داستان كوتاه  لینک ثابت
[شنبه 1396-06-04] [ 08:59:00 ق.ظ ]




کسی که یاد ولی خدا بکند، قوی میشود

? کسی که یاد ولی خدا بکند، قوی میشود❗️

?مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود:

مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی مثال خوبی زده است که یک زنی دارای پسری می‌شود و شوهرش مرحوم می‌شود.پیش خودش گفته بود که وسایل نان و آب را شوهرم برایم گذارده است.با این پسر زندگی می‌کنم. وقت پیری هم او بزرگ شده است و عزیز و انیس من است.
بچه شش هفت ساله شده بود.یک روز این زن از خانه رفت بیرون. دید پسرش در میان بچه‌ها از همه ضعیف‌تر است.
بچه‌های کوچک‌تر از او وی را به زمین می‌زنند. این زن خیلی غصه‌دار شد.آمد فکر کرد دید این بچه بابا ندارد. پدر‌ها می‌آیند بچه‌هایشان را می‌برند و این پسر می‌بیند.
فکر کرد که چه کند. یک نقاش آورد و گفت:عکس یک جوان رشید را بکشد و برای او نشان و شمشیری بگذارد.نقاش عکس را کشید. آن را قاب کرد و روی دیوار نصب نمود و پرده‌ای روی آن کشید.فردا که بچه خواست از خانه بیرون رود گفت: می خواهی پدرت را ببینی؟
گفت: بله. پرده را کم کم کنار زد. این بچه چشمش را به عکس دوخت.همان طور که نگاه می کرد دید بازوی بزرگی دارد.
یک تکان به بازوهایش داد. نگاهی به ابرو و صورت پدرش کرد،چهره‌اش باز شد. نگاهی به سینه او کرد و سینه را جلو داد.
مادر گفت:هر وقت کسی با پدرت کشتی می گرفت پدرت پای او را می‌گرفت و به پشت بام می‌انداخت.
بعد از این او قوت و قدرت گرفت.وقتی از خانه بیرون می‌آمد بچه‌ها جرات نمی‌کردند نزدیک او بروند.

❌ کسی که یاد ولی خدا و عزیز خدا می‌کند، قوی می‌شود.
شما هم غصه‌دار نباشید چون صاحب دارید.
خدا و پیامبر(صلی الله علیه و آله) و امام‌ها(علیهم السلام) صاحب شما هستند.در پیشامدها واضطراب‌ها شکست نخورید.صاحب ما همه ما را یاد می‌کند. ما را رها نمی‌کند.❌

انسان که یاد امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف) کند، این طور می‌شود.

میرزا جواد آقا برای غیبت حضرت حجت(علیه السلام) این مثل را زد که مردم سرشکسته نباشند.

“بدانند صاحبی دارند.”

?کتاب طوبی محبت – ص 108

موضوعات: داستان كوتاه  لینک ثابت
[پنجشنبه 1396-05-19] [ 06:32:00 ق.ظ ]




فرشته ی اول مادرت فرشته ی دوم پدرت

میگویند
فرشته هاهمیشه هستند
و برایت ازخداآرزوهای
زیباتمنامیکننـد
فرشته ی اول مادرت
فرشته ی دوم پدرت
دستهایشان
آنقدرگرم است
قلبهایشان آنقدربزرگ
است که بادعایشان
عاقبتمان بخیرمیشود

موضوعات: داستان كوتاه  لینک ثابت
[چهارشنبه 1396-05-18] [ 10:23:00 ق.ظ ]




گهگاهی عملکرد خود رابسنجیم ...

پسر کوچکی وارد مغازه ای شد، جعبه نوشابه را به سمت تلفن هل داد، بر روی جعبه رفت تا دستش به دکمه های تلفن برسد و شروع کرد به گرفتن شماره …

مغازه دار متوجه پسر بود و به مکالماتش گوش می داد، پسرک پشت تلفن پرسید : « خانم، می توانم خواهش کنم کوتاه کردن چمن های حیاط خانه تان را به من بسپارید …؟ »
زن پاسخ داد: « کسی هست که این کار را برایم انجام می دهد … »

پسرک گفت : « خانم، من این کار را با نصف قیمتی که به او می دهید انجام خواهم داد … »
زن در جوابش گفت که از کار این فرد کاملا راضی است …

پسرک بیشتر اصرار کرد و پیشنهاد داد : « خانم، من پیاده رو و جدول جلوی خانه را هم برایتان جارو می کنم. دراین صورت امروز شما زیباترین چمن را در کل شهر خواهید داشت … »

مجددا زن پاسخش منفی بود …

پسرک درحالی که لبخندی برلب داشت، گوشی را گذاشت … مغازه دار که به صحبت های او گوش داده بود، گفت : « پسر از رفتارت خوشم آمد؛ به خاطر اینکه روحیه خاص و خوبی داری، دوست دارم کاری به تو بدهم … »

پسر جواب داد : « نه ممنون، من فقط داشتم عملکردم را می سنجیدم. من همان کسی هستم که برای این خانم کار می کند … »

” کاش ما هم گهگاهی عملکرد خود رابسنجیم … “

موضوعات: داستان كوتاه, درنگستان, حرف حساب  لینک ثابت
 [ 07:31:00 ق.ظ ]




