زمهرير
 
 


Random photo
قسم خوردن به امام معصوم

با سلامٍ دوست عزيز از شمامتشكريم كه از اين وبلاگ ديدن مي كنيد ، نظرات يامطالب ارزشمندتان را براي ما بفرستيد وباپيشنهادات خود مارا ياري كنيد. من سرباز جنگ سايبري هستم . باتشكر


جستجو


آخرین نظرات
  • سیدمحمد در کارگران حضرت فاطمه‌ی زهرا
  • خانعلی زاده در کثرت جمعیت در صحیفه سجادیه:
  • کبری نظرزاده در ▪️متن سخنرانی دختر شهید سلیمانی
  • لبیک یا مهدی  در استحمام جانباز قطع نخاعی به وسیله حاج قاسم
  • سربازی از تبار سادات  در از نشانه های آخر الزمان


پربازدید


موضوعات




ج

زیبا سازی وبلاگ




le



ab
 



الهم عجل لوليك الفرج

ادامه »

موضوعات: آهنگ و موسيقي  لینک ثابت
[یکشنبه 1396-01-06] [ 10:22:00 ب.ظ ]




الهم  عجل لوليك الفرج

الهم عجل لوليك الفرج

موضوعات: آهنگ و موسيقي  لینک ثابت
 [ 10:15:00 ب.ظ ]




الهم عجل لوليك الفرج

ادامه »

موضوعات: آهنگ و موسيقي  لینک ثابت
 [ 10:15:00 ب.ظ ]




الهم عجل لوليك الفرج

ادامه »

موضوعات: آهنگ و موسيقي  لینک ثابت
 [ 10:13:00 ب.ظ ]




الهم  عجل لوليك الفرج

الهم عجل لوليك الفرج

موضوعات: آهنگ و موسيقي  لینک ثابت
 [ 09:17:00 ب.ظ ]




الهم عجل لوليك الفرج

ادامه »

موضوعات: آهنگ و موسيقي  لینک ثابت
 [ 09:17:00 ب.ظ ]




الهم عجل لوليك الفرج

ادامه »

موضوعات: آهنگ و موسيقي  لینک ثابت
 [ 09:17:00 ب.ظ ]




ارزش‌اش به مقدار همان آپارتمان است

علامه جعفری (ره) می‌گفتند:
عده‌ای از جامعه‌شناسان دنیا در دانمارک جمع شده بودند تا در باره‌ی موضوع
مهمی به بحث و تبادل نظر بپردازند. موضع این بود: ارزش واقعی انسان به چیست؟
معیار ارزش انسان‌ها چیست.
هر کدام از جامعه‌شناسان، صحبت‌هایی داشتند و معیارهای خاصی را ارائه کردند.
بعد، وقتی نوبت به بنده رسید، گفتم: اگر می‌خواهید بدانید یک انسان چه‌قدر ارزش دارد، ببینید به چه چیزی علاقه دارد و به چه چیزی عشق می‌ورزد. کسی که عشق‌اش یک آپارتمان دوطبقه است، در واقع، ارزش‌اش به مقدار همان آپارتمان است. کسی که عشق‌اش ماشین‌اش است، ارزش‌اش به همان میزان است. اما کسی که ‌عشق‌اش خدای متعال است ارزش‌اش به اندازه‌ ی خداست.
علامه فرمودند: من این مطلب را گفتم و پایین آمدم. وقتی جامعه‌شناسان صحبت‌های مرا شنیدند، برای چند دقیقه روی پای خود ایستادند و کف زدند. وقتی تشویق آن‌ها تمام شد، من دوباره بلند شدم و گفتم: عزیزان! این کلام از من نبود، بلکه از شخصی به نام علی (ع) است. آن حضرت در نهج‌البلاغه می‌فرمایند: «قِیمَةُ کُلِّ أمْرِئٍ مَا یُحْسِنُهُ» / «ارزش هر انسانی به اندازه‌ی چیزی است که دوست می‌دارد».

موضوعات: آهنگ و موسيقي  لینک ثابت
 [ 09:16:00 ب.ظ ]




الهم عجل لوليك الفرج

ادامه »

موضوعات: آهنگ و موسيقي  لینک ثابت
 [ 09:16:00 ب.ظ ]




الهم عجل لوليك الفرج

ادامه »

موضوعات: آهنگ و موسيقي  لینک ثابت
 [ 09:06:00 ب.ظ ]




الهم عجل لوليك الفرج

ادامه »

موضوعات: آهنگ و موسيقي  لینک ثابت
 [ 09:05:00 ب.ظ ]




الهم  عجل لوليك الفرج

الهم عجل لوليك الفرج

موضوعات: آهنگ و موسيقي  لینک ثابت
 [ 08:51:00 ب.ظ ]




الهم عجل لوليك الفرج

ادامه »

موضوعات: معرفی شخصیت ها, سيره معصومين, مشاهير  لینک ثابت
 [ 04:11:00 ب.ظ ]




