زمهرير
 
 


Random photo
چند صد برابر کردن ثواب_نمازها

با سلامٍ دوست عزيز از شمامتشكريم كه از اين وبلاگ ديدن مي كنيد ، نظرات يامطالب ارزشمندتان را براي ما بفرستيد وباپيشنهادات خود مارا ياري كنيد. من سرباز جنگ سايبري هستم . باتشكر


جستجو


آخرین نظرات
  • سیدمحمد در کارگران حضرت فاطمه‌ی زهرا
  • خانعلی زاده در کثرت جمعیت در صحیفه سجادیه:
  • کبری نظرزاده در ▪️متن سخنرانی دختر شهید سلیمانی
  • لبیک یا مهدی  در استحمام جانباز قطع نخاعی به وسیله حاج قاسم
  • سربازی از تبار سادات  در از نشانه های آخر الزمان


پربازدید


موضوعات




ج

زیبا سازی وبلاگ




le



ab
 



شبهه:پیامبر (ص) و کشتن یهودیان بنی قریظه و اسارت زنان آنان

شبهه:پیامبر (ص) و کشتن یهودیان بنی قریظه و اسارت زنان آنان

یهود از دیرباز از سرزمین های خود به حجاز آمده و در آنجا اقامت گزیدند. امام صادق (علیه السلام) در تفسیر جمله « لما جاءهم کتاب من عندالله مصدق » می فرمایند: یهودیان در کتب خود خوانده بودند که محمد (صلی الله علیه وآله) رسول خداست و محل هجرتش مابین دو کوه «عیر» و «احد» است پس از بلاد خود کوچ کردند تا آن محل را پیدا کنند. بعضی از آنان در تیماء (بین خیبر و مدینه) و بعض دیگر در فدک و گروهی در خیبر منزل گزیدند
(یهود در المیزان/ تدوین حسین فعال عراقی ).
سه طایفه از آنها به نام های بنی نضیر، بنی قریظه و بنی قینقاع نزد پیامبر(صلی الله علیه وآله) آمده گفتند: مردم را به چه می خوانی؟ فرمود به گواهی دادن به توحید و رسالت خودم. من کسی هستم که نامم را در می یابید و علمایتان گفته اند از مکه ظهور می کنم و به مدینه کوچ می کنم. یهودیان گفتند: آنچه گفتی شنیدیم آمده ایم با تو صلح کنیم تا ببینیم کار تو و قومت به کجا می انجامد.
یکی از این گروه « بنی قینقاع» می باشد که در جنگ بدر عهد خود را نقض کردند و رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در نیمه شوال سال دوم هجرت بعد از بیست و چند روز از واقعه بدر به سوی آنان لشکر کشید و ایشان به قلعه های خود پناهنده شدند و همچنان تا پانزده روز محاصره بودند تا آنکه ناچار شدند به حکم آن حضرت تن در دهند و او هر حکمی درباره جان و مال و فرزند ایشان بدهد بپذیرند. رسول خدا (صلی الله علیه وآله) دستور به حاضر کردن آنه نزد خود شدند.pan style="font-size: small; font-family: tahoma,arial,helvetica,sans-serif;">ولیکن عبدالله بن ابی بن سلول که همئسوگند آنان بود وساطت کرد و اصرار ورزید در نتیجه پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله) دستور دادند تا مدینه و اطراف آن را تخلیه کنند. بنی قینقاع نیز چنین کرده و اموالشان به غنیمت جنگی گرفته شد.
نیز درباره بنی نظیر چنین آورده اند؛ این طایفه نیز با آن حضرت خدعه کردند و آن جناب بعد از چند ماه که از جنگ بدر گذشت با عده ای از یارانش به میان آنان رفت و فرمودند که باید او را در گرفتن خونبهای دو نفر از کلابی ها که بدست عمروبن امیه ضری کشته شده بودند یاری کنند. گفتند: یاریت می کنیم ای ابالقاسم، اینجا باش تا حاجتت را برآریم، آنگاه با یکدیگر خلوت کرده نقشه قتل پیامبر را کشیدند و برای این کار قرار شد عمر بن حجاش سنگی را از بلندی بر سر پیامبر (صلی الله علیه وآله) بیندازد. که سلام بن مشکم یهودیان را ترساند و سوگند خورد که پیامبر از این تصمیم آگاه است و به آنها خاطر نشان کرد که این کار نشانه پیمان شکنی است. در این حین وحی رسید و پیامبر از تصمیم بنی نضیر مطلع گردیدند و به سرعت به طرف مدینه حرکت کرد و برای آنها پیغام فرستادند که باید تا چند روز دیگر از مدینه کوچ کنید وگرنه مفاد پیمان در مورد شما اجراء می شود.
بنی نضیر بعد از این پیغام آماده خروج می شدند که عبدالله بن ابی منافق معروف برای آنان پیغام فرستاد که از خانه و زندگی خود کوچ نکنید که من خود دو هزار نفر شمشیر زن دارم و برای کمک به قلعه های شما می فرستم که تا پای جان برای شما بجنگند و بنی قریظه و هم سوگندتان از بنی غطفان نیز شما را یاری می کنند. لذا حیی بن اخطب کسی را نزد رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرستاد و گفت: ما از دیارمان کوچ نمی کنیم تو هرچه از دستت برمی آید بکن.ایشان لشکری به فرماندهی علی (علیه السلام) برای محاصره قلعه فرستادند. هیچ کس بنی نضیر را یاری نکرد سپس بعد از چند روز گفتند ما حاضریم قلعه را ترک کنیم به شرطی که تو اموال ما را به ما بدهی.حضرت رسول (صلی الله علیه وآله) بردن اموال را به قدر باریک شتر پذیرفتند. بنی نضیر موافق نبودند لذا چند روز دیگر ماندند. تا سرانجام به همان پیشنهاد راضی شدند. ولی حضرت موافقت نکردند و فرمودند: اگر با کسی از شما چیزی ببینم او را خواهیم کشت. لذا به ناچار آنها از وطن خود بیرون شدند.
و حالا می رسیم به بنی قریظه که اصل موضوع بحث میباشد. بنی قریظه در آغاز اسلام در صلح و صفا بودند تا آنکه جنگ خندق روی داد و حیی ابن اخطب به مکه رفت قریش را علیه رسول خدا (صلی الله علیه وآله) تحریک نمود و طوایف عرب را برانگیخت.
از آنجا به میان بنی قریظه رفت و مرتب افراد را وسوسه و تحریک کرده و پافشاری می نمود. تا بلاخره توانست کعب بن اسد را راضی کند که عهد خود را نقض کرده با پیغمبر (صلی الله علیه وآله) بجنگند. کعب نیز به این شرط قبول کرد که اخطب همراهی شان کند و با ایشان کشته شود. اخطب نیز پذیرفت. بنی قریظه با کمک احزابی که مدینه را محاصره کرده بودند به راه افتاد و شروع به دشنام دادن پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) کردند.
بعد از فراغت از جنگ احزاب جبرئیل با وحی از جانب خدا نازل شد و پیامبر (صلی الله علیه وآله) از طرف خدا مامور شدند بربنی قریظه لشکر بکشند. حضرت لشکری را به فرماندهی امیرالمومنین (علیه السلام ) به سمت قلعه ها فرستاد. بعد از بیست و پنج روز محاصره وقتی کار بر یهودیان سخت شد کعب به میان مردمش رفت و به آنها سه پیشنهاد داد؛ یا اسلام آورده و دین محمد (صلی الله علیه وآله) را بپذیرند، یا به دست خود زنان و فرزندان خود را بکشندو شمشیرها را برداشته به مصاف لشکر اسلام بروند، یا اینکه در روز شنبه که مسلمین از جنگیدن با آنها خاطر جمع اند به آنان حمله برند. لیکن قوم هیچ یک را قبول نکرد. لذا پیغام دادند که ابا لبابه را به سوی ما بفرست تا با او در کار خود مشورت کنیم. ابا لبابه به فرمان رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نزد آنها رفت . زنان و بچه ها تا او را دیدند دور او حلقه زدند و شروع به گریه کردند و گفتند: چه صلاح می دانی به حکم محمد (صلی الله علیه وآله) تن در دهیم؟ابا لبابه به زبان گفت: آری و با اشاره دست به گلویش فهماند که در صورت تسلیم شدن تمام افراد شما کشته خواهند شد. آنان به حکم پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله) تن در دادند و چون با قبیله اوس رابطه دوستی داشتند اوسیان درباره ایشان نزد رسول خدا (صلی الله علیه وآله) شفاعت کردند. پیامبر (صلی الله علیه وآله) نیز پذیرفت که سعد بن معاذ اوسی به هرچه خواست در امرشان حکم کند و بنی قریظه نیز این حکمیت را پذیرفت. سعد نیز حکم به کشتن مردان و اسیری زنان و فرزندان و مصادره اموال داد.
محمد (صلی الله علیه وآله) را همه به مهربانی و رحمت می شناسند پس چرا بنی قریظه طایفه ای از یهودیان به دستور ایشان قتل عام شدند؟
نخست در کتب تاریخی سیر می کنیم تا بدانیم چرا پیامبر (صلی الله علیه وآله) چنین برخوردی را با این طایفه کرد.
چند نکته قابل توجهد وجود دارد که عبارتند از:
یهودیان هنگام ورود رسول خدا (صلی الله علیه وآله) به مدینه خدمت ایشان رسیدند و با ایشان پیمان نامه ای نوشتند. مورخین حیی بن اخطب، کعب بن اسد و مخیریق را مسئول پیمان بنی نضیر، بنی قریظه و بنی قینقاع با رسول خدا (صلی الله علیه وآله) طرف قرارداد بوده اند و این مطلب در قرارداد بیان شده آنگاه برای هر قبیله از این یهودیان نسخه ای جداگانه تنظیم شد. مفسیرین در شان نزول آیات 12 و 13 سوره آل عمران می گویند: چون مسلمانان در جنگ بدر پیروز شدند یهود گفتند: این همان پیامبر موعود است اما وقتی در نبرد احد شکست خورد ند یهود شک کرده بنای ناسازگاری و پیمان شکنی گذاشتند این مطلب با آنچه در عهدنامه آمده که یهودیان گفتند: صلح می کنیم تا ببینیم کار تو و قومت به کجا می انجامد متناسب است.
ضمنا این مسئله خاطر نشان می شود با توجه به اینکه از تاریخ انعقاد این پیمان تردیدهایی وجود دارد لذا از پرسش یهودیان که نزد پیامبر (صلی الله علیه وآله) آمده، از دعوتش پرسیدند. پیداست که این اولین برخورد یهودیان با رسول خدا (صلی الله علیه وآله) است.
نیز مخیریق مسئول قرارداد بنی قینقاع در همان اوایل هجرت ایمان آورده و در جنگ احد به شهادت رسیده است.
با مروری در کتب تاریخی به متن پیمان پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) و یهودیان
1. همکاری علیه پیامبر ( لایعینوا علی رسول الله (صلی الله علیه وآله) )
2. همکاری علیه یاران پیامبر یعنی همه مسلمانان ( ولاعلی احد من اصحابه )
3. اقدام تبلیغاتی ( بلسان )
4. اقدام مسلحانه ( ولاید و لابسلاح )
5. پشتیبانی تدارکاتی دشمن ( ولابکر )
6. توطئه های پنهان و آشکار در شب و روز ( فی السر و علانیه باللیل و النهار ) ممنوع بود.
پس اگر یهود این تعهدات را نادیده بگیرد رسول خدا (صلی الله علیه وآله) می تواند خون ایشان را بریزد، زن و فرزندانشان را اسیر و اموالشان را غنیمت بگیرد.
نکته مهمی که در اینجا می توان خاطر نشان کرد اینست که پیامبر (صلی الله علیه وآله) بر طبق احکام خود یهود با آنها مقابله کرده و هیچ مجازات بیشتری برای آنها در نظر نگرفته است؛ اگر در حکومت یهود کسی بعد از بستن عهد و پیمان با حکومت آنرا نقض کند، توسط حکومت مقابل باید محاصره شده، مردان جنگی سربریده شوند و زنان و فرزندان اسیر و اموالشان در اختیار حکومت قرار بگیرد ( الرسول المصطفی و الیهود / جعفر عارف کشفی )
اگر خدای تعالی این سرنوشت را برای آنان ننوشته بود که جان خود را برداشته و جلای وطن کنند در دنیا به عذاب انقراض یا قتل یا اسیری گرفتارشان می کرد. همانطور که با بنی قریظه چنین کرد ولی در هر حال در آخرت به عذاب آتش معذبشان می سازد.پس پند بگیرید ای صاحبان بصیرت ! چون می بینید که خدای تعالی یهودیان را به خاطر دشمنی شان با خدا و رسول چگونه دربه در کرد.

