این روزها نبض دلتنگی علی تند تر میزند،در میان هیاهوی ظلم صدای گریه های علی دل مدینه را به تنگ می آورد، زهرا جان شب زانوی غم بغل کرده گویی طاقت دیدن خزان چشم هایت را ندارد… دیگر علی نای ایستادن و تماشا کردن غروب غم بارت را ندارد
خانه بی تو بی تابی میکند، حلقه های زرد خورشید را با رفتنت داغ دار می کنی، چاه از درد علی می جوشد،و شمع در حسرتت اشک میریزد…
در، چگونه میتواند ناجوانمردانه شانه های نحیفت را به آغوش زخم بکشاند، قنفذ چگونه میتواند به طراوت شبنم چشمت بخندد…
تو می ایستی تا عشق بماند، می ایستی تا علی بماند

موضوعات: امر به معروف ونهی از منکر  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...