فی حَلالها حساب و فی حرامها عقابُ

‍ پای_سیره_علما
?با پول نان…
علامه محمد تقی شوشتری(ره):
«درعتبات که بودیم کفران نعمت زیاد می شد، در مساجد و جاهای دیگر نان و چیزهای دیگر می ریختند، من هم گاهی از آن نان به منزل می بردم و دیگر نان نمی خریدیم و با پول نان کتاب می خریدم.»
✅یکی از شاگردان نقل می کند:
روزی اول صبح که نزد علامه محمد تقی شوشتری(ره) رفتم در حالی که در حیاط منزل قدم می‌زدند،
این حدیث را زمزمه می‌فرمودند:
«فی حَلالها حساب و فی حرامها عقابُ».
و متوجه شدم که
کمدی را به عنوان هدیه برای او آورده‌اند
که آن را بیش از حدّ نیاز خود می‌دید.
همان روز عصر آن را به کسی
که واقعاً مستحق آن بود، بخشید.
✅روزی از علامه محمد تقی شوشتری(ره) سؤال شد که اگر شما در یکی از دعاهایتان مستجاب الدعوة باشید،
از خداوند چه می‌خواهید؟
بلادرنگ پاسخ دادند:
«رهایی از عذاب آخرت».

موضوعات: سيره علما  لینک ثابت
[سه شنبه 1396-05-17] [ 09:48:00 ب.ظ ]




سرش بره زبونش باز نمیشه

شهید عباسعلی فتاحی:
عباسعلی بچه دولت آباد اصفهان بود.سال شصت به شش زبان زنده ی دنیا تسلط داشت. تک فرزند خانواده هم بود.زمان جنگ اومد و گفت: مامان میخوام برم جبهه. مادر گفت: عباسم! تو عصای دستمی، کجا میخوای بری؟ عباسعلی گفت: امام گفته. مادرش گفت: اگه امام گفته برو عزیزم…
عباس اومد جبهه. خیلی ها می شناختنش. گفتند بذاریدش پرسنلی یا جای بی خطر تا اتفاقی براش نیفته. اما خودش گفت: اسم منو بنویس میخوام برم گردان تخریب. فکر کردند نمی دونه تخریب کجاست. گفتند:آقای عباسعلی فتاحی! تخریب حساس ترین جای جبهه است و کوچکترین اشتباه ، بزرگترین اشتباهه….
بالاخره عباسعلی با اصرار رفت تخریب و مدتها توی اونجا موند. یه روز شهیدخرازی گفت:چند نفر میخوام که برن پل چهل دهنه روی رودخونه دوویرج رو منفجر کنن. پل کیلومترها پشت سر عراقیها بود…
پنج نفر داوطلب شدند که اولینشون عباسعلی بود.قبل از رفتن حاج حسین خرازی خواستشون و گفت: ” به هیچوقت با عراقیها درگیر نمیشید. فقط پل رو منفجر کنید و برگردید. اگر هم عراقیها فهمیدند و درگیر شدید حق اسیر شدن ندارین که عملیات لو بره… و تخریبچی ها رفتند…
یه مدت بعد خبر رسید تخریبچی ها برگشتند و پل هم منفجر نشده ، یکی شونم برنگشته… اونایی که برگشته بودند گفتند: نزدیک پل بودیم که عراقیها فهمیدن و درگیر شدیم. تیر خورد به پای عباسعلی و اسیر شد…
زمزمه لغو عملیات مطرح شد. گفتند ممکنه عباسعلی توی شکنجه ها لو بده. پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: حسین! عباسعلی سنش کمه اما خیلی مرده ، سرش بره زبونش باز نمیشه. برید عملیات کنید…
عملیات فتح المبین انجام شد و پیروز شدیم. رسیدیم رودخانه دوویرج و زیر پل یه جنازه دیدیم که نه پلاک داشت و نه کارت شناسایی. سر هم نداشت. پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: این عباسعلیه. گفتم سرش بره زبونش باز نمیشه… اسرای عراقی میگفتند: روی پل هر چه عباسعلی رو شکنجه کردند چیزی نگفته. اونا هم زنده زنده سرش رو بریدند….
جنازه اش رو آوردند اصفهان تحویل مادرش بدهند. گفتند به مادرش نگید سر نداره. وقت تشییع مادر گفت:صبر کنین این بچه یکی یه دونه من بوده ، تا نبینمش نمیذارم دفنش کنین. گفتن مادر بیخیال. نمیشه… مادر گفت: بخدا قسم نمیذارم. گفتند: باشه!ولی فقط تا سینه اش رو می تونین ببینین. یهو مادر گفت: نکنه میخواین بگین عباسم سر نداره؟ گفتند:مادر! عراقیها سرش عباست رو بریدند. مادر گفت: پس میخوام عباسمو ببینم…
مادر اومد و کفن رو باز کرد. شروع کرد جای جای بدن عباس رو بوسیدن تا رسید به گردن. پنبه هایی که گذاشته بودن روی گلو رو کنار زد و خم شد رگهای عباس رو بوسید. و مادر شهید عباسعلی فتاحی بعد از اون بوسه دیگه حرف نزد…
راوی: محمد احمدیان از بچه های تفحص

موضوعات: سیره شهدا, تربیت فرزند  لینک ثابت
 [ 08:01:00 ب.ظ ]




تفحص هم برای خودش روضه ای است

تفحص هم برای خودش روضه ای است
آنها را که می بینی دست در بدن ندارند روی سربندشان نوشته یا اباالفضل(ع) ،
آنها که پهلویشان شکسته، روی سربندشان یافاطمه(س) است …

موضوعات: آيا مي دانيد؟, تربیت فرزند  لینک ثابت
 [ 07:37:00 ب.ظ ]