زمهرير
 
 


Random photo
آی شهدا تفحصم کنید

با سلامٍ دوست عزيز از شمامتشكريم كه از اين وبلاگ ديدن مي كنيد ، نظرات يامطالب ارزشمندتان را براي ما بفرستيد وباپيشنهادات خود مارا ياري كنيد. من سرباز جنگ سايبري هستم . باتشكر


جستجو


آخرین نظرات
  • سیدمحمد در کارگران حضرت فاطمه‌ی زهرا
  • خانعلی زاده در کثرت جمعیت در صحیفه سجادیه:
  • کبری نظرزاده در ▪️متن سخنرانی دختر شهید سلیمانی
  • لبیک یا مهدی  در استحمام جانباز قطع نخاعی به وسیله حاج قاسم
  • سربازی از تبار سادات  در از نشانه های آخر الزمان


پربازدید


موضوعات




ج

زیبا سازی وبلاگ




le



ab
 



یادمان شهدای غواص ، کربلا4،علقمه

یادمان شهدای غواص ، کربلا4،علقمه

موضوعات: سیره شهدا  لینک ثابت
[یکشنبه 1396-01-13] [ 10:15:00 ب.ظ ]




دوست داشتم جای برادرت بودم،

???
پسرک جلوی خانمی را میگیرد و با التماس میگوید :
خانم، تو رو خدا یه شاخه گل بخرید
زن در حالی که گل را از دستش میگرفت نگاه پسرک را روی کفش هایش حس کرد!
پسرک گفت، زیباست، چه کفش های قشنگی دارید !
?زن لبخندی زد و با غرور گفت : بله، برادرم برایم خریده است، دوست داشتی جای من بودی ؟
?پسرک بی هیچ درنگی محکم گفت :
نه، ولی دوست داشتم جای برادرت بودم، تا من هم برای خواهرم کفش میخریدم …

موضوعات: آهنگ و موسيقي  لینک ثابت
 [ 10:15:00 ب.ظ ]




شهید ابراهیم همت

روی پشت بام خانه یکی از برادرهای بسیجی،اتاقی بود که آن را مرغدانی کرده بود ولی بعلت بمباران استفاده نمی شد.
کف آن مرغدانی را آب انداختم و با چاقو زمینش را تراشیدم. حاجی هم یک ملحفه سفید آورد با پونز زدیم که بشود دو تا اتاق. بعد هم با پول تو جیبی ام کمی خرت و پرت خریدم؛دو تا بشقاب،دو تا قاشق،دو تا کاسه و یک پتو هم از پتوهای سپاه آوردیم. یادم هست حتی چراغ خوراک پزی نداشتیم؛یعنی نتوانستیم بخریم و آن مدت اصلا غذای پختنی نخوردیم. این شروع زندگی ما بود.

نیمه پنهان ماه2 ،ص 24

موضوعات: آهنگ و موسيقي  لینک ثابت
 [ 10:15:00 ب.ظ ]




به دنبال چیزی که منافع دشمن را تامین میکند نروید

یک محصول که متعلق به کشور خونخوار و جنایتکار عربستان سعودی است و سودش در جیب آقایون سعودی می رود، سس تند گلوریا، که در داخل کشور ما متاسفانه به وفور یافت میشود. خواهشا نخرید و مصرف نکنید و اطلاع رسانی کنید. (این همه سس تند داخلی داریم، به دنبال چیزی که منافع دشمن را تامین میکند نروید).

اگر در تصویر، قسمت پایین محصول را دقت کنید، عبارت ” صناعة سعودیة ” درج شده که به معنی ساخت عربستان سعودی هست.

