خدا داره از من عکس می گیره...!!!

دختر کوچکی هرروز پیاده به مدرسه می رفت وبرمی گشت.
آن روزصبح هوا رو به وخامت گذاشت
وطوفان ورعدوبرق شدیدی درگرفت.
مادرکودک نگران شده بود
که مبادا دخترش از طوفان بترسد،
به همین جهت تصمیم گرفت با اتومبیل خود ،
به دنبال دخترش برود؛
در وسط های راه،
ناگهان چشمش به دخترش افتاد
که با هر رعد و برقی ،
می ایستد
وبه آسمان نگاه کرده ولبخند می زند!!!
زمانی که مادر از او پرسید:
چه کارمی کنی؟
دخترک پاسخ داد:
من سعی می کنم ،
صورتم قشنگ به نظر بیاد،
چون خدا داره از من عکس می گیره…!!!
دقیقا همین درست است،
در هنگام رویارویی با طوفان های زندگی،
#لبخند را فراموش نکنید!
#خداوند به تماشا نشسته ……….

موضوعات: داستان طنز  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...