الهم عجل لوليك الفرج

ادامه »

موضوعات: آهنگ و موسيقي  لینک ثابت
 [ 04:10:00 ب.ظ ]




الهم  عجل لوليك الفرج

الهم عجل لوليك الفرج

موضوعات: آهنگ و موسيقي  لینک ثابت
 [ 04:07:00 ب.ظ ]




الهم عجل لوليك الفرج

ادامه »

موضوعات: تربیت فرزند  لینک ثابت
 [ 04:07:00 ب.ظ ]




الهم عجل لوليك الفرج

ادامه »

موضوعات: آهنگ و موسيقي  لینک ثابت
 [ 04:05:00 ب.ظ ]




الهم عجل لوليك الفرج

ادامه »

موضوعات: آهنگ و موسيقي  لینک ثابت
 [ 03:36:00 ب.ظ ]




شب جمعه اوّل ماه رجب را لیلة الرَّغائب می‌گویند و از برای آن عملی از حضرت رسول صَلَّی اللَّهِ عَلِیهِ وَ اله وارد شده با فضیلت بسیار که سیّد در اقبال و علاّمه در اجازه بنی زهره نقل کرده‌اند از جمله فضیلت او آنکه گناهان بسیار بسبب او آمرزیده شود

ادامه »

موضوعات: آسيب هاي اجتماعي  لینک ثابت
 [ 02:33:00 ب.ظ ]




الهم  عجل لوليك الفرج

الهم عجل لوليك الفرج

موضوعات: احکام تصویری, آيينه خدا, تربیت فرزند, ادعيه, از گوشه و کنار دنیا, آيا مي دانيد؟, اخبار استان ها, آموزش زبان, آهنگ و موسيقي, آسيب هاي اجتماعي  لینک ثابت
 [ 02:31:00 ب.ظ ]




الهم عجل لوليك الفرج

ادامه »

موضوعات: تربیت فرزند  لینک ثابت
 [ 01:14:00 ب.ظ ]




الهم عجل لوليك الفرج

ادامه »

موضوعات: تربیت فرزند  لینک ثابت
 [ 01:13:00 ب.ظ ]




الهم  عجل لوليك الفرج

? امام علی (علیه السلام):

✅ اگر سه چیز را در زندگیتان اصلاح کنید ,خداوند سه چیز دیگر را برای شما اصلاح میکند:

??باطنت را اصلاح کن خداوند ظاهرت را اصلاح میکند و خوبی ات را سر زبانها می اندازد.

?? رابطه ات را با خدا اصلاح کن ,خداوند رابطه ات را با مردم اصلاح میکند و باعث احترام خلق به تو میشود.

?? آخرتت را اصلاح کن , خداوند امر دنیای تو را اصلاح میکند.

#محاسبه
هرشب ده دقیقه اعمال روزمون رو محاسبه کنیم

موضوعات: اقتصاد مقاومتی, امر به معروف ونهی از منکر, اقليم ادبيات, امام خميني, اقيانوس پژوهش, ازدواج آسان, اصطلاحات يزدي, اطلاعات عمومي, استفتاءات مقام معظم رهبري, اسرار همسرداري  لینک ثابت
 [ 01:13:00 ب.ظ ]




اولین قسمت از فیلم « 300 » در سال 2006 به اکران عمومی درآمد و توانست با فروشی خیره کننده تبدیل به یکی از محبوب ترین آثار تماشاگران در آن سال گردد. تماشاگران در سرتاسر جهان از این اثر استقبال کردند و جلوه های ویژه پر زرق و برقش را نیز ستایش کردند. اما این اتفاق در مورد ما ایرانیان رخ نداد چراکه داستان فیلم تحریفی آشکار از تاریخ ایران بود که قلب هر ایرانی را در سرتاسر جهان به درد آورد.

« 300 » جلوه های ویژه چشم نوازی داشت، اما با اهداف مشخصی به سینما آمده بود و این را می شد با نگاهی مختصر به محتوای فیلم دریافت. میزان تحریف تاریخی این اثر به حدی غلیظ و عجیب بود که حتی صدای مورخان غربی را هم درآورد که نسبت به تحریف تاریخی رخ داده در فیلم اعتراض داشتند و آن را یک بازی سیاسی آشکار در عرصه سینما تلقی می کردند. در ایران نیز واکنش ها قابل پیش بینی بود. بسیاری از ایرانیان نسبت به داستان فیلم و تصویری که از خشایارشاه در این فیلم به نمایش گذاشته شده بود اعتراض کردند و این فیلم را اثری ضد ایرانی دانستند که برای خدشه دار کردن هویت ایرانیان به روی پرده رفته است.

