زمهرير
 
 


Random photo
زن ها می بخشند ولی هیچگاه فراموش نمی کنند.

با سلامٍ دوست عزيز از شمامتشكريم كه از اين وبلاگ ديدن مي كنيد ، نظرات يامطالب ارزشمندتان را براي ما بفرستيد وباپيشنهادات خود مارا ياري كنيد. من سرباز جنگ سايبري هستم . باتشكر


جستجو


آخرین نظرات
  • سیدمحمد در کارگران حضرت فاطمه‌ی زهرا
  • خانعلی زاده در کثرت جمعیت در صحیفه سجادیه:
  • کبری نظرزاده در ▪️متن سخنرانی دختر شهید سلیمانی
  • لبیک یا مهدی  در استحمام جانباز قطع نخاعی به وسیله حاج قاسم
  • سربازی از تبار سادات  در از نشانه های آخر الزمان


پربازدید


موضوعات




ج

زیبا سازی وبلاگ




le



ab
 



جشن پتو

#شهید_یعنی… ?

تا حالا این سوال برات پیش اومده که انگشت حاج همت تو این عکس چیشده؟؟ ? تو این عکس انگشت حاج همت شکسته..میدونی واسه چی؟؟واسه حاج همت جشن پتو گرفته بودن..برای فرمانده تیپ جشن پتوووو گرفته بودن ? مگه میشه؟؟؟مگه داریم؟؟؟ ما الان به فرمانده بسیج محلمون میخوایم سلام کنیم میترسیم..اون وقت برای فرمانده تیپ جشن پتو گرفتن
این یعنی #خاکی بودن…
این یعنی #فروتن بودن…

#التماس_تفکر ✋ ?

موضوعات: احکام تصویری, آيينه خدا, آيا مي دانيد؟, اخبار استان ها, آموزش زبان, آهنگ و موسيقي, آسيب هاي اجتماعي, ASHURA  لینک ثابت
[شنبه 1397-07-28] [ 06:34:00 ب.ظ ]




لذة نظر الی وجهک

آیت الله احدی :

شهید بزرگوار #محسن_حججی ذکری از علامه #حسن_زاده آملی حفظ الله گرفته بودند که مرتب آن ذکر را تکرار میکردند و آن ذکر اینست:

«اللهم انّی اسئلک لذة نظر الی وجهک و شوق الی لقاءک»

یاد شهید با صلوات❤️
@kheiybar

موضوعات: شهداي تفحص  لینک ثابت
[شنبه 1397-05-06] [ 05:23:00 ب.ظ ]




میخوای باهاش رفیق شی؟؟!!

.
شهید مصطفی صدرزاده همیشه تاکید داشت یه شهید انتخاب کنید
برید دنبالش بشناسیدش
باهاش ارتباط برقرار کنید
شبیهش بشید
حاجت بگیرید شهید میشید

تا حالا فکر کردی با یه شهید رفیق شی؟؟
از اون رفیق فابریکا؟؟
از اونا که همیشه باهمن؟؟
امتحان کردی؟؟
هرچی ازش بخوای بهت میده!!
آخه خاطرش پیش خدا خیلی عزیزه
میخوای باهاش رفیق شی؟؟!!
.
✅گام اول:
انتخاب شهید
به یه گردان نگاه کن
به صورت شهدا نگاه کن
به عکسشون، به لبخندش
ببین کدوم رو بیشتر دوس داری
با کدوم یکی بیشتر راحتی؟!
.
✅گام دوم:
عهد بستن با دوست شهیدت
یه جایی بنویس؛ البته اگه ننوشتی هم اشکال نداره.
با دوست شهیدم عهد میبندم پای رفاقت او تا لحظه ی مرگم خواهم بود و از تذکرات دوستانه ی خود به هیچ وجه روی نمیگردانم.
.
✅گام سوم:
شناخت شهید
تا میتونی از دوست شهیدت اطلاعات جمع آوری کن.
عکس، فیلم، صوت، کتاب و وصیت نامه..
.
✅گام چهارم:
هدیه ثواب اعمال خود به شهید
از همین الان هرکار ثوابی که انجام میدی،
فقط یه جمله بگو:"خدایا! ثواب این عملم برسه به دوست شهیدم.”
طبق روایات نه تنها ازت چیزی کم نمیشه، بلکه با برکت تر هم میشه!
بچه ها! شهید، اونقدر مقام بالایی داره که نیازی به ثواب کار ما نداشته باشه!
تو با این کار خلوص نیت و علاقت رو به شهید نشون میدی
.
✅گام پنجم:
درگیر کردن خود با شهید.
سریع همین الان بک گراند گوشیتو عوض کن و عکس دوستتو بزار!!
در طول روز باهاش درد دل کن.باهاش حرف بزن.آرزوهاتو بهش بگو..
.
✅گام ششم:
عدم گناه در حضور رفیق
روح شهید تا گام پنجم بسیار از شما راضیه
ولی آیا در حضور دوست معنویت میتونی گناه کنی؟
حجاب، رابطمون با نامحرم، چت با نامحرم، غیبت، دروغ، نمازامون و …..
.
✅گام هفتم:
اولین پاسخ شهید
کمی صبر و استقامت در گام ششم، آنچنان شیرینی برای شما خواهد داشت که در گام بعدی گناه کردن براتون سخت میشه..
خواب دوست شهیدتو میبینی، دعایی که کرده بودی برآورده میشه، دعوت به قبور شهدا و راهیان نور و …
.
✅گام هشتم:
حفظ و تقویت رابطه تا شهادت(مرگ)
گام های سختی رو کشیدین!درسته؟!
مطمئنا با شیرینی قلبی همراه بوده….