منابع:
الرسول المصطفی و الیهود / نویسنده جعفر عارف کشفی / ناشر سنبله / پاییز 1387 / صفحه 422
و ارجاع کتاب بالا به مطلب صفحه 422 به کتاب القنصریه الیهود 2 /459 / تثنیه الاصحاح . 20فقره 10، 14،12
طبرسی / اعلام الوری / ج1 / صفحه 157
مجلسی / بحارالانوار / چاپ بیروت / موسسه الوفا / ج19 / صفحه110
مکاتیب الرسول / ج1 / صفحه 260
ابن هشام / ج1/ صفحه 191
طبری / ج1 / صفحه 225-173
مجمع البیان / ج1 / صفحه 706
یهود در المیزان / حسین فعال عراقی / نشر سبحان 1381 / صفحه 512
تاریخ پیامبر اسلام و حیوه القلوب / ج4 / علامه محمد باقر مجلسی / ناشر سرور

موضوعات: نمازاول وقت  لینک ثابت
[سه شنبه 1396-03-02] [ 12:26:00 ب.ظ ]




چرا پیامبر یا امامی از جنس زن نداریم؟

چرا پیامبر یا امامی از جنس زن نداریم؟

چرا پیامبر یا امامی از جنس زن نداریم؟ آیا به این معناست که زنان دارای روحی ضعیف و آلوده بوده؟ چرا زنان نمی توانند رهبری جامعه اسلامی را در دست داشته باشند؟ آیا زنان می توانند مبلغ دین خداوند باشند؟ آیا زن لایق دیدار خداوند و دریافت وحی خداوند نیست؟
قبل از پردازش موضوع ابتدا به نکاتی می پردازیم که در همه شبهات وارده به مسائل زنان از آنها چشم پوشی می شود و به فراموشی سپرده می شود:
1.حقیقت انسان : این موضوع چیزی نیست که بشود در چند سطری از آن گفت و گذر کرد و برای اطلاع بیشتر از این بحث به کتابهای عقاید می شود مراجعه کرد. اما آن چیزی که عده ایی پرچم تساوی حقوق بین زن و مرد را در دست گرفته اند نمی دانند که اصلا زن و مردی در کار نیست که بخواهند با هم تساوی یا متفاوت داشته باشند. شاید زود باشد که مستقیم به سراغ اصل مطلب برویم ولی نتیجه مطالعات را در چند سطری می نویسم : قرآن کریم هنگام طرح مسئله زن و مرد می فرماید : این دو را از چهره ذکورت و انوثت نشناسید بلکه از چهره انسانیت و حقیقتشان آن را بشناسید. حقیقت انسان را روح او تشکیل می دهد نه بدن او، انسانیت انسان، جان او را تامین می کند و جسم او ابزاری بیش نیست که گاهی مذکر است و گاهی مونث و این منافاتی ندارد که انسان در نشئه دنیا، برزخ و قیامت بدنی متناسب با همان نشئه و مرحله داشته باشد همانطور که در دنیا بدن فرع است نه اصل.
قرآن کریم ارتباط ذکورت و انوثت را به طبیعت و ماده برمی گرداند : مت آیات 37 تا 39 : الم یک نطفة من منی یمنی (37) ثم کان علقه فخلق فسوی (38) فجعل منه الزوجین الذکر و الانثی (39). این مذکر و مونث بودن به منی یمنی برمی گردد نه به نفخت فیه من روحی در آیه 72 سوره ص و نه به ثمر انشاناه خلقا ءاخر در آیه 14 سوره مومنون.
حال اینکه روح مبناست، بنابراین با تربیت و رشد روح می توان به خدا رسید که در این رشد معنوی و روحانی جنسیت دخالت ندارد و چیزی که باعث کمال انسان می شود تقوای اوست : ان اکرمکم عندالله اتقکم ( آیه 13 حجرات). من عمل صالحا من ذکر او انثی و هو مومن فلنحیینه و حیوة طیبة و… ( آیه 97 نحل) یعنی انسانیت با تقوا سنجیده می شود نه با زن و مرد.

2. تفاوت در خلقت زن و مرد و هدف از آن :
دستگاه عظیم خلقت برای اینکه به هدف خود برسد و نوع (انسان) را حفظ کند جهاد عظیم تولید نسل را به وجود آورده است. دائما از کارخانه خود هم جنس نر و هم جنس ماده بوجود می آورد. و در آنجا که بقاء و دوام نسل احتیاج دارد به همکاری و تعاون دو جنس مخصوصا در نوع انسان، برای اینکه این دو را به کمک یکدیگر در این کار وا دارد طرح وحدت و اتحاد آنها را ریخته است، کاری کرده است که خودخواهی و منفعت طلبی که لازمه هر ذیحیاتی است تبدیل به خدمت، تعاون و ایثار گردد آنها را طالب هم زیستی با یکدیگر قرار داده است و برای اینکه جسو و جان آنها بهتر به هم بپیوندد تفاوتهای عجیب جسمی و روحی در میان آنها قرار داده است و همین تفاوتهاست که آنها را بیشتر به یکدیگر جذب و خواهان هم می کند.
اگر زن دارای جسم و جان و خلق و خوی مردانه بود، محال بود که بتواند مرد رت به خدمت خود وا دارد و مرد را شیفته وصال خود نماید و اگر مرد همان صفت جسمی و روانی زن را می داشت ممکن نبود زن او را قهرمان زندگی خود حساب کند و عالی ترین هنر خود را صید و شکار قلب او به حساب آورد. مرد جهانگیر و زن مردگیر آفریده شده است.
این تنها ذره ای از تفاوتهای احساسی آنها به یکدیگر است. همچنین اگر به تفاوتهای جسمی از قبیل: درشت اندام تری مرد نسبت به زن، خشن تر بودنش و قدرت عضلانی و رشد بدنش، و تفاوتهای روانیشان از جمله: احساسات زن جوشانتر از مرد است سریع الهیجان تر بودن زن، محتاط تر، مذهبی تر، پرحرف تر، ترسوتر، نگاه کنیم متوجه خواهیم شد، پشت پرده این تفاوت ها چه زیبایی هایی از قدرت و حکمت خداوند پنهان شده است.
3. تساوی، نه تشابه
شک در این نیست که لازمه اشتراک زن و مرد در حیثیت انسان و برابری آنها از لحاظ انسانی است اما متشابه آنها در حقوق چطور؟ آیا لازمه تساوی حقوق، تشابه حقوق هم هست یا نه؟ تساوی غیر از تشابه است. تساوی برابری است و تشابه یکنواختی. مثل تقسیم عادلانه ثروت پدری به فرزندان خود. همه را به یک اندازه و یک قیمت هدیه می دهد ولی به طور مشابه تقسیم نمی کند به یکی زمین به دیگری کارخانه یعنی با توجه به استعداد فرزندانش ثروت خاصی را به فرزندش هدیه می دهد ولی از لحاظ ارزش و امتیاز همه مساوی گرفته اند.
کمیت غیر از کیفیت است. برابری غیر از یکنواختی است. قدر مسلم این است که اسلام حقوق یک جور یکنواختی برای زن و مرد قائل نشده است. اسلام اصل مساوات انسانها را درباره زن و مرد رعایت کرده است ولی با تشابه حقوق مخالف است. بین این دو جنس انسان با حفظ انسانیت هر دو، تفاوتهای فیزیکی و روحی وجود دارد و این تفاوتها در آفرینش حکمت بالغه ای دارد که مسئله تقسیم مسئولیت هاست.
4. زندگی اجتماعی
دین خدا فردی - اجتماعی است که این سنت از طریق حکومت اسلامی نشر و ظهور می یابد. خداوند در این عرصه زن و مرد را از یک نهاد پاک و مشترک آفرید و هر یک بنا بر نوع خلقت جسمانی خویش و نرم افزار وجودشان که روان، عواطف و احساسات می باشد موظف به شیوه خاصیاز زندگی فردی و اجتماعی هستند که تمامی اینها خود، مظاهر اسماء و صفات الهی است براساس این سنت الهی ریشهدر خلقت، طبیعت و تمایلات دو جنس دارد. عموم وظایف ها و مسئولیت های اجتماعی جز در مورد ضروری برعهده مردان نهاده شده و برقراری کانون خانواده و مسئولیت خطیر تربیت برعهده زن نهاده شده. حیاتی ترین مسئله انسانی که همواره از آن غفلت می ورزند عبارتست از اینکه منزلگه تعیین کننده سرنوشت ابزاری اجتماعی خانواده است. نطفه شخصیت آدمیان در منزلگه خانواده منعقد می گردد و سپس اجتماع آن را آبیاری می نماید.
٭ زیاد از بحث خارج نشویم و به جواب شبهه بپردازیم:
اول از همه به تفاوت بین نبوت و رسالت می پردازیم:
رسول حامل رسالت است و شرف وساطت بین خداوند و خلق را دارد.
نبی حامل نباء و شرف علم به خداوند را دارد.
نبی از نظر مصداق اعم از رسول است یعنی همه پیامبران دارای مقام نبوت بوده اند، ولی مقام رسالت اختصاص به گروهی از ایشان داشته است. خود نبوت نیز تقسیماتی دارد:
الف) نبوت انبایی: خبر از صفات و ذات و افعال الهی را دارد و بطور عام از معارف الهی خبر می دهد.
ب) نبوت تشریعی: علاوه بر آنچه ذکر شد به تبلیغ احکام، آداب و شریعت نیز می پردازد.
در سوره یوسف آیه 109 - نبوت زنان منظور است نه رسالت آنها.
در قرآن کریم نمونه های زیادی از نبوت انبایی که بعضی از بانوان کریمه داشته اند را معرفی می کند.
الف) ساره و گفت و شنود با فرشتگان
- آیه 71 سوره هود: هنگامیکه فرشته ها به خلیل حق سخن می گفتند، همسر او نیز حضور داشت و ایستاده بود و ضحکی داشت
- آیه72-73 سوره هود: گفتگوی همسر حضرت ابراهیم با فرشتگان: یعنی من مادر می شوم در حالیکه فرتوت و سالمندم و ….
ب) مادر و خواهر حضرت موسی
- آیه 7 سوره قصص: دستور خداوند به مادر حضرت موسی برای به دریا انداختن پسرش
- آیه 11 سوره قصص: این جعبه را تعقیب کن - دستور خداوند به خواهر موسی
ج) مقام حضرت مریم (سلام الله علیها)
- آیه 37 آل عمران: روزی از جانب خداوند برای مریم.
- آیه 17 سوره مریم: پس چون بشری هماهنگ بر او نمایان شد. - ظهور فرشته برای حضرت مریم
- آیات 17-22 سوره مریم: گفتگوی حضرت مریم با جبرئیل.
نبوت انبایی، آگاه شدن فرد از حوادث جهان و آینده آن و اطلاع از آینده خود و دیگران از راه وحی است این نوع نبوت ناشی از مقام ولایت الهی و سرمایه نبوت تشریعی و رسالت اجرایی و پشتوانه آن است، اما ویژه مردان نیست و زنان نیز می توانند به این مقام دست یابند.
٭ توضیح و تفسیر آیه 37 سوره آل عمران: این آیه ادامه بحث آیات قبل درباره سرگذشت حضرت مریم است ولی جمله اخیر ( آیه 37) اشاره به نکته لطیفی دارد و آن اینکه کار خداوند، انبات و رویانیدن است یعنی همانگونه که در درون بذر گیاهان استعدادهایی نهفته است، در درون وجود آدمی و اعماق روح و فطرت او نیز همانگونه استعدادهایی عالی نهفته شده است که اگر انسان خود را تحت تربیت مربیان الهی که باغبانهای باغستان جهان انسانیتند قرار دهد و به سرعت پرورش می یابد و آن استعدادهای خداداد آشکار می شود.
نتیجه:
- علت مرد بودن انبیاء و اولیای الهی توانمندی جسمی و فکری ایشان و آن هم بنا بر خلقت و طبیعت خدادادی آنهاست.
- گرچه هدایت جنبه اجتماعی دارد و باید به استقرار حکومت عدل بیانجامد و از امور اجرایی است اما هدایت و گسترش معنویت و اخلاق و ارتباط با معنویت مطلق و خداوند متعال منحصر به جنس و نوع خاصی نیست و هرکس تقرب بیشتری داشته باشد و حقیقت و ارزش انسانی خود را با تقوا و عمل صالح بالا ببرد در ضمن اینکه بهره بیشتری از معنویات و روحانیت و اخلاق حسنه می برد خود مبلغ کارآمدتری برای دین خدا خواهد بود چه اینکه بزرگان دین صرفا مردان نبوده اند و بانوان مکرمه بسیاری به کمالات الهیه رسیده و خود را از مدافعان حق و مشعلداران راه هدایت بوده اند.
- نبوت و رسالت نیاز کارهای اجرایی - فکری - جسمی و رویارویی با هر محرم و نامحرم دارد. از طرفی پشتوانه رسالت مقام ولایت است و کمال انسان، رسیدن به مقام ولی الله است که این مکقام زن و مرد ندارد، مسئله غلبه احساس زن بر حیاتش و عفت و عصمتش او را در رویارویی با هر کسی معذور می کند.
- پیامبر و امام باید با همه افراد جامعه تماس بگیرد یا در جنگ وسایل دیگر فرماندهی را بعهده بگیرد که این کار برای بانوان دشوار است - این عین عدالت خداوند است.
- از طرفی همه مردان نیز دارای نبوت نیستند بلکه تعداد اندکی این مسئولیت را داشته اند.