حالا پس از گذشت 7 سال از آن روزها ، قسمت دوم این فیلم با نام « 300 : ظهور یک امپراتوری» به اکران عمومی درآمده است. فیلمی که اینبار قرار هست درباره جنگ معروف سالامیس ( در بعضی منابع سالامی هم گفته شده) باشد که پس از اتفاقات جنگ ترموپیل رخ داد. در جنگ ترموپیل که قسمت اول فیلم « 300 » هم درباره همین جنگ بود، سپاهیان خشایارشاه به آتن لشگرکشی کردند و در نهایت موفق شدند انتقام به آتش کشیده شدن ” سارد ” در ایران را با به آتش کشیدن ” ارگ ” آتن تلافی کنند. یونانیان پس از این اتفاق به جزیره ” سالامیس ” فرار کردند و خشایارشاه هم برای یکسره کردن کار یونانیان تصمیم به لشگرکشی به سالامیس گرفت.

اما داستانی که در « 300 : ظهور یک امپراتوری » شاهد هستیم از این قرار هست که پس از مرگ لئونیداس و سپاهیانش در قسمت اول ، حالا یک سلحشور شجاع یونانی به نام ژنرال تمیستوکل ( سالیوان استاپلتون ) و بازماندگان جنگ قبلی که از بین آنها می توان به همسر بیوه شده لئونیداس هم اشاره کرد، دور یکدیگر جمع شده اند تا در مقابل سپاه ایرانیان که ظاهراً فقط مکتب اش کشتار است از خود دفاع کنند.

اما در طرف مقابل که ایرانیان باشند اوضاع کمی متفاوت هست. خشایارشاه ( رودریگو سانتورو ) در حال غوطه ور شدن در استخر هست چراکه اعتقاد دارد اینکار می تواند او را پادشاهی هم رده پروردگار کند! به فاصله کوتاهی پس از این اتفاقات عجیب و غریب، صحبت از حمله به سالامیس می شود و در این بین یکی از مشاوران محبوب خشایارشاه به نام آرتمیس ( اِوا گرین ) نیز فرماندهی بخشی از این لشگر را برعهده میگیرد که…

تحریف های تاریخی قسمت اول « 300 » در سال 2006 که حول محور سپاهیان ایرانیان و ظاهر عجیب و غریب خشایارشاه بود، در « 300 : ظهور یک امپراتوری» ابعاد وسیع تری پیدا کرده و البته اشارات و پیامهای سیاسی فیلم نیز به مراتب واضح تر از قسمت گذشته به تصویر کشیده شده است. در قسمت دوم، خشایارشاه به مرات شیرین عقل تر از قسمت قبل به تصویر کشیده شده به طوریکه به نظر می رسد پادشاهی کاملاً بی لیاقت در طول تاریخ بوده است! ظاهر خشایارشاه که در قسمت اول با انتقادات بسیاری ( چه در ایران و چه در غرب ) مواجه شده بود، در قسمت دوم تغییری نکرده و اینبار حتی شاهد هستیم که وی با آن ظاهر غل و زنجیر شده و عریانش در مکان های عمومی هم ظاهر می شود که واقعاً باعث خنده مخاطب می شود. به خاطر نمی آورم که پیش از این به جز در داستانهای فانتزی و تخیلی، هیچ پادشاهی را چه در کتب و چه در رسانه های تصویری با چنین شکل و شمایل مضحکی به تصویر کشیده باشند.

صحنه ای که خشایارشاه طی مراسمی در حال تبدیل شدن به خدا (!) هست ، یکی از مضحک ترین و عجیب ترین لحظات فیلم است که مشخص نیست سازندگان چگونه حاضر شده اند آن در فیلمنامه بگنجانند چراکه حتی کوچکترین اشاره تاریخی هم مشاهده نشده که خشایارشاه را به سمت چنین رفتارهایی سوق داده باشد؛ در این بین نکته جالب تر این هست خشایارشاه در « 300 : ظهور یک امپراتوری» تقریباً بطور کامل تحت تاثیر آرتمیس قرار دارد که با رجوع به منابع تاریخی متوجه می شویم که هرگز چنین موضوعی مطرح نبوده و آرتمیس تنها یکی از مشاورین مورد اعتماد خشایارشاه بوده است.

اما با اینکه « 300 : ظهور یک امپراتوری » قرار بوده در مورد خشایارشاه و تمیستوکل باشد اما بیشتر به سمت معرفی آرتمیس حرکت کرده است و ترجیح داده تصویری خونخوار و مملوء از کینه و انتقام از اولین فرمانده زن نیروی دریایی تاریخ بشر ترسیم کند؛ تصویری که ابدا ارتباطی با شخصیت آرتمیس در کتب تاریخی نداشته است. متاسفانه به دلیل فقدان منابع معتبر تاریخی در ایران، تنها می توان به گفته های هرودوت یونانی اکتفا کرد که رابطه چندان خوشی با ایرانیان در طول تاریخ نداشته است! با اینحال می بینیم که حتی هرودوت هرگز از آرتمیس به بدی یاد نکرده و همواره از او به عنوان مشاور شجاع پادشاه و بانویی زیبا نام برده است اما گویا سازندگان « 300 : ظهور یک امپراتوری» برعکس روال معمول ساخت فیلمهای تاریخی، به سراغ منابع معتبر نرفته اند و ترجیح داده اند آنچه را که در ذهن خودشان ساخته و پرداخته شده را به تصویر بکشند.