موضوعات: سیره شهدا, شهداي زنده  لینک ثابت
[دوشنبه 1396-09-06] [ 05:18:00 ق.ظ ]




آن لحظه که جمجمه اش ترکید...

​زنده زنده سوخت….

اما آخ نگفت….‍

حسین خرازی نشست ترک موتورم.

بین راه، به یک نفربر پی ام پی، برخوردیم که در #آتش می سوخت.

فهمیدیم یک #بسیجی داخل نفربر گرفتار شده و دارد زنده زنده می سوزد!
من و حسین آقا هم برای نجات آن بنده ی خدا با بقیه همراه شدیم.

گونی سنگرها را برمی داشتیم و از همان دو سه متری، می پاشیدیم روی آتش!

جالب این بود که آن عزیزِ گرفتار شده، با این که داشت می سوخت، اصلا #ضجه و #ناله نمی زد!

و همین پدر همه ی ما را درآورده بود!
بلند بلند فریاد می زد:

#خدایا!

الان پاهام داره می سوزه!

می خوام اون ور ثابت قدمم کنی!

خدایا!

الان سینه ام داره می سوزه!

این سوزش به سوزش سینه ی حضرت #زهرا نمی رسه!

خدایا!

الان دست هام سوخت!

می خوام تو اون دنیا دست هام رو طرف تو دراز کنم!

نمی خوام دست هام گناه کار باشه!

خدایا!

صورتم داره می سوزه!

این سوزش برای امام زمانه!

برای ولایته!

اولین بار حضرت زهرا این طوری برای ولایت سوخت!
آتش که به سرش رسید، گفت:

خدایا! دیگه طاقت ندارم،

دیگه نمی تونم،

دارم تموم می کنم.

لااله الا الله،

خدایا!

خودت شاهد باش!

خودت شهادت بده آخ نگفتم!
آن لحظه که جمجمه اش ترکید، من دوست داشتم خاک گونی ها را روی سرم بریزم!

بقیه هم اوضاعشان به هم ریخت.

حال حسین آقا از همه بدتر بود.

دو زانویش را بغل کرده بود و های های گریه می کرد و می گفت:

خدایا!

ما جواب اینا را چه جوری بدیم؟

ما فرمانده ایناییم؟

اینا کجا و ما کجا؟

اون دنیا خدا ما رو نگه نمی داره بگه جواب اینا رو چی می دی؟
زیر بغلش را گرفتم و بلند کردم و هر طوری بود راه افتادیم.

تمام مسیر را، پشت موتور، سرش را گذاشت روی شانه ی من و آن قدر #گریه کرد که پیراهن و حتی زیر پوشم خیسِ #اشک شد.
بعد از شهدا ما چه کردیم؟

شهدا شرمنده ایم!
t.me/joinchat/AAAAADvhhZZtg79p-g090w

موضوعات: آيا مي دانيد؟  لینک ثابت
[یکشنبه 1396-05-08] [ 03:03:00 ب.ظ ]




هدیه سید حسن نصرالله به خانواده شهید تیموری

هدیه سید حسن نصرالله به خانواده شهید تیموری
سید حسن نصرالله دبیرکل حزب‌الله لبنان با اهدای قرآن کریم و یادداشتی به خط خود خانواده شهید محمد جواد تیموری را مورد تکریم قرار داد.

شهید تیموری متولد سال 1370 و از نیرو‌های سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بوده که مسئولیت حفاظت از مجلس شورای اسلامی را به‌عهده داشت؛ او سال 90 وارد سپاه انصار شد و در حمله تروریستی 17 خرداد، به دست تروریستهای تکفیری به شهادت رسید. برادر شهید جواد تیموری، شهید محمدرضا تیموری نیز در عملیات مرصاد به‌دست کوردلان منافق به شهادت رسیده بود.

لازم به ذکر است؛ پیش از ظهر (17 خرداد 1396) حدود 3 الی 4 مهاجم مسلح وارد مجلس شورای اسلامی شده و اقدام به تیراندازی کردند. در اثر این تیراندازی، دستکم یکی از محافظان مجلس شهید و چند تن دیگر از جمله تعدادی ارباب رجوع زخمی شدند.

موضوعات: سند 2030  لینک ثابت
[جمعه 1396-05-06] [ 08:54:00 ق.ظ ]




دلنوشته همسر شهید رضایی نژاد

دلنوشته همسر شهید رضایی نژاد به مناسبت سالگرد شهادتش
همسر شهید رضایی نژاد نوشت: “نامه هایت در صندوق پستی من
کبوترانی خانگی اند
بی تاب خفتن در دست هایم!
یاس هایی سفیدند!
به خاطر سفیدی یاس ها از تو ممنونم!

می پرسی در غیابت چه کرده ام؟
غیبتت!؟
تو در من بودی!
با چمدانت در پیاده روهای ذهنم راه رفته‏یی!
ویزای تو پیش من استُ
بلیط سفرت!

ممنوع الخروجی
از مرزهای قلب من!
ممنوع الخروجی
از سرزمین احساسم!”

موضوعات: معرفی شخصیت ها, بصیرت در جنگ نرم, سیره شهدا, مناسبت ها, ورود آقايان ممنوع, خانواده اسلامي, يك سبد خاطره, علوم هسته اي, نكات اخلاقي, اسرار همسرداري, گفته ها ونكته ها, سخنان ماندگار  لینک ثابت
 [ 08:44:00 ق.ظ ]