منابع:
قرآن کریم
تفاسیر نمونه و المیزان
انسان کامل (شهید مطهری)
نظام حقوق زن در اسلام (شهید مطهری)
زن در آینه جمال و جلال الهی ( آیت الله جوادی آملی)
زن از دیدگاه نهج البلاغه ( فاطمه علایی)

موضوعات: نمازاول وقت  لینک ثابت
 [ 12:21:00 ب.ظ ]




شبهه در مورد آیه 34 سوره نساء

شبهه در مورد آیه 34 سوره نساء

الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللّهُ وَاللاَّتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلاَ تَبْغُواْ عَلَيْهِنَّ سَبِيلاً إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِيرًا

کلمه قیم به معنای آن کسی است که مسئول قیام به امر شخصی دیگر است، و کلمه قوام و نیز قیام مبالغه در همین قیام است [ قوام به کسی گفته می شود که تدبیر و اصلاح دیگری را برعهده دارد.]

مراد از جمله: « بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ» آن زیادتهایی است که خدای متعال به مردان داده به حسب طاقتی که براعمال دشوار و امثال آن دارند، چون زندگی احساسی و عاطفی است، که احساس و سرمایه اش رقت و لطافت است. [ اگر چه برخی زنان، در توان بدنی یا درآمد مالی برترند، ولی در قانون و برنامه، باید عموم را مراعات کرده نه افراد نادر را.]
[ « نشوز» از « نشز» به معنای زمین بلند و به سرکشی و بلند پروازی نیز گفته می شود.] کلمه « نشوز» به معنای عصیان و استکبار از اطاعت است، مراد از خوف نشوز این است که علائم آن به تدریج پیدا شود، و معلوم گردد که خانم می خواهد ناسازگاری کند. هنگام پیدا شدن علامت های آن و علاج های سه گانه همان است که عبارت: « فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ » برآن دلالت می کند، و گو اینکه این راه های علاج با حرف واو به یکدیگر عطف شده، و این حرف دلالت بر ترتیب ندارد، ولی از معنای آیه می دانیم که بین این سه علاج ترتیب هست، و می خواهد بفرماید اول اورا موعظه کنید، اگر موعظه اثر نگذاشت با او قهر کنید، و رختخوابتان را جدا سازید، و اگر این نیز مفید واقع نشد او را بزنید. دلیل بر اینکه رعایت تدریج و ترتیب لازم است این است که ترتیب نام برده به حسب طبع نیز وسایل گوناگونی از کیفر دادن است، هر کس بخواهد کسی را کیفر کند طبیعتا اول از درجه ضعف آن شروع می کند، و سپس به تدریج کیفر را شدید و شدیدتر می سازد، بنابراین ترتیب از سیاق مشخص می شود نه از حرف واو.
[ در مجمع البیان از امام باقر علیه السلام نقل شده است که فرمودند: مقصود زدن با مسواک است.]
[ رسول خدا فرموند: کتک شما نباید به نحوی باشد که اثر آن در جسم زن نمودی داشته باشد، یا کتک نشانه خودنمایی و اظهار قدرت مرد باشد که زهر چشم بگیرد.]

«فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ …..» یعنی اگر در اثر اعمال آن سه راه علاج به اطاعت شما در آمدند، دیگر علیه آنان بهانه جویی مکنید، و با اینکه اطاعت شما می کنند برای اذیت و آزارشان دنبال بهانه نگردید. و در آخر اعلام می فرماید به این که مقام پروردگارشان علی و کبیر است، پس از قدرت و تفوقی که بر زنان خود دارند مغرور نشوند و سوء استفاده ننموده و در اثر غرور به آنها ظلم و استعلا و استکبار نکنند، و همواره به یاد علو مقام پروردگارشان باشند.

منابع: تفسیر المیزان، صافی و نور

موضوعات: نمازاول وقت  لینک ثابت
 [ 12:16:00 ب.ظ ]




قرآن مجید در دلالت خود مستقل است

قرآن مجید در دلالت خود مستقل است

قرآن مجید که از سنخ کلام است مانند سایر کلامهای معمولی از معنی مراد خود کشف میکند و هرگز در دلالت خود گنگ نیست و از خارج نیز دلیلی وجود ندارد که مراد تحت اللفظی قرآن جز آنست که از لفظ عربیش فهمیده میشود.

اما اینکه خودش در دلالت خود گنگ نیست زیرا هر کس بلغت آشنائی داشته باشد از جملات آیات کریمه معنی آنها را آشکارا میفهمد چنانکه از جملات هر کلام عربی دیگر معنی میفهمد.

علاوه بر این بآیات بسیاری از قرآن برمیخوریم که در آنها طائفه خاصی را مانند بنی اسرائیل و مؤمنین و کفار و گاهی عموم مردم را متعلق خطاب قرار داده مقاصد خود را بایشان القاء میکند (1) یا با آنان باحتجاج میپردازد یا بمقام تحدی برآمده از ایشان میخواهد که اگر شک و تردید دارنددر اینکه قرآن کلام خداست مثل آن را بیاورند و بدیهی است که تکلم با مردم با الفاظی که خاصیت تفهیم را واجد نیست معنی ندارد و همچنین تکلیف مردم بآوردن مثل چیزی که معنی محصلی از آن فهمیده نمیشود قابل قبول نیست.

علاوه بر این خدای متعال میفرماید: «افلا یتدبرون القرآن ام علی قلوب اقفالها» (2) ترجمه:آیا قرآن را تدبر-پی گیری آیات با تامل-نمیکنند یا بدلهائی قفلهاشان زده شده) و میفرماید: «افلا یتدبرون القرآن و لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا» (3) ترجمه آیه گذشت) .

دلالت آیه ها بر اینکه قرآن تدبر را که خاصیت تفهم را دارد می پذیرد و همچنین تدبر اختلافات آیات را که در نظر سطحی و ابتدائی پیش میآید حل میکند روشن است و بدیهی است که اگر آیات در معانی خودشان ظهوری نداشتند تامل و تدبر در آنها و همچنین حل اختلافات صوری آنها بواسطه تامل و تدبر معنی نداشت.

و اما اینکه راجع بنفی حجیت ظواهر قرآن دلیلی از خارج نیست زیرا چنین دلیلی وجود ندارد.

جز اینکه برخی گفته اند در تفهیم مرادات قرآن ببیان تنها پیغمبر اکرم (ص) یا ببیان آنحضرت و بیان اهل بیت گرامش باید رجوع کرد.

ولی این سخن قابل قبول نیست زیرا حجیت بیان پیغمبر اکرم (ص) و امامان اهل بیت (ع) را تازه از قرآن باید استخراج کرد و بنابر این چگونه متصور است که حجیت دلالت قرآن ببیان ایشان متوقف باشد بلکه در اثبات اصل رسالت و مامت باید بدامن قرآن که سند نبوت است چنگ زد.

و البته آنچه گفته شد منافات ندارد با اینکه پیغمبر اکرم (ص) وائمه اهل بیت (ع) عهده دار بیان جزئیات قوانین و تفاصیل احکام شریعت-که از ظواهر قرآن مجید بدست نمیآید-بوده اند.

و همچنین سمت معلمی معارف کتاب را داشته اند چنانکه از آیات ذیل در میآید: «و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم » (4) ترجمه:و فرو فرستادیم بتو ذکر-قرآن-را برای اینکه آنچه را بمردم نازل شده برای شان بیان و روشن کنی) . «و ما آتاکم الرسول فخذوه و مانها کم عنه فانتهوا» (5) ترجمه:آنچه را پیغمبر برای شما آورد یعنی امر کرد بگیرید و بپذیرید و آنچه از آن نهی کرد خودداری کنید) «و ما ارسلنا من رسول الا لیطاع باذن الله » (6) ترجمه:ما هیچ پیغمبری را نفرستادیم مگر برای اینکه باذن خدا اطاعتش کنند) . «هو الذی بعث فی الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة » (7) ترجمه:خدا است آنکه در میان جماعت امی از خودشان پیامبری برانگیخت که آیات خدا را بر ایشان تلاوت میکند و آنان را تزکیه مینماید، و بر ایشان کتاب و حکمت را تعلیم میدهد) .

بموجب این آیات پیغمبر اکرم (ص) مبین جزئیات و تفاصیل شریعت و معلم الهی قرآن مجید میباشد و بموجب حدیث متواتر ثقلین پیغمبر اکرم ائمه اهل بیت را در سمتهای نامبرده جانشینان خود قرار داده است.و این مطلب منافات ندارد باینکه دیگران نیز با اعمال سلیقه ای که از معلمین حقیقی یاد گرفته اند مراد قرآن مجید را از ظواهر آیاتش بفهمند.

معنی حجیت بیان پیغمبر (ص) و ائمه (ع) بدلالت خود قرآن مجید بیان پیغمبر اکرم (ص) و اهل بیت گرامش-چنان که در فصول سابقه گذشت-در تفسیر آیات قرآنی حجیت دارد.

این حجیت در مورد قول شفاهی و صریح پیغمبر اکرم (ص) و ائمه اهل بیت و همچنین در اخبار قطعیة الصدور که بیان ایشان را حکایت میکند روشن است.

ولی خبر غیر قطعی که در اصطلاح خبر واحد نامیده میشود و حجیت آن در میان مسلمین مورد خلاف است منوط بنظر کسی است که بتفسیر میپردازد، در میان اهل سنت نوعا بخبر واحد که در اصطلاح صحیح نامیده میشود مطلقا عمل میکنند و در میان شیعه آنچه اکنون در علم اصول تقریبا مسلم است اینست که خبر واحد موثوق الصدور در احکام شرعیه حجت است و در غیر آنها اعتبار ندارد برای تحقیق مسئله بعلم اصول باید مراجعه کرد.

پی نوشتها:

1- امثال یا ایها الذین کفروا و یا اهل الکتاب و یا بنی اسرائیل و یا ایها الناس که بسیار است.

2- سوره محمد آیه 24

3- سوره نساء آیه 82

4- سوره نحل آیه 44

5- سوره حشر آیه 7

6- سوره نساء آیه 64

7- سوره جمعه آیه 2.

منبع: قرآن در اسلام
پدیدآور: علامه سید محمد حسین طباطبائی،

http://amoozesh-ghoran.blog.ir

موضوعات: قرآن و محجوریت  لینک ثابت
 [ 12:04:00 ب.ظ ]




چرا ارث مرد دو برابر زن می باشد.

چرا ارث مرد دو برابر زن می باشد.
مقدمه: در زمانی که اسلام ظهور کرد زن در هیچ جای دنیا و تحت هیچ عنوانی ارث نمی برد، یعنی مادر و همسر یا دختر بودن برای زن هیچ حقی ایجاد نمی کرد. اسلام در آن دوران پر از تبعیض، انقلابی در خصوص حق زنان ایجاد کرد، اما اکنون متاسفانه به جای قدردانی از دین بزرگ و الهی عده ای با تبلیغ علیه اسلام قصد وارونه جلوه دادن قوانین اسلام را دارند. کلیه قوانین اسلام بر مبنای ظرفیت ها و انتظارات و خواسته ها و مسئولیت تدوین شده است و از افراط و تفریط به دور است.

اشتراک گذاری این مطلب!

- اما این سوال به طور کلی غلط است چرا که در مورد تقسیم ارث با توجه به آسیب اجتماعی و اقتصادی که بر اثر فوت به زن یا مرد می رسد در اسلام حکم متفاوت است و اینگونه نیست که همیشه ارث مرد دو برابر زن باشد.
مثلا پدر و مادری فرزندی را از دست می دهند چون آسیب اقتصادی هر دو یکسان است هر دو یک ششم ارث می برند یا در موردی که خانواده ای فرزندان خود را از دست داده و نوه هایشان زنده بمانند سپس پدر بزرگشان فوت نماید، چون آسیب اقتصادی به آن نوه ای که پدر خود را از دست داده بیشتر از نوه ای است که مادر خود را از دست داده در نتیجه نوه ای که پدر خود را از دست داده هر چند دختر باشد اما دو برابر پسری که مادرش را از دست داده ارث می برد.
- از طرف دیگر پدر خانواده در صورتی که تشخیص دهد دختران او نیز به اندازه پسران نیاز به ارث دارند اسلام دست او را برای تقسیم برابر بازی گذاشته است.
با اینکه ظاهرا ارث مرد دو برابر زن است اما با دقت روشن می شود که از یک نظر ارث زنان دو برابر مردان می باشد و این به خاطر حمایتی است که اسلام از حقوق زنان کرده است.
اسلام وظایفی را برعهده مردان گذارده که با توجه به آن نیمی از درآمد مردان عملا خرج زنان می شود، درحالی که برعهده زنان چیزی گذارده نشده است. مرد باید هزینه زندگی همسر خود را طبق نیازمندی او از مسکن، پوشاک، خوراک، و سایر لوازم بپردازد. و هزینه زندگی فرزندان خردسال نیز برعهده اوست.
در صورتی که زنان از هرگونه پرداخت هزینه ای حتی برای خودشان معاف هستند بنابراین یک زن می تواند تمام سهم ارث خود را پس انداز کند در حالی که مرد ناچار است آن را برای خود و همسر و فرزندان خرج کند و نتیجه آن عملا چنین می شوذد که نیمی از درآمد مرد برای زن خرج می شود و نیمی برای خودش درحالی که سهم زن هم چنان بحال خود باقی می ماند.
در دین مبین اسلام شخصیت انسانی زن برابر با مردان بوده و در رسیدن به درجات کمال انسانی هیچ تفاوتی بین این دو جنس قرارداده نشده است که آیات قرآن و احکام دین مبین اسلام به خوبی گویای آن است «یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوباً و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله اتقیکم» (حجرات/13)
ای مردم ما شما را از یک مرد و زن آفریده ایم و شما را تیره ها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید ( و اینها ملاک امتیاز نیست) گرامی ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست.
در دوران جاهلی نه تنها به زن ارث نمی دادند بلکه بدون توجه به رضایت او همانند دیگران اموال متوفی وی را به ارث می بردند و این قانون جاهلی به وسیله قرآن کریم منسوخ شد.
اسلام احکام ارث را یر اساس جنسیت مرد یا زن بودن وضع نکرده بلکه براساس مسئولیت مالی و موقعیتی است که این دو در خانواده دارند. در پاره ای از موارد زن پس از مرد سهم می برد، بنابراین سهم ارث متناسب با نظر کلی اسلام نسبت به خانواده تقسیم وظایف و مسئولیت ها سازگار و عادلانه است.
پس بهتر است سوال را این طور مطرح کنیم، چرا در برخی موارد ارث زنان نصف مردان است؟
امام رضا علیه السلام در پاسخ به این سوال فرمودند: ( زن وقتی که شوهر کرد مالی به عنوان مهر می گیرد و هزینه زندگی وی برعهده مرد است و مرد باید نفقه و سایر مخارج زن را بدهد ولی برعهده زن چیزی نیست از این جهت حق مرد بیشتر است.
امام صادق علیه السلام می فرماید: « علتش این است که اسلام سربازی را بر زن واجب نکرده و مهر و نفقه را برمرد لازم شمرده است»
نتیجه : نصف شدن ارث زنان نسبت به مردان در برخی موارد با توجه به مسئولیت های اقتصادی در خانواده و جامعه مانند دادن نفقه و مهریه و شرکت در جهاد و پرداخت حقوق واجب اجتماعی که برعهده مردان نهاده شده، تنظیم شده است و دین اسلام برای ایجاد تعادل میان مسئولیت و حق این احکام را وضع نموده است طبیعی است که دین اسلام وقتی مسئولیت مالی بیشتری را بر دوش مردان قرارداده حق بیشتری را نیز در ارث قرارداده تا بین مسئولیت ها و حق تعادل برقرار شود. بنابراین اگرچه زمان کنونی زنان نیز غالبا با شغل و درآمد دارند و خرج خانه را نیز می دهند اما در احکام دین اسلام درآمد های زنان اختصاص به خودشان دارند و هیچ تکلیفی در مخارج خانه برعهده آنان نیبست و آنها می توانند اموال خود را اصلا خرج خانواده نکنند ولی بر مردان واجب است که خرج خانواده را بپردازند.