تصویری که از سازندگان « 300 : ظهور یک امپراتوری» از شخصیت آرتمیس ترسیم کرده اند، کاملاً با واقعیت مغایرت دارد. با استناد به کتب تاریخی می توان آرتمیس را اولین فرمانده زن نیروی دریایی تاریخ بشر معرفی کرد که دارای هوش بسیار بالایی بوده و به همین جهت هم خشایارشاه حرف او را بیش از دیگر فرماندهانش می پذیرفته. آرتمیس همچنین یکی از داناترین مشاوران ایرانی بوده که همواره پایبند به صلح بود و در این راه قدم بر ی می داشته است. با توجه به این مشخصات ، آرتمیس یکم کاریا قطعاً یکی از مفاخر تاریخ ایران به شمار می رود. اما تصویری که فیلم « 300 : ظهور یک امپراتوری » از وی ترسیم کرده کاملاً با آنچه که در واقعیت وجود داشته مغایرت دارد. آرتمیس در این فیلم فرمانده زنی بسیار حیله گر است و از ریختن خون هیچکس ابایی ندارد. وی بسیار کینه توز است و البته بدش هم نمی آید که به سبک ” استریپرهای ” آمریکایی رفتار کند چراکه او عاشق رفتارهای جنسی است! آرتمیس در گفته هایش دلیل نفرت از یونان را به برده جنسی بودن در کودکی در یک کشتی یونان عنوان می کند، جمله ای که باز هم غیر واقعی به نظر می رسد چراکه هرگز در هیچ منبع معتبری به این موضوع اشاره نشده که آرتمیس یکم کاریا چنین اتفاقی را در کودکی تجربه کرده باشد.

در بخشی دیگر از فیلم زمانی که صحبت از جنگ با یونانیان در سالامیس مطرح می شود، آرتمیس یکجورایی خوی انتقام جویانه اش بیدار می شود و به سمت سالامیس رهسپار می شود. اما در حقیقت آرتمیس یکم کاریا در بین مشاورین شاه تنها فردی بود که مخالفت خود را با جنگ سالامیس بطور کامل اعلام کرد و علی رغم تاکید بر مخالفتش، خشایارشاه به دلیل استفاده از رای جمع برای تصمیم گیری نهایی، در نهایت تصمیم گرفت به سوی سالامیش لشگرکشی کند. در زمان لشگرکشی هم برخلاف آنچه که فیلم به مخاطب ارائه داده، آرتمیس نه هدایت یک لشگر بزرگ بلکه تنها هدایت پنج کشتی را برعهده داشته است! تحریف تاریخ در « 300 : ظهور یک امپراتوری » به حدی عیان انجام شده که احتمالاً هر مخاطبی به راحتی متوجه آن خواهد شد و فکر میکنم که مورخان تاریخ بتوانند به اشتباهات به مراتب بیشتری از این داستان عجیب و غریب و البته غیرواقعی اشاره کنند.

در بخش اکشن و جلوه های ویژه، « 300 : ظهور یک امپراتوری » در مقایسه با قسمت اول پیشرفت قابل ملاحظه ای نداشته است و به جز اضافه شدن بخش سه بعدی و البته نمایش پرده عریض IMAX ، دستاوردهای گرافیکی تازه ای مشاهده نمی شود. در این قسمت نوآم مورو کارگردان این فیلم ، از نور کمتری برای به تصویر کشیدن جنگ استفاده کرده و میزان استفاده از خشونت هم به شکل قابل توجهی افزایش داشته است. این خشونت های فزاینده همانطور که می توانید انتظارش را داشته باشید ، بیشتر از جانب ایرانیان روا می شود. در مجموع باید گفت که قسمت دوم فیلم « 300 » که با تبلیغات وسیعی درباره جلوه های ویژه به سینماها آمده، علناً پیشرفت قابل ملاحظه ای در این قسمت نداشته است و تقریباً همان حال و هوای قسمت اول را دارد. تنها تغییر مشخص نماهای بزرگ تری هست که نبودش در قسمت اول احساس می شد و حالا با اضافه شدن این نماهای بزرگ تر و عریض تر، می توان جلوه های ویژه سه بعدی فیلم را بهتر مشاهده کرد. درگیری کشتی ها و مبارزات روی آنها نیز یکی از بخش های هیجان انگیز فیلم است.

سالیوان استاپلتون در نقش اصلی این فیلم ( حداقل عنوان بندی این را می گوید! ) ، دقیقاً همان جرارد باتلر قسمتِ اول می باشد. استاپلتون در نقش تمیستوکل ، فرمانده ای شجاع است که سخنرانی می کند و سپس فریاد حمله سر می دهد! متاسفانه شخصیت پردازی مشخصی درباره تمیستوکل صورت نگرفته و اگر بخواهم شخصیت او را در فیلم بطور خلاصه بیان کنم به این شکل خواهد بود : سخنرانی، جملات حکیمانه، اشاره به دفاع از شرف ، آزادی و در نهایت فریاد حمله!

