پناهیان
بنده به شهید حسن باقری خیلی علاقه دارم.☺️

?زمان تولد چون زودتر از موعد به دنیا اومده بود خیلی ریز و ضعیف بوده

?انقدر که انگار میمیره و پدر و مادرش میذارن پشت در تا فردا صبح برن خاکش کنن.

?اما نصف شب میبینن سرو صدایی میاد و میرن میبینن بچشون زنده هست…

? همچین آدمی بعدا میشه نیروی اطلاعات سپاه و در نهایت مغز متفکر طراحی عملیات های مختلف میشه.

در سنین پایین فرماندهی عملیات های بزرگ رو به عهده میگیره.

?یه آدم حسابی و یکی از اولیای الهی میشه و با شهادت غریبانه خودش به دیدار معشوقش یعنی خداوند متعال میره

?و در جوار پروردگار عالم زندگی میکنه….

?سلام بر او وقتی که به دنیا اومد
و وقتی به شهادت رسید
و روزی که مبعوث خواهد شد…

موضوعات: داستان كوتاه, استاد پناهيان  لینک ثابت