زمهرير
 
 


Random photo
آرامش حضور "خدا "ست،

با سلامٍ دوست عزيز از شمامتشكريم كه از اين وبلاگ ديدن مي كنيد ، نظرات يامطالب ارزشمندتان را براي ما بفرستيد وباپيشنهادات خود مارا ياري كنيد. من سرباز جنگ سايبري هستم . باتشكر


جستجو


آخرین نظرات
  • سیدمحمد در کارگران حضرت فاطمه‌ی زهرا
  • خانعلی زاده در کثرت جمعیت در صحیفه سجادیه:
  • کبری نظرزاده در ▪️متن سخنرانی دختر شهید سلیمانی
  • لبیک یا مهدی  در استحمام جانباز قطع نخاعی به وسیله حاج قاسم
  • سربازی از تبار سادات  در از نشانه های آخر الزمان


پربازدید


موضوعات




ج

زیبا سازی وبلاگ




le



ab
 



ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺗﺠﻤﻞﮔﺮﺍﯾﯽ ﻭ ﻣﺼﺮﻑﺯﺩﮔﯽ ﻭ ﭼﺸﻢ ﻭ ﻫﻢ ﭼﺸﻤﯽ ﻣﺎ
موضوعات: نوستالژي  لینک ثابت
[شنبه 1396-06-25] [ 11:00:00 ب.ظ ]




حجاب زن حقی الهی است
موضوعات: نوستالژي  لینک ثابت
 [ 10:58:00 ب.ظ ]




سياست ما عين ديانت ماست
موضوعات: نوستالژي  لینک ثابت
 [ 10:57:00 ب.ظ ]




#نحوه گرفتن تلخی آب لیمو تازه ??

چون اکثرا بصورت ماشینی و با دستگاه آب گرفته میشه و دیگه خانما سنتی اینکارو انجام نمیدن هسته های،لیمو هم کمی له میشه و باعث تلخی آب لیمو میشه برای رفع این مشکل بعداز گرفتن آب لیمو دو تا سه عدد هویج. بستگی بمیزان آبلیمو داره. برای15 کیلو لیمو 4 عدد هویج متوسط پوست کنده درسته بندازید تو لیمو 24 ساعت بمونه بعد صاف کنید، هویجها تلخی آب لیمو رو بخودش میگیره و بعد از صاف کردن آبلیمو میتونید گوشت لیمو رو برای خورشتها استفاده کنید بدونه اینکه نگران تلخیش باشید

√ضمنا برای اینکه آبلیمو تا سال آینده یا بیشتر رنگش کدر یا سیاه نشه حتمن تو جای تاریک نگهداری بشه روی شیسه های آبلیمو مشماع مشکی بکشید رنگش عالی می مونه

نکته آخر هیچ موقع آبلیمو و آبغوره و آب نارنج……و کلا ترشیجات رو تو ظرف یا بطریهای پلاستیکی نریزید چون ترشی آنها باعث اکسیده شدن ظروف و سمی شدن اونا میشه
نووووووش جونتون…..??وبه سلامتی استفاده کنید

موضوعات: تربیت فرزند  لینک ثابت
 [ 10:56:00 ب.ظ ]




استاد رائفی پور«عمل خود را برای امام زمان خالص کنید....»
موضوعات: نوستالژي  لینک ثابت
 [ 10:51:00 ب.ظ ]




دومین-عروسک-بومی-ایران-در-فهرست-میراث-ناملموس-ثبت-می-شود
موضوعات: نوستالژي  لینک ثابت
 [ 10:51:00 ب.ظ ]




آرامش حضور "خدا "ست،
موضوعات: نوستالژي  لینک ثابت
 [ 10:49:00 ب.ظ ]




الهم  عجل لوليك الفرج
موضوعات: نوستالژي  لینک ثابت
 [ 10:48:00 ب.ظ ]




الهم  عجل لوليك الفرج
موضوعات: نوستالژي  لینک ثابت
 [ 10:48:00 ب.ظ ]




ﻣﻌﻠﻢ ﺍﺳﻢ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﻛﺮﺩ ، ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﭘﺎﻱ ﺗﺨﺘﻪ ﺭﻓﺖ ،
ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺖ: ﺷﻌﺮ ﺑﻨﻲ ﺁﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻥ ،
ﺩﺍﻧﺶﺁﻣﻮﺯ ﺷﺮﻭﻉ ﻛﺮﺩ:

ﺑﻨﻲ ﺁﺩﻡ ﺍﻋﻀﺎﻱ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮﻧﺪ | ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻓﺮﻳﻨﺶ ﺯ ﻳﻚ ﮔﻮﻫﺮﻧﺪ
ﭼﻮ ﻋﻀﻮﻱ ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﺁﻭﺭﺩ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ | ﺩﮔﺮ ﻋﻀﻮﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﻤﺎﻧﺪ ﻗﺮﺍﺭ

ﺑﻪ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﻛﻪ ﺭﺳﻴﺪ ﻣﺘﻮﻗﻒ ﺷﺪ ،
ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺖ: ﺑﻘﻴﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻥ!
ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﮔﻔﺖ: ﻳﺎﺩﻡ ﻧﻤﻲ ﺁﻳﺪ ،
ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺖ: ﻳﻌﻨﻲ ﭼﻲ ؟ﺍﻳﻦ ﺷﻌﺮ ﺳﺎﺩﻩ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺘﻲ ﺣﻔﻆ ﻛﻨﻲ؟!
ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﮔﻔﺖ:
ﺁﺧﺮ ﻣﺸﻜﻞ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻣﺮﻳﺾ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻮﺷﻪ ﻱ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ،ﭘﺪﺭﻡ ﺳﺨﺖ ﻛﺎﺭ ﻣﻴﻜﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﻣﺨﺎﺭﺝ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺑﺎﻻﺳﺖ ﻣﻦ ﺑﺎﻳﺪ ﻛﺎﺭﻫﺎﻱ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﺪﻫﻢ ﻭ ﻫﻮﺍﻱ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺑﺮﺍﺩﺭﻫﺎﻳﻢ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﺑﺒﺨﺸﻴﺪ
ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺖ:
ﺑﺒﺨﺸﻴﺪ ، ﻫﻤﻴﻦ؟! ﻣﺸﻜﻞ ﺩﺍﺭﻱ ﻛﻪ ﺩﺍﺭﻱ ﺑﺎﻳﺪ ﺷﻌﺮ ﺭﻭ ﺣﻔﻆ ﻣﻴﻜﺮﺩﻱ ﻣﺸﻜﻼﺕ ﺗﻮ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﻧﻤﻴﺸﻪ!
ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻟﺤﻈﻪ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﮔﻔﺖ:

ﺗﻮ ﻛﺰ ﻣﺤﻨﺖ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺑﻲ ﻏﻤﻲ
ﻧﺸﺎﻳﺪ ﻛﻪ ﻧﺎﻣﺖ ﻧﻬﻨﺪ ﺁﺩﻣﻲ

❤❤ ڪــانــال احادیث اهل بیت (ع)❤❤
@ahaadis1380

موضوعات: داستان طنز  لینک ثابت
 [ 10:45:00 ب.ظ ]




پادشاهی خواب دید که همه دندان های او افتاده است. خوابگزار را فراخواند و تعبیر خواب را جویا شد. خوابگزار گفت: «پادشاه به سلامت باد، همه نزدیکان شما پیش از شما می میرند به گونه ای بعد از شما کسی نمی ماند.»
پادشاه ناراحت شد و گفت: «وقتی همه نزدیکان من بمیرند من با که باشم؟ این چه تعبیری است که می گویی؟» و دستور داد او را صد ضربه شلاق بزنند.

سپس پادشاه دستور داد خوابگزار دیگری را نزد او بیاورند. خوابگزار دوم گفت: «تعبیر خوابی که پاشاه دیده اند این است که عمر پادشاه درازتر از عمر همه نزدیکان خواهد بود.»

پادشاه گفت: «تعبیر همان است اما این بیان با آن بیان خیلی فرق می کند.» و دستور داد صد سکه به او بدهند.

*مهم نیست سخن شما چیست، مهم این است که چگونه آن را بیان کنید.

?امثال و حکم
✍دهخدا

موضوعات: داستان طنز  لینک ثابت
 [ 10:45:00 ب.ظ ]




…محمدبن سهل قمی ( ره ) می گوید :

…☝️?در سفر مکه ، به مدینه رفتم ، و به حضور امام جواد"علیه السلام” مشرف شدم ، خواستم لباسی را از آن حضرت برای پوشاندن مطالبه کنم ، ولی فرصتی بدست نیامده و با آن حضرت خداحافظی کردم و از خانه او بیرون آمدم ، تصمیم گرفتم نامه ای برای آن حضرت بنویسم و در آن نامه ، لباسی را درخواست کنم ، نامه را نوشتم و به مسجد رفتم و پس از انجام دو رکعت نماز و استخاره ، به قلبم آمد که نامه را نفرستم ، از این رو نامه را پاره کردم ، و از مدینه بیرون آمدم

…??همچنان به پیمودن راه ادامه دادم ناگاه ، شخصی نزد من آمد و دستمالی که لباس در آن بود ، در دستش بود و از افراد می پرسید :

…✋?محمد بن سهل قمی ( ره ) کیست؟

…تا اینکه نزد من آمد ، وقتی که مرا شناخت ، گفت : مولای تو امام جواد “علیه السلام"این لباس را برای تو فرستاده است ، نگاه کردم دیدم دو لباس مرغوب و نرم است …!

……محمدبن سهل ( ره ) آن لباسها را گرفت ، و تا آخر عمر نزد او بود ، وقتی که از دنیا رفت ، پسرش احمد ، با همان دو لباس او را کفن کرد

مختارالخرائج ، ص 273

موضوعات: داستان طنز  لینک ثابت
 [ 10:44:00 ب.ظ ]
 
   
 
مداحی های محرم