بهترین بازیگر فیلم بدون شک اِوا گرین هست. گرین البته کوچکترین شباهتی – چه ظاهری و چه باطنی – به شخصیت واقعی آرتیمس یکم کاریا ندارد اما در نقش شخصیتی که سازندگان در فیلم ترسیم کرده اند حسابی جا افتاده است. چشمان پر غرور گرین به خوبی توانسته حس و حال انتقام را در نقش شخصیت خیالی داستان تداعی کند و روی هم رفته حضور گرین در « 300 : ظهور یک امپراتوری موفقیت آمیز بوده است.

مطمئناً در روزهای آینده بیشتر « 300 : ظهور یک امپراتوری » خواهیم شنید. فیلمی که در قسمت دوم اشارات سیاسی اش بیشتر شده و در تحریف تاریخ نیز پیشرفت های قابل ملاحظه ای داشته است. اما بهتر هست از همین امروز بیشتر به فکر شخصیت های برجسته تاریخی مان باشیم تا بدین حد در مواجه با چنین حملات رسانه ای مظلوم و دست خالی نباشیم. متاسفانه در حال حاضر در کشور ما هیچ نشانی از پرداختن به شخصیت برجسته ای همانند آرمتیس یکم کاریا وجود ندارد و حتی به ندرت می توان کتابی درباره این بانوی برجسته تاریخ کشورمان مشاهده کرد! نتیجه این اقدامات زمانی مشخص می شود که فیلمی همانند « 300 : ظهور یک امپراتوری » به اکران عمومی در می آید و تصویری دور از واقعیت از یکی از شخصیت های تاریخی کشورمان ترسیم می کند اما ما در مقابل، هیچ حرفی برای گفتن نخواهیم داشت چراکه هرگز به مفاخر تاریخ کشورمان نپرداخته ایم و شاید بسیاری از ایرانیان حتی برای اولین بار باشد که نام آرتمیس یکم کاریا را هنگام تماشای این فیلم می شنوند.

در نهایت لازم می بینم توضیحاتی درباره شخصیت تمیستوکل که در فیلم سخنرانی های آتشین صورت می دهد و از لزوم رعایت حقوق بشر و.. دم می زند بیان کنم. تمیستوکل پس از اینکه توانست کشتی های زیادی از سپاهیان ایران را منهدم کند و ایرانیان را وادار به عقب نشینی کند، با حکومت آتن وارد اختلاف شد به حدی که آنها خواستار محاکمه تمیستوکل به جرم همکاری با ایران شدند و تمیستوکل هم از بیم جانش، از یونان گریخت و به دشمن دیرینه اش یعنی دربار هخامنشیان در ایران پناه آورد! اردشیر یکم هم که در آن زمان پادشاه ایران بود، به گرمی از دشمنی که بسیاری از ایرانیان را کشته بود حمایت کرد و او را با امنیت کامل در ایران ساکن کرد. اردشیر یکم بعدها حتی چند شهر را در اختیار او قرار داد تا آنها را سر و سامان داده و زندگی خوب و خوشی در آنجا داشته باشد. تمیستوکل جمله معروفی هم دارد که خطاب به فرزندانش اعلام کرده بود : « اگر ما نزد یونانیان بي‌اعتبار نشده بوديم حالا اين اعتبار و ثروت را در ايران نداشتيم. »

ادامه »

موضوعات: نقد وتحليل فيلم  لینک ثابت
 [ 12:53:00 ب.ظ ]




الهم  عجل لوليك الفرج

الهم عجل لوليك الفرج

موضوعات: تربیت فرزند  لینک ثابت
 [ 12:27:00 ب.ظ ]




الهم  عجل لوليك الفرج

الهم عجل لوليك الفرج

موضوعات: تربیت فرزند  لینک ثابت
 [ 12:27:00 ب.ظ ]




الهم عجل لوليك الفرج

ادامه »

موضوعات: سبک زندگی اسلامی, حجاب یا تبرج, ورود آقايان ممنوع, خانواده اسلامي, مادر آينه خدا, ازدواج آسان, اسرار همسرداري  لینک ثابت
 [ 12:11:00 ب.ظ ]




الهم عجل لوليك الفرج

ادامه »

موضوعات: تربیت فرزند  لینک ثابت
 [ 12:11:00 ب.ظ ]




الهم  عجل لوليك الفرج

الهم عجل لوليك الفرج

موضوعات: تربیت فرزند  لینک ثابت
 [ 12:10:00 ب.ظ ]




الهم عجل لوليك الفرج

ادامه »

موضوعات: تربیت فرزند  لینک ثابت
 [ 12:09:00 ب.ظ ]




الهم عجل لوليك الفرج

ادامه »

موضوعات: تربیت فرزند  لینک ثابت
 [ 12:08:00 ب.ظ ]




