#برای_شادی_روح_امام_و_شهدا_و_سلامتی_مدافعــــــــــان_حرم_صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم_و_اهلک_عدوهم_و_اید_امامنا_خامنه_ای_بحق_القران

ای کاش مرکز اهدای جوانی هم بود آنگاه تمام جوانیم را اهدا

میکردم به آن زنی که تمام جوانی اش را پای من گذاشت
شرمنده ام “مادر

7777777777777
معلم به بچه ها گفت : به نظرتون شجاع ترین آدمها چه کسانی هستند؟
هر کس چیزی گفت ، یکی از شاگردان گفت :
شجاع ترین آدمها کسانی هستند که خجالت نمی کشند دست پینه بستۀ پدر و مادرشان را می بوسند

8888888888888

دندانم شکست
برای سنگریزه ای که در غذایم بود!
دردم گرفت
نه برای دندانم!
برای کم شدن سوی چشم مادرم…

???
‌ وقتی مادر میشی دنیات عجیب و غریب میشه …وقتی مادر میشی دنیا کوچیک میشه …اینقدر کوچیک که هیچ کس غیر از خودت این دنیا رو نمیبینه .دنیات میشه ماشینهای اسباب بازی …دنیات میشه رنگها …دنیای شاد ریاضی ….دنیات میشه کودکت …با کودک شیر میخوری …با کودکت چهار دست وپا میری ..با کودک اَده بده میکنی …با کودکت رشد میکنی ..بزرگ میشی ..اینقدر بزرگ که همه میفهن مادری …

یهویی کوه میشی .توانت میشه 100 برابر .دیگه مریض نمیشی ..دیگه نمی نالی .وقتی مادر میشی حتی دیگه از سوسک هم نمیترسی .وقتی مادر میشی دنیات میشه تغذیه ، آموزش و پرورش !دیگه وقت نداری یه صبح تا شب بری خریدواسه یه مانتو …وقتت میشه طلای 1000 عیار ! نایاب نایاب ….وقتت میشه کودکت …حالا کوه شدی اون میخواد ازت بره بالا !قدرتمند میشی …ولی بازم دنیات کوچیکه…دنیات اندازه دل کودکته !!!
*******
??در 4 سالگی می‌گفتم: پدرم بهترینه.
?در 6 سالگی می‌گفتم: پدرم همه را می‌شناسه.
?در 10 سالگی می‌گفتم: پدرم عالیه اما کمی بداخلاقه.
?در 12 سالگی می‌گفتم: وقتی بچه بودم پدر مهربان تر بود.
?در 14 سالگی می‌گفتم: پدر داره نسبت به من کنجکاو میشه.
?در 16 سالگی می‌گفتم: پدرم مال عصر و دوره‌ی ما نیست.
?در 18 سالگی می‌گفتم: با مرور زمان اخلاق پدرم بدتر میشه.
?در 20 سالگی می‌گفتم: سخته پدر را ببخشم، تعجب می‌کنم مادر چطور اونو تحمل میکنه!
?در 25 سالگی می‌گفتم: پدر با همه‌ی کارهام مخالفه.
?در 30 سالگی می‌گفتم: خیلی سخته با پدر به توافق برسیم، نمی‌دونم وقتی پدر جوان بود پدربزرگ چه از دست او می‌‌کشید.
?در 40 سالگی می‌گفتم: پدرم ما رو با ضوابط و قواعد بسیاری تربیت نمود، من هم باید چنین کنم.
?در 45 سالگی می‌گفتم: در حیرتم پدر چطور موفق شد ما رو تربیت کنه!
?در 50 سالگی می‌گفتم: کنترل فرزندان خیلی دشواره، پدر چقدر برای تربیت ما متحمل سختی شد.
?در 55 سالگی می‌گفتم: پدرم خیلی دور اندیش بود، و برای آینده‌ی ما برنامه ریزی می‌کرد، پدری نمونه و مهربان بود.
?اما اکنون در سن 60 سالگی میگم: پدرم بهترینه.
در این گردش 56 ساله‌ی عمر به نقطه‌ی آغاز در چهارسالگی بازگشتم:
♦️«پدرم بهترینه»♦️
و خداوند پدران رفته را غریق رحمت کند و پدران حاضر را سلامت بدارد
آمین?
************
مادر ❤
پسری مادرش را بعد از درگذشت پدرش، به خانه سالمندان برد و هر لحظه از او عیادت می کرد.
یکبار از خانه سالمندان تماسی دریافت کرد که مادرش درحال جان دادن است پس باشتاب رفت تا قبل از اینکه مادرش از دنیا برود، او را ببیند.
از مادرش پرسید:
مادر چه می خواهی برایت انجام دهم؟
مادر گفت:
از تو می خواهم که برای خانه سالمندان پنکه بگذاری چون آنها پنکه ندارند و در یخچال غذاهای خوب بگذاری، چه شبها که بدون غذا خوابیدم. فرزند باتعجب گفت: داری جان می دهی و از من اینها را درخواست می کنی؟
و قبلا به من گلایه نکردی.
مادر پاسخ داد:
بله فرزندم من با این گرما و گرسنگی خو گرفتم وعادت کردم ولی می ترسم تو وقتی فرزندانت در پیری تورا به اینجا می آورند، به گرما و گرسنگی عادت نکنی.
((((((((((((((((************************))))))))))))))))))
مادری را پرسیدن:
«کدام‌یک از فرزندان خود را،
«بیش از دیگری دوست می‌داری؟»

?مادر گفت:
«غایب آن‌ها را تا وقتی که بازگردد،
بیمار آن‌ها را تا وقتی که خوب شود،
کوچک‌ترین آن‌ها را تا وقتی که بزرگ شود،
و، همه‌ی آن‌ها را،
تا وقتی که زنده هستم، دوست دارم!»
به احترام فاطمه الزهرا قدر این گوهر نایاب،
و غیرقابل تکرار را تا هست، به‌دانیم،
و حرمت‌ش را، عاشقانه پاس به‌داریم
=========================================

1484639438ewe.gif

148463943761495928461955046996.gif

موضوعات: پدر ومادر،برکت زندگی  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...