موضوعات: آهنگ و موسيقي  لینک ثابت
 [ 08:28:00 ب.ظ ]




خانوم برسونمت؟؟؟؟؟؟؟

خانوووووووم….شــماره بدم؟؟؟؟؟؟
خانوم برسونمت؟؟؟؟؟؟؟
خانوم چن لحظه از وقتتو به مــــا میدی؟؟؟؟؟؟
اینها جملاتی بود که دخترک در طول مســیر خوابگاه تا دانشگاه می شنید!
بیچــاره اصـلا” اهل این حرفـــــها نبود…این قضیه به شدت آزارش می داد
تا جایی که چند بار تصـــمیم گرفت بی خیــال درس و مــدرک شود و
به محـــل زندگیش بازگردد.
روزی به امامزاده ی نزدیک دانشگاه رفت…
شـاید می خواست گله کند از وضعیت آن شهر لعنتی….!
دخترک وارد حیاط امامزاده شد…خسته… انگار فقط آمده بود گریه کند…
دردش گفتنی نبود….!!!!
رفت و از روی آویز چادری برداشت و سر کرد…وارد حرم شدو کنار ضریح
نشست.زیر لب چیزی می گفت انگار!!! خدایا کمکم کن…
چند ساعت بعد،دختر که کنار ضریح خوابیده بود با صدای زنی بیدار شد…
خانوم!خانوم! پاشو سر راه نشستی! مردم می خوان زیارت کنن!!!
دخترک سراسیمه بلند شد و یادش افتاد که باید قبل از ساعت 8 خود را
به خوابگاه برساند…به سرعت از آنجا خارج شد…وارد شــــهر شد…
امــــا…اما انگار چیزی شده بود…دیگر کسی او را بد نگاه نمی کرد..!
انگار محترم شده بود… نگاه بدی تعـقــیبش نمی کرد!
احساس امنیت کرد…با خود گفت:مگه میشه انقد زود دعام مستجاب
شده باشه!!!! فکر کرد شاید اشتباه می کند!!! اما اینطور نبود!
یک لحظه به خود آمد…
دید چـــادر امامــزاده را سر جایش نگذاشته…!

موضوعات: آهنگ و موسيقي  لینک ثابت
 [ 04:22:00 ب.ظ ]




حضور "خدا "

الهم عجل لوليك الفرج

موضوعات: آهنگ و موسيقي  لینک ثابت
 [ 03:48:00 ب.ظ ]




دوري از تجملات
موضوعات: آهنگ و موسيقي  لینک ثابت
 [ 03:44:00 ب.ظ ]




سه فرد تاثیرگذار جنگ به روایت سرلشکر سلیمانی

هیچ نمازی ندیدم، که احمد بخواند و در قنوت یا در پایان گریه نکند. پیوسته این ذکر«یا رب الشهدا، یا رب الحسین، یا رب المهدی» ورد زبان احمد بود و بعد گریه می کرد.

چند نفر در جمع ما بودند، نقش مربی داشتند. نه مربی به معنای مربی نظامی که آموزش نظامی بدهند. نه، مربی جامع تر از این حرف ها، و بدون اینها در هر جلسه ای که اینها نبودند، نقص بود و وقتی که بعضی هاشان شهید شدند، این نقص تا آخر جنگ باقی ماند. این سه نفر که نقش مربی را داشتند، «حسن باقری»، «حسین خرازی » و «احمد کاظمی» بودند.

اگر همه ما می نشستیم در جنگ حرف می زدیم، تصمیم گیری می کردیم، سکوت هر یک از این سه نفر، حتماً امکان تصمیم گیری را مشکل می کرد، حرف آخر را می زدند. اگر مخالفت می کردند با عملیاتی، حتماً یک مسأله و دلیل داشت و اگر اصرار می کردند، همین طور بود.

ما در 10 عملیات بزرگ جنگ، یعنی عملیات«ثامن الائمه»، «طریق القدس»، «فتح المبین»، «بیت المقدس»، «بدر»،‌ «خبیر»، «والفجر8»، «کربلای 5»، «الفجر10»، در هر ده عملیات بزرگ جنگ، شش عملیات ناجی محورش احمد بود.

در ثامن الائمه ایستاد تا دشمن آبادان را نگرفت. برای شکست محاصره آبادان، احمد و حسین دو محور اصلی و اساسی بودند. در عملیات بیت المقدس در شب نوزدهم یا هجدهم، وقتی همه خسته شده بودیم، همه وسواس داشتند که عملیات برای دو هفته به تأخیر بیفتند، آنجا حسن باقری صحبت کرد، گفت ما به قول داده ایم. گفتیم خرمشهر در محاصره است، چطور می توانیم برگردیم.

همه خسته بودند چون ما 40 روز بعد از عملیات فتح المبین، عملیات بیت المقدس راشروع کرده بودیم. دو لشکر خرمشهر را تصرف کردند. هر کدام با 5 گردان، یعنی 3 هزار نفر در مقابل 20 هزار نفر دشمن، لشکرهای احمد و حسین بودند. در عملیات خیبر همه دستاوردها منحصر به آن چیزی شد که احمد مهیا کرد. یعنی جزایر. در بدر مثل یک شهاب، جبهه را شکافت رفت داخل.

من یادم نمی رود، وقتی آخر شب مهدی باکری شهید شده بود، همه رزمندگان، جبهه را تخلیه کرده و عقب نشینی کرده بودند، فقط 10 نفر مانده بودند که اصرار می کردند با التماس، احمد را از منطقه بدر خارج کنند، نمی آمد. می گفت:«چرا جنگ ما این طور شد؟ به این صورت در آمد؟»

کسی هر وقت یک عزیزی را از دست می دهد، یک سال ، دو سال یا چهل روز به یادش هست، ازش اسم می برد. کمتر اتفاق می افتد یک مدت طولانی آدم درگیر کسی بشود که از دست می دهد. 19 سال احمد[کاظمی]، حسین حسین می کرد به یاد شهید خرازی. هیچ جلسه ای، هیچ خلوتی، جلسه رسمی، ‌جلسه دوستانه، جلسه خانوادگی، مسافرتی وجود نداشت که او یاد باکری و خرازی و همت و این شهدا را نکند.

هیچ نمازی ندیدم، که احمد بخواند و در قنوت یا در پایان گریه نکند. پیوسته این ذکر«یا رب الشهدا، یا رب الحسین، یا رب المهدی» ورد زبان احمد بود و بعد گریه می کرد.
http://www.khabarfoori.com

ادامه »

موضوعات: آهنگ و موسيقي  لینک ثابت
 [ 02:32:00 ب.ظ ]


...


آغوش

http://mesbahalhoda.kowsarblog.ir/%D9%85%D9%87%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86.
.
.

باباها و مامانا گاهی اوقات، دوست دارن وابستگی بچه کوچولوشون رو نسبت به خودشون ببینن. می برنش تا نزدیکای یه چیزی که براش جاذبه داشته باشه مثلاً 50 متری یه سرسره توی پارک، دست بچه رو ول می کنن و چشم می دوزن به رفتار بچشون!
بعضی بچه ها، بدون اینکه به عقب نگاه کنن، بدو بدو می رن سمت سرسره!
بعضی ها چند قدم می رن، یه نگاه می اندازن به چشمای بابا و مامان، اما لذت سرسره بازی، فاصله رو زیاد می کنه!
بعضی دیگه چند قدم می رن اما وقتی می بینن مامان سر جاش وایستاده با گریه بر می گردن!
بعضیا هم امنیت و گرمای وجود آغوش بابا و مامان رو به هیچ چیزی نمی فروشن.
اصحاب سبت ، همونهایی بودند که ماهیگیری تو روز شنبه براشون حرام بود و اتفاقاً شنبه که می شد، ماهی ها فـَت و فراوون می آمدن کنار آب! هی بال بال می زدن. اما شنبه که میگذشت دیگه کنار آب پیداشون نمی شد. بالاخره گناه باید جاذبه داشته باشه!
خدا 50 متر عقب تر ایستاده بود! اصحاب سبت خیلی از خدا فاصله گرفتند. دستشون رو از دست خدا رها کردن برای لذت خوردن چندتا ماهی.
خدا دائماً دست ما رو توی پارک دنیا که پر از جاذبه گناهه رها می کنه و 50 متر عقب تر می ایسته!
هر جا یه موقعیت گناه پیش اومد، بدون که یه چشمی داره تو رو نگاه می کنه و یه آغوش گرمی منتظرته!
یه نگاه به عقب بنداز، شاید ببینیش….
masomiye-shahreza.kowsarblog.ir

موضوعات: سبک زندگی اسلامی, دلنوشته, دنيا ي کودکان, پدر ومادر،برکت زندگی, خانواده اسلامي, مادر آينه خدا, نكات اخلاقي  لینک ثابت
 [ 11:55:00 ق.ظ ]




به روز نیستم

درست یا غلط

صواب یا نا صواب

به روز نیستم

مدت هاست نه در دنیای حقیقی و نه در دنیای مجازی به روز نیستم

یک جور یاس فلسفی ….!!!

چرا باید به روز بود اصلا…

فعلا تا اطلاع ثانوی وبلاگ تعطیل است

تا خدا چه خواهد…

موضوعات: آهنگ و موسيقي  لینک ثابت
 [ 09:18:00 ق.ظ ]




مقام ومنزلت مادر

مقام ومنزلت مادر
✍ در زمانهای قدیم مردمی بادیه نشین زندگی میکردند که در بین انها مردی بود که مادرش دچار آلزایمر و نسیان بود و می خواست در طول روز پسرش کنارش باشد و این امر مرد را آزار می داد فکر می کرد در چشم مردم کوچک شده است.

?هنگامی که موعد کوچ رسید مرد به همسرش گفت مادرم را نیاور بگذار اینجا بماند و مقداری غذا هم برایش بگذار تا اینجا بماند و از شرش راحت شوم تا گرگ او را بخورد یا بمیرد.

?همسرش گفت باشه انچه میگویی انجام میدهم! همه اماده کوچ شدند زن هم مادر شوهرش را گذاشت و مقداری اب و غذا در کنارش قرار داد و کودک یک ساله ی خود را هم پیش زن گذاشت و رفتند.

?آنها فقط همین یک کودک را داشتند که پسر بود و مرد به پسرش علاقه ی فراوانی داشت و اوقات فراقت با او بازی می کرد و از دیدنش شاد میشد.

?وقتی مسافتی را رفتند تا هنگام ظهر برای استراحت ایستاند و مردم همه مشغول استراحت و غذا خوردن شدند مرد به زنش گفت پسرم را بیاور تا با او بازی کنم

?زن به شوهرش گفت او را پیش مادرت گذاشتم.

?مرد به شدت عصبانی شد و داد زد که چرا اینکار را کردی همسرش پاسخ داد ما او را نمی خواهیم زیرا بعد او تو را همان طور که مادرت را گذاشتی و رفتی خواهد گذاشت تا بمیری.♨️

?حرف زن مانند صاعقه به قلب مرد خورد و سریع اسب خود را سوار شد و به سمت مادرش و فرزندش رفت زیرا پس از کوچ همیشه گرگ ها بسمت انجا می آمدند تا از باقی مانده وسایل شاید چیزی برای خوردن پیدا کنند.

?مرد وقتی رسید دید مادرش فرزند را بلند کرده و گرگ ها دور آنها هستند و پیرزن به سمتشان سنگ پرتاب می کند و تلاش می کند که کودک را از گرگها حفظ کند.

?مرد گرگها را دور کرده و مادر و فرزندش را بازمیگرداند و از ان به بعد موقع کوچ اول مادرش را سوار بر شتر می کرد و خود با اسب دنبالش روان می شد و از مادرش مانند چشمش مواظبت می کرد و زنش در نزدش مقامش بالا رفت.

?انسان وقتی به دنیا می آید بند نافش را می برند ولی جایش همیشه می ماند تا فراموش نکند که برای تغذیه به یک زن بزرگ وصل بود.

موضوعات: روایت وداستان, تلنگر  لینک ثابت
 [ 08:57:00 ق.ظ ]




خوشبختی در همین است!
همین که وجود خدا را در کنار خودت
حس کنی…
خوشبخت ترین انسان روی زمینی?
**************

? مادامى که سیب با چوب باریکش به درخت متصل است
همه عوامل در جهت رشدش در تلاشند..
باد باعث طراوتش میشود
آب باعث رشدش میشود
و آفتاب پختگی و کمال میبخشد
اما …
به محض منقطع شدن از درخت
و جدایى از “اصل",
همان آب باعث گندیدگی
همان باد باعث پلاسیدگی
همان آفتاب باعث پوسیدگی
و ازبین رفتن طراوتش میشود

قصه انسان و خدا قصه سیب و درخت است.
آدمی تا با خداست همه چیز در خدمت اوست .
خواه قدرت ، خواه شهرت ، خواه ثروت
و اگر از خدا برید همه به زیان اوست

ادامه »

موضوعات: آهنگ و موسيقي  لینک ثابت
 [ 08:54:00 ق.ظ ]
 
   
 
مداحی های محرم