الهم عجل لوليك الفرج

ادامه »

موضوعات: تربیت فرزند  لینک ثابت
 [ 12:02:00 ب.ظ ]




الهم عجل لوليك الفرج

ادامه »

موضوعات: تربیت فرزند  لینک ثابت
 [ 11:53:00 ق.ظ ]




الهم عجل لوليك الفرج

ادامه »

موضوعات: تربیت فرزند  لینک ثابت
 [ 11:50:00 ق.ظ ]




الهم عجل لوليك الفرج

ادامه »

موضوعات: تربیت فرزند  لینک ثابت
 [ 11:48:00 ق.ظ ]




الهم عجل لوليك الفرج

ادامه »

موضوعات: تربیت فرزند  لینک ثابت
 [ 09:21:00 ق.ظ ]




الهم عجل لوليك الفرج

ادامه »

موضوعات: تربیت فرزند  لینک ثابت
 [ 09:20:00 ق.ظ ]




الهم عجل لوليك الفرج

ادامه »

موضوعات: تربیت فرزند  لینک ثابت
 [ 09:17:00 ق.ظ ]




نمازاول وقت

ادامه »

موضوعات: مصاحبه, نمازاول وقت, پاسخ به شبهات, چكيده مقالات, فروع دين  لینک ثابت
 [ 09:16:00 ق.ظ ]




الهم عجل لوليك الفرج

ادامه »

موضوعات: تربیت فرزند  لینک ثابت
 [ 09:12:00 ق.ظ ]




به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از پایگاه خبری شبکه العالم، این گروه همانطور که از نامش پیدا است، در عراق و سوریه فعال است، و سرکرده این گروه تروریستی «ابوبکر البغدادی» نام دارد.
نحوه پیدایش داعش

گروه «دولت اسلامی در عراق» در 15 اکتبر 2006 و پس از نشست شماری از گروه‌های مسلح در عراق شکل گرفت. در این نشست «ابوعمر البغدادی» به عنوان سرکرده آن تعیین شد.

این گروه از زمان تشکیل در سال 2006 عملیات و حملات تروریستی بسیاری را در عراق برعهده گرفت.

پس از هلاکت «ابوعمر البغدادی» در تاریخ 19/4/2010 «ابوبکر البغدادی» به عنوان جایگزین وی معرفی شد.

با روی کار آمدن ابوبکر البغدادی، دامنه عملیات و حملات این گروه تروریستی وسعت گرفت و همزمان با آغاز بحران در سوریه، عناصر این گروه در سوریه نیز فعال شدند.

تشکیل «جبهه النصره» در سوریه

گروه «جبهه النصره لاهل الشام» در اواخر سال 2011 و با آغاز بحران و جنگ در سوریه به عنوان شاخه گروه «دولت اسلامی در عراق» تشکیل شد و به سرعت به یکی از گروه‌های مطرح در این عرصه تبدیل گشت.

عناصر جبهه النصره در حال قتل سوری‌ها

سرانجام در 9/04/2013 ابوبکر البغدادی سرکرده دولت اسلامی در عراق در پیامی صوتی ادغام جبهه النصره و دولت اسلامی در عراق را اعلام کرد تا بدین ترتیب گروه دولت اسلامی در عراق و شام شکل بگیرد.

عناصر داعش از اواخر دسامبر 2013 و اوایل سال 2014 و با آغاز عملیات نیرهای ارتش عراق برای پاکسازی الانبار، وارد شهر فلوجه در این استان شدند.

هدف از تأسیس داعش

پس از تشکیل گروه «توحید و جهاد» به سرکردگی «ابومصعب الزرقاوی» در سال 2004 و بیعت او با «اسامه بن لادن» سرکرده سابق «القاعده»، این گروه به شاخه سازمان القاعده در عراق تبدیل شد.

این گروه با گسترش عملیات خود به یکی از قدرتمندترین گروه‌های تروریستی در عراق تبدیل شد، تا اینکه الزرقاوی در سال 2006 در اظهاراتی ضبط شده به صورت مصور از تشکیل «شورای مجاهدین» به سرکردگی «عبدالله رشید البغدادی» خبر داد.

پس از هلاکت زرقاوی در سال 2006 «ابوحمزه المهاجر» به عنوان سرکرده این گروه تعیین شد. در پایان آن سال نیز گروه دولت اسلامی عراق به ریاست ابوعمر البغدادی تشکیل شد.

در 19/04/2010 نیروهای مشترک عراقی و آمریکایی در عملیاتی در منطقه «الثرثار» منزلی را که ابوعمر البغدادی و ابوحمزه المهاجر در آن پناه گرفته بودند، هدف قرار دادند. با شدت گرفتن تبادل آتش، جنگنده‌ها آن منزل را بمباران کردند که در نتیجه آن این دو تروریست از پای در آمدند.

اجساد این دو تروریست در معرض دید عموم گذاشته شد.