1. حجرات 13
2. جوادی آملی، زن در آینه جمال و جلال، ص 346
3. علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ج 4، ص

موضوعات: پاسخ به شبهات  لینک ثابت
 [ 11:45:00 ق.ظ ]




عوام‌گرایی ياپوپولیسم چیست؟ پوپولیست کیست؟

پوپولیسم چیست؟ پوپولیست کیست؟
عوام‌گرایی

عوام‌گرایی یا پوپولیسم (به فرانسوی: Populisme) آموزه و روشی سیاسی است در طرفداری کردن یا طرفداری نشان دادن از حقوق و علایق مردم عامه در برابر گروه نخبه.[۱] در قرن بیستم بیشتر جنبش‌های «عامه‌گرا» با جنبش‌های آمریکای لاتین و هند شناخته می‌شد اما از دهه ۱۹۸۰ به بعد این جنبش‌ها در کشورهای کانادا، ایتالیا، هلند، اسکاندیناوی و ایالات متحده نیز درجاتی از موفقیت را به‌دست آورده است.
مفهوم

بزرگداشت مفهوم مردم (یا توده) تا حد مفهومی مقدس، و باور به اینکه هدف‌های سیاسی را می‌باید به خواست و نیروی مردم جدا از حزب‌ها و نهادهای موجود پیش برد. عوام‌گرایی خواست مردم را عین حق و اخلاق می‌داند و بر آن است که می‌باید میان مردم و حکومت رابطهٔ مستقیم وجود داشته باشد. هم چنین با ایمانی ساده فضایل مردم را در برابر منش فاسد طبقهٔ حاکم یا هر گروهی که موقعیت سیاسی و منزلت اجتماعی برتر داشته باشد قرار می‌دهد و می‌ستاید. یکی از ویژگی‌های عوام‌گرایی یافتن «توطئه‌های ضد مردمی» در هر جاست و این برداشت معمولاً به دشمنی‌های نژادی و قومی دامن می‌زند.[۲]
ریشه

نظریهٔ عوام‌گرایی فلسفی بر آرای هربرت شیلر و بر این فرض اولیه مبتنی است که عامهٔ مردم را افرادی ناآگاه، منفعل و ضعیف می‌پندارد. تاریخچهٔ آن را به اواسط سدهٔ نوزدهم و به جنبش‌های مختلفی که در سرزمین‌هایی مثل شوروی سابق به وقوع پیوسته‌است، می‌رسانند شاید در برابر عوام‌گرایی سیاسی این‌ها هیچ نباشند. ریشهٔ عوام‌گرایی در میان روشنفکران تندرو روسیه در دههٔ ۱۸۶۰ با ظهور نارودنیک‌ها (مردم‌باوران) پدید آمد. نارودنیک‌ها بر آن بودند که روسیه بی آنکه مرحلهٔ سرمایه‌داری را بگذراند می‌تواند مستقیم به سوسیالیسم برسد و اساس آن را می‌توان بر کومون‌های روستایی گذاشت. در دههٔ ۱۸۷۰ دانشجویان نارودنیک به روستا (میان مردم) رفتند تا تخم انقلاب را بپراکنند.[۳]
عوام‌گرایی در کشورهای مختلف
کارتونی از سال ۱۸۹۶ میلادی که در آن ویلیام جنینگز برایان که از طرفداران سرسخت عوام‌گرایی بود در حال بلعیدن نماد حزب دموکرات آمریکا است.

عوام‌گرایان در روسیه حزب آزادی و زمین را بنیان نهادند. عوام‌گرایی در آغاز اشاره به این اعتقاد داشت که انقلاب کار مردم است (که در روسیه معنای آن دهقانان بود) نه اقلیت مبارز انقلابی. در پایان قرن نوزدهم مارکسیست‌های روسیه که به عمل سازمانی و حزب پیشرو باور داشتند به همهٔ روش‌های انقلابی رقیبان غیر مارکسیست خود بر چسب عوام‌گرایانه زدند واین عنوان به صورت تحقیر آمیز رواج یافت.

از ۱۹۴۵ در روش کسانی چون سناتور جوزف مک کارتی و جورج والاس می‌توان یافت. ظهور چپ نو را نیز برخی با شور و شوق پیروزی جهانی عوام‌گرایی شمردند.

عوام‌گرایی را در جنبش‌های روستایی اروپای شرقی پیش از ۱۹۳۹ و نیز در فاشیسم و نازیسم و در بسیاری ار جنبش‌های آزادی بخش جهان سوم می‌توان یافت.[۲]

نمونه‌ای از پوپولیسم مدرن را که می‌تواند مورد مطالعه قرار گیرد دگرگونی‌های دو دههٔ جاری در دنیای سیاست ایتالیا است. هنگامی که سیلویو برلوسکونی در سال ۱۹۹۴ میلادی همراه با حزب جدیدش فورزا ایتالیا وارد مبارزه‌های سیاسی ایتالیا شد، برلوسکونی گونهٔ تازه‌ای از پوپولیسم را که بر تمرکز بر کنترل رسانه‌ها برپا شده پدیدآورد. برلوسکونی و هم پیمانانش با به کارگیری این شیوه سه مرتبه انتخابات را بردند، در ۱۹۹۴، ۲۰۰۱، و با کمک دست راستی‌های جدید مردم آزاد، در سال ۲۰۰۸؛ او توانست حدود ۱۰ سال نخست وزیر ایتالیا باشد.[۴]

در جمهوری اسلامی ایران هم در سال 1384، محمود احمدی نژاد با وعده های پوپولیستی و گرایش به عامۀ مردم بر سر کار آمد و تا سال 1392 در مسند قدرت باقی ماند. همزمان با او و پس از او، افراد مختلفی -که عمدتاً همفکر و هم جریان او بودند- سعی کردند تا روش او را پیش گیرند و بتوانند با همان وعده ها و تمرکز بر عامه به اهداف سیاسی خود برسند.
ویژگی کلی
پوپولیسم دارای چند ویژگی کلی به شرح زیر است:
۱. جلب پشتیبانی مردم با توسل به وعده‌های کلی و مبهم، و معمولاً با شعارهای ضد امپریالیستی.
۲. پیشبرد اهداف سیاسی، مستقل از نهادها و احزاب موجود، با فراخوانی تودهٔ مردم به اعمال فشار مستقیم بر حکومت.
۳. بزرگداشت و تقدیس مردم یا خلق، با اعتقاد به اینکه هدف‌های سیاسی باید به اراده و نیروی مردم و جدا از احزاب یا سازمان‌های سیاسی پیش برود.[۵]

البته آیین و سنت سیاسی پوپولیستی، در هر کشوری شکل ویژه‌ای دارد. در نهضت‌های پوپولیستی، معمولاً ائتلافی آشکار یا ضمنی، میان طبقات مختلف با منافع متفاوت و گاه متعارض برقرار می‌شود. تداخل قشرهای گوناگون در این نهضت‌ها، به طور عمده ناشی از عدم تشکل طبقاتی و عدم وجود مرزبندی روشن طبقاتی است. پوپولیسم دارای مشخصات عوام فریبی، تقدیس شخص رهبر فرهمند، تعصب، تکیه بر توده‌های محروم، نداشتن ایدئولوژی مشخص، بورژوایی بودن و عناصری از ضدیت با امپریالیسم و ملی‌گرایی است. توسعه خواهی و پر و بال دادن به نیروهای وابسته به بازار داخلی و گاه آزادی‌های سندیکایی و دموکراتیک از خصلت‌های عمده دوران پوپولیسم است.[۶]

پوپولیست یا همان اقدامات مردم باور یا عوام گرایانه را می توان در قالب اموری ارزیابی کرد که به دنبال رضایت عمومی و جلب پشتیبانی و حمایت مردم در حوزه های مختلف است که از این مسیر سیاستمداران می توانند به اهداف و خواسته های سیاسی، حزبی و گروهی نائل شوند. در برخی اوقات اقدامات پوپولیستی که از سوی مجریان یک کشور انجام می شود در قالب اقدامات عوام فریبانه قلمداد می شود و گروه ها و احزاب رقیب تلاش می کنند با تبلیغات گسترده و استفاده از رسانه به اینگونه اقدامات در راستای تخریب چهره مجریان امر، دامن بزنند.

اکنون به دو نگاه متفاوت درباره پوپولیست در ایران می پردازیم:
شهریار زر‌شناس، مؤلف و مدرس فلسفه غرب درباره دولت پوپولیست چنین می گوید: «اساساً دولت پوپولیستی یک مفهوم گنگ و تعریف نشده در ادبیات سیاسی است و به عنوان ناسزا و فحش به کار می‌رود. لیبرال‌ها وقتی از یک نظام به دلیل حضور مردمی خوششان نیابد این انگ را به کار می‌برند. آن‌ها می‌خواهند بگویند هر نوع گرایش مردم به سمت رهبران انقلابی و حمایت مردم از آن‌ها و همنوایی رهبران با آن‌ها، نشان دهنده عوام فریبی است و این را تحت عنوان پوپولیسم مطرح می‌کنند. ذات لیبرالیسم چون با انقلاب مغایرت دارد و نمی‌تواند اندیشه انقلابی را بپذیرد. به این دلیل هر حرکت مردمی و انقلابی را به عنوان مردم فریبی و عوام فریبی تخطئه می‌کنند».
اما در این میان محمود سریع القلم، استاد علوم سیاسی دانشگاه شهیدبهشتی نظرات تامل برانگیزی درباره پوپولیسم می گوید: «پوپوليسم يعني اينكه مردم پول اندكي بگيرند و براي يك ماه راضي باشند. افراد پوپوليستي با اين كار امتياز سياسي مي‌گيرند و هيچ كس هم نمي‌پرسد كه آيا اين كار منطقي است يا خير. يعني به جاي اصلاح فضاي كسب و كار و نظام مالياتي و برقراري روابط معقول بين‌المللي به آنچه مردم به اشتباه به آن علاقه‌مندند، تن مي‌دهد. نتيجه هم مصايب فراواني براي جامعه است».
با مقایسه این دو نگاه درباره پوپولیسم و اینکه اصولا چه دولتی را یا چه کسی را می توان پوپولیست خواند، می توان گفت بسته به نگاه های جریانی و حزبی و اینکه چه کسی در چه شرایطی سخن می گوید می تواند تعریف پوپولیست خوب یا بد باشد. بدین معنی که نمی توان حکم قطعی درباره خوب یا بد بودن پوپولیست ارائه داد.
در جمهوری اسلامی نمی توان تعریف غربی از پوپولیست را پذیرفت. اگر منظور از پوپوليسم، مردم‌باوري و توجه به خواست‌هاي اساسي مردم و نزديکي مردم و مسئولين و حضور آنها در متن زندگي و آشنايي با مشکلات آنها از نزديک و توجه و اهتمام به حل اين مشکلات باشد، پوپوليسم معناي منفي ندارد و چنين اموري هر چند با عنوان پوپوليسم، اموري پسنديده و شايسته است که به نظر می رسد در جمهوری اسلامی ایران اینچنین باشد. در حالیکه تعریف غربی ـ هربرت شیلر ـ از پوپولیسم می گوید: «عامه مردم افرادي ناآگاه، منفعل و ضعيف هستند».
پیوند ناگسستنی مردم و مسئولین در جمهوری اسلامی ایران بدین علت که ماهیت انقلاب اسلامی ایران یک انقلاب مردمی بوده است باعث شده تفاسیر روابط بین مردم و مسئولین از سوی دانشمندان غربی یا اساتید غرب زده به گونه ای باشد که در قالب تعریف «رفتار پوپولیستی» آن هم به عنوان یک اقدام منفی تلقی شود. در حالیکه رابطه بین مردم با مسئولین در جمهوری اسلامی ایران، در قالب «ارباب ـ رعیت»، «حکومت کنندگان ـ حکومت شوندگان» نیست بلکه در قالب رابطه « امام – امت»، «خدمتگزار» و تعابیر از این قبیل می باشد.
پس می توان گفت، صرف حضور ملت در جریان های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را نمی توان به عنوان «پوپولیسم گرایی بد» تعبیر کرد. اینکه بگوییم با قاطعیت پوپولیسم خوب یا بد است، امری اشتباه است. اگر رفتارهای پوپولیستی صرفا نمایشی باشد، چیزی که در کره شمالی می توان مشاهده کرد، قدر مسلم نمی توان گفت پوپولیست خوب است ولی اگر نشأت گرفته از ماهیت نظام و مردمی بودن حکومت باشد امری پسندیده و مطلوب است.
ويكي پديا–
نهاد رهبري دانشگاه قزوين

موضوعات: وادي سياست  لینک ثابت
 [ 09:28:00 ق.ظ ]




یافته های جدید درباره سجده کردن

یافته های جدید درباره سجده کردن

هر اندازه که محور طولی انسان کاهش یابد، میزان در معرض اشعه‌های الکترومغناطیسی قرار گرفتن او نیز کم می‌شود.
در زمان سجده کردن هم محور طولی انسان و هم به دنبال آن میزان تاثیرگذاری الکتریسیته‌ها کم می‌شود و سپس عمل تخلیه از طریق تماس پیشانی با زمین صورت می‌گیرد، البته در زمان سجده به دلیل آنکه دیگر نقاط بدن هم با زمین ارتباط می‌یابند، عمل تخلیه آسان تر انجام می‌شود و انسان از بیماری‌های روحی، جسمی و حتی سرطان در امان می‌ماند.
شیوه درست تخلیه الکتریسیته‌ی بدن به همان شیوه‌ای است که انسان در زمان نماز گزاردن دارد و به سوی مکه نماز می‌خواند، چرا که این حالت بهترین حالت است و شخص احساس آرامش و راحتیبیشتری خواهد داشت. الا بذکر الله تطمئن القلوب (سوره رعد/آیه 28)

موضوعات: نمازاول وقت  لینک ثابت
[دوشنبه 1396-03-01] [ 11:00:00 ب.ظ ]




اهمیت و جایگاه نماز در نظر امام جعفر صادق علیه السلام
موضوعات: نمازاول وقت  لینک ثابت
 [ 10:55:00 ب.ظ ]




تأثیر نماز در پیشگیری از آلزایمر:

تأثیر نماز در پیشگیری از آلزایمر:

جدیدترین پژوهش های انجام شده درباره آثار نماز خواندن نشان می دهد که خواندن منظم نماز به میزان زیادی خطر ابتلا به بیماری آلزایمر را کاهش می دهد.
به نقل از شینهوا، براساس این پژوهش جدید، خواندن منظم نماز میزان ابتلا به بیماری آلزایمر را تا 50 درصد کاهش می دهد. این پژوهش نشان داد زنانی که به شکل منظم نماز
می خوانند ابتلای آنها به بیماری آلزایمر دستکم 50 درصد کمتر از زنانی است که نمازنمی خوانند.
شایان ذکر است هدف از اجرای این پژوهش ارائه برنامه ای برای خانواده هایی بوده است که در معرض بیماری آلزامیر قرار داشتند.
رئیس تیم پژوهشگران گفت که خواندن نماز باعث تفکر می شود که این کار می تواند باعث فعال شدن توان فکر کردن انسان و در نهایت جلوگیری از ابتلا به بیماری آلزایمر شود.
این اولین پژوهشی نیست که با هدف بررسی ارتباط بین دین و سلامتی و بهداشت صورت
می گیرد زیرا در سال 2005 نیز پژوهشگران به این نتیجه دست یافتند که در پیش گرفتن روش زندگی دینی باعث کند شدن پیشرفت بیماری آلزایمر می شود.
همچنین یک تیم پژوهشگران نیز کشف کرد که میانگین شیوع بیماری آلزایمر و مرگ و میر در میان کودکان در جوامع دینی بسیار کمتر از جوامع غیر دینی است.

منبع:namaz.namaz.ir

موضوعات: نمازاول وقت  لینک ثابت
 [ 10:55:00 ب.ظ ]




تاثیر نماز بر بیماری فشار خون

تاثیر نماز بر بیماری فشار خون

افزایش فشار خون یکی از شایعترین دلایل مراجعه به پزشک در سرتاسر دنیاست. بعنوان مثال یکی از جدیدترین آمارها ، در ایالات متحده آمریکا ، شایعترین بیماریی که افراد را ناگزیر به استفاده از دارو ، می کند افزایش فشار خون ذکر کرده است (1) ، به علت عوارض خطرناک و متعددی که این بیماری در بسیاری از اعضای بدن از جمله قلب و مغز و کلیه و چشم و .. دارد ، سعی و اهتمام فراوانی در دانش پزشکی برای پیشگیری و کنترل این بیماری در پیش گرفته شده است .
در تمامی منابع معتبر علمی ، برای پیشگیری از ابتلا به افزایش فشار خون و همچنین کنترل تعداد زیادی از بیماران که افزایش فشار خونی در حد خفیف یا متوسط دارند ، رعایت برخی اصول و استفاده از درمانهای غیر دارویی توصیه می شود . درمانهای غیر دارویی ضمن آن که هزینه چندانی را بر بیمار تحمیل نمی کنند در پایین آوردن فشار خون و ممانعت از بروز و پیشرفت آن موثرند .(2)
از جمله چهار درمان اولیه و بسیار مهم غیر دارویی که در منابع جدید علمی برای کنترل فشار خون مورد توجه قرار می گیرند ، عبارتند از :
1. کاهش دادن اضطراب و استرس ها
2. کاهش یا عدم مصرف الکل
3. کم کردن وزن
4. انجام ورزش های سبک بطور منظم در شبانه روز .
اما با توجه به نقش بسیار مهمی که نمازهای واجب یومیه ، در ایمن کردن انسان در مقابل استرس ها و مشکلات گوناگون زندگی ایفا می کنند ( از جمله تاثیر نماز بر اضطراب که در شماره های بعدی مورد توجه قرار خواهد گرفت ) و نیز با توجه به الزامی که نماز به شخص نمازگزار مبنی بر عدم مصرف مشروبات الکلی می دهد ، می توان این امر را قدم موثری در پیشگیری و کنترل فشار خون تلقی کرد .
از طرفی نماز با حرکات موزون و قیام و قعود و رکوع و سجود منظمی توأم است که قابل مقایسه کامل با یک نرمش سبک روزانه مشابه آنچه که در درمانهای غیر دارویی فشار خون توصیه می شود ، می باشد . همچنین اگر به یاد آوریم که مسلمان نمازگزار رو به قبله مکتبی نماز می خواند که خدای آن مکتب از پر خوری و شمک بارگی بیزار است و مثلا “ عالمان فربه و چاق را دشمن می انگارد (1) متوجه خواهیم شد که هر چهار درمان غیر دارویی مذکور ، برای کنترل و پیشگیری افزایش فشار خون ، در ورای احکام نورانی نماز نهفته است .
هر چند که ما در ادامه مباحث 40 نکته پزشکی پیرامون نماز ، اشارات دیگری در این مورد خواهیم داشت و فی المثل پیرامون تاثیر نماز بر احساس امنیت روانی سخن خواهیم گفت .
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پاورقی:
1.طب داخلی واشنگتن ، ترجمه فارسی ، صفحه 80
2. همان منبع ، صفحه 85
3. معراج السعاده ، عالم ربانی ملا احمد نراقی ( ره ) صفحه 235

موضوعات: نمازاول وقت  لینک ثابت
 [ 10:53:00 ب.ظ ]




تاثیر نماز بر عفونت کلیه و مجاری ادراری

تاثیر نماز بر عفونت کلیه و مجاری ادراری
سلامت دستگاه ادراری انسان ، بخصوص “ کلیه ها تاثیر بی نهایت مهمی در ادامه حیات انسان دارد و بیماری کلیوی از دردناکترین و پر مخاطره ترین ، گرفتاریهای جسمی است .
در این میان عفونت دستگاه ادراری که یکی از شایعترین علل مراجعه بیماران به مطب پزشکان می باشد علاوه بر آن که خود بخود و به تنهایی بیماری آزار دهنده ای است گاهی سبب بروز بیماریهای دیگر نیز در بدن انسان می شود .
بعنوان مثال برخی عفونتهای دستگاه ادراری می توانند گاهی باعث نارسا شدن و از کارافتادگی کلیه شوند یا عفونت کلیوی در خون و در نتیجه در تمام بدن پخش شود یا برخی عفونتها ممکن است به ایجاد سنگ کلیه در بیماران منتهی شوند (1) که همه اینها نشانه اهمیت موضوع است. ادرار پس از آن توسط دو کلیه انسان تولید شد ، توسط دو لوله موسوم به “ حالب ” که کلیه ها را به مثابه وصل می کنند . به مثابه تخلیه می شود تا بدان وسیله از بدن دفع گردد .
حال چنانچه مثانه به موقع از ادرار خالی نشود ، ادرار از مثانه به حالبها و حتی کلیه باز می گردد و همین “ برگشت ادرار از مثانه به حالبها ، سبب ایجاد استعداد در فرد برای ابتلا به عفونت کلیه می شود” (2) و به این ترتیب کسانی که در شبانه روز ، بنا به هر علتی بندرت ادرار می کنند به طور جدی در معرض خطر هستند .
اما در رسایل فقهی توضیح المسایل ، یکی از مبطلات وضو و نماز ، خروج بول و غائط و ریح ، از بدن انسان درج شده است و این موضوع سبب می شود که شخص نمازگزار و احیانا “ دائم الوضو ، برای پرهیز از ابطال عبادتش بطور معمول و برحسب عادت ، قبل از وضو ، به تخلیه ادرار بپردازد .( تعبیه بیت الخلاء در مجاورت وضو خانه مساجد در واقع به منظور پاسخ به این عادت پسندیده و سلامتی بخش صورت می گیرد ).
به این ترتیب حداقل سه بار ، دفع ادرار از بدن ، در زمانهایی به فواصل مناسب نسبت به یکدیگر ، و در حدی که برای یک انسان طبیعی لازم است ، فرد را در مقابل ابتلاء به عفونتهای کلیه و دستگاه ادراری مصون می سازد و می تواند بعنوان نکته ای مهم پیرامون نماز مورد توجه قرار گیرد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پاورقی:
1. طب داخلی واشنگتن ، ترجمه فارسی ، صفحه 281
2. ترجمه مبانی طب سیسیل ( بیماری های عفونی ) ، صفحه 217

موضوعات: نمازاول وقت  لینک ثابت
 [ 10:50:00 ب.ظ ]




در باب نماز
موضوعات: نمازاول وقت  لینک ثابت
 [ 10:46:00 ب.ظ ]