یک هفته بعد این گروه در بیانیه‌ای در اینترنت به هلاکت این دو تروریست اذعان کرد و پس از حدو 10 روز ابوبکر البغدادی به عنوان جانشین و سرکرده جدید تعیین شد. “الناصر لدین الله سلیمان” نیز به عنوان وزیر جنگ معرفی شد.

مناطق حضور عناصر «داعش»

داعش در عراق

عناصر داعش در مناطق محدودی از برخی استانهای عراق به ویژه استان «الانبار» حضور دارند و عملیات تروریستی در کل عراق را پوشش می‌دهند. بر اساس گزارش‌ها و آمار منتشر شده، داعش در نیمه دوم سال 2013 نزدیک به 1400 خانه را در عراق منفجر و ویران کرد. طی این حملات 1996 نفر کشته و 3021 نفر زخمی شدند. عناصر داعش در 20 خرداد 93 در اقدامی بی‌سابقه به موصل مرکز استان نینوا یورش برده و ظرف چند ساعت این شهر را تصرف کردند. آنان همچنین چند روستا در صلاح الدین را تحت کنترل خود در آوردند. سلاح‌ها و مهمات و تجهیزات کشف شده از عناصر داعش بیانگر گستردگی حمایت‌های خارجی از این گروه تروریستی در عراق است. دولت عراق بارها عربستان را به حمایت از این تروریست‌ها در عراق متهم کرده است.

نحوه ورود عناصر داعش به سوریه و محل استقرار آنها

سوریه

عناصر داعش در سوریه در مناطقی از استانهای «رقه»، «حلب»، «حومه لاذقیه»، «ریف دمشق»، «دیرالزور»، «حمص»، «حماه»،«حسکه» و «ادلب» پراکنده هستند و در برخی از این مناطق نیز کنترل کامل را به دست گرفته‌اند. تصمیم این گروه تروریستی برای تحت کنترل در آوردن دیگر گروه‌های مسلح در سوریه به درگیری‌های خونباری میان این گروه‌های تروریستی منجر شده است.

اختلاف داعش و جبهه النصره از کجا شروع شد

ایمن الظواهری

با آغاز اختلافات و درگیری‌ها بین عناصر جبهه النصره و داعش در سوریه، سرانجام «ایمن الظواهری» سرکرده القاعده تصمیم «ابوبکر البغدادی» رئیس گروه دولت اسلامی در عراق برای ادغام گروه خود با جبهه النصره را لغو کرد.

الظواهری تأکید کرد که فعالیت‌های «دولت اسلامی در عراق» فقط به عراق منحصر شود.

ولی این موضوع برای سرکرده داعش خوشایند نبود، به صورتیکه البغدادی، در نواری صوتی اعلام کرد که با درخواست ایمن الظواهری، برای لغو گروه داعش و جدایی از جبهه النصره، مخالف است.

وی گفت: «گروه دولت اسلامی عراق و شام تا زمانی که نبض ما می‌زند و خون در رگ‌هایمان جاریست باقی خواهد ماند و ما حاضر به عقب نشینی و چانه زدن نیست.»

حامیان داعش چه کسانی هستند

عناصر گروه داعش مانند «جبهه النصره» از بی‌رحم ترین تروریست‌های حاضر در سوریه و عراق هستند. فیلم‌ها و تصاویر منتشر شده از جنایت‌های این گروه تروریستی موجب شد که حامیان گروه‌های مسلح در سوریه مدعی شوند که از این گروه حمایت نمی‌کنند. حتی برخی گروه‌ها نیز برای افزایش دریافت حمایت‌های بین المللی خود را مخالف این گروه جلوه داده و با داعش وارد جنگ شده‌اند.

با توجه به گستردگی کمک‌های مالی، تسلیحاتی و لجستیکی که با آغاز جنگ در سوریه به این کشور سرازیر شده است؛ تلاش گروه‌های مسلح به ویژه داعش برای دستیابی هرچه بیشتر به این کمک‌ها و سلطه بر گروه‌های دیگر شدت گرفت که این امر موجب آغاز جنگ و درگیری گروه‌های مسلح با یکدیگر شد.

اما با وجود اعلام برائت حامیان گروه‌های مسلح از داعش و جبهه النصره، کمک‌های حامیان خارجی همچنان به دست این دو گروه می‌رسد. این کمک‌ها در قالب حمایتهای مالی، تسلیحاتی، لجستیکی، اطلاعاتی، آموزشی و غیره از سوی حامیانی مانند عربستان و قطر و ترکیه به همراه چند کشور غربی، موجب ادامه جنگ و ویرانی در سوریه شده است.

تابعیت و هویت اعضای داعش پس از کشف اجساد و یا دستگیری اعضای این گروه تروریستی نشان می‌دهد که بیشتر این تروریست‌ها با همکاری برخی طرف‌های منطقه‌ای از عربستان، لیبی، یمن و چند کشور دیگر جمع آوری و سازماندهی شده‌اند.

سلاح و مهمات و تجهیزات این گروه نیز بیانگر حمایت گسترده مالی و تسلیحاتی طرفهای منطقه‌ای مانند عربستان و قطر از این گروه تروریستی است.

فرماندهی و تشکیلات

گروه داعش یک ساختار سازمانی دارد که متشکل از امرای مناطق و مجالس «شورای مجاهدین» و فرماندهان عملیاتی است اما این امور سازمانی و تشکیلاتی به طور کاملا محرمانه است و برخی پژوهشگران امور سیاسی اشاره می کنند که فرماندهان داعش در سوریه از امرای شبکه القاعده در عراق دنباله روی می‌کنند.
http://www.farsnews.com[

ادامه »

موضوعات: فرق ومذاهب, دشمن شناسي  لینک ثابت
 [ 09:04:00 ق.ظ ]




الهم  عجل لوليك الفرج

الهم عجل لوليك الفرج

موضوعات: کتابسرا, بيانات رهبر  لینک ثابت
 [ 08:54:00 ق.ظ ]




به هيج يك از كمالات خود مغرور نشويد

ادامه »

موضوعات: سبک زندگی اسلامی  لینک ثابت
 [ 08:02:00 ق.ظ ]




الهم عجل لوليك الفرج

ادامه »

موضوعات: تربیت فرزند  لینک ثابت
 [ 07:58:00 ق.ظ ]




الهم عجل لوليك الفرج

ادامه »

موضوعات: نوستالژي  لینک ثابت
 [ 07:57:00 ق.ظ ]




جنازه سالم بعد از نه سال

گفت‌وگو با پدر و مادر شهيد عبدالنبي يحيايي؛
شهيدی كه پيكرش پس از 9 سال سالم مانده بود

خون كه از جسد عبدالنبي جاري شد، دستان عمو و برادرش را كه براي جابه‌جايي پيكر او به داخل قبر رفته بودند، آغشته كرد.
گروه جهاد و مقاومت مشرق - جماعت با بهت و حيرت به يكديگر نگاه مي‌كردند و آنها كه تسلط بيشتري به خود داشتند، سعي مي‌كردند آنچه به چشم مي‌بينند را تجزيه و تحليل كنند. 9 سال و چند ماه از دفن شهيد عبدالنبي يحيايي مي‌گذشت كه يك اتفاق باعث نبش قبرش شد و حالا 21 نفر از اهالي روستاي تنگ ارم، با جسد سالم شهيدي روبه‌رو مي‌شدند كه سالم مانده و حتي خون از بدنش جاري بود. شهيدي كه پدرش مي‌گفت: هرچند دارد از امام حسين(ع) دارد. عبدالنبي يحيايي سال 42 در روستاي تنگ ارم شهرستان دشتستان استان بوشهر به دنيا آمد. در نوجواني چوپاني مي‌كرد و در جواني رزمندگي. او كه سواد چنداني نداشت، نگاري بود كه به مكتب نرفت و خط ننوشت، اما به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد. گفت و گوي ما با جهانبخش يحيايي پدر و شيرين جمالي مادر شهيد را پيش رو داريد. به دليل لهجه غليظ محلي‌اين دو عزيز، مصعب يحيايي پسرعموي شهيد كمك حال ما در اين گفت‌وگو شد.

ستارگان خاك

تلفن كه زنگ مي‌خورد، پيش شماره 917 نشان مي‌دهد تماس گيرنده‌اي از شهرستان داريم. كسي كه خود را مصعب يحيايي معرفي مي‌كند، از ما مي‌پرسد فيلم ستارگان خاك را ديده‌ايم؟ «همان فيلمي كه يك شهيد بعد از حدود 10 سال نبش قبر شد و جسدش سالم از دل خاك بيرون آمد. او پسر عموي من شهيد عبدالنبي يحيايي است» با آدرسي كه مصعب مي‌دهد، اثر خلق شده به كارگرداني عزيز الله حميد‌نژاد را به ياد مي‌آوريم كه بارها از رسانه ملي پخش شده و داستان غريب سالم ماندن جسد يك شهيد را روايت مي‌كند.

ارتباط ما با مهمان رمضان به همين سادگي برقرار مي‌شود! گمانمان اين است كه خود شهيد يحيايي در ماه مهماني خدا پيشقدم شده تا بيشتر خودش را به ما بشناساند. او پسرعمويش را واسطه كرده تا از اين طريق به پدر و مادرش در گوشه‌اي از دشتستان بوشهر دست پيدا كنيم و باز نظاره‌گر بخش‌هايي از زندگي يكي از شاهدان وجه الله باشيم. كمي بعد تماس ديگري و اين بار از سوي ما برقرار مي‌شود و صداي ضعيف پيرزني كه خودش را شيرين جمالي مادر شهيد عبدالنبي يحيايي معرفي مي‌كند، پاسخگويمان مي‌شود. از او مي‌پرسيم: حاج خانم چه چيزي به فرزندتان ياد داديد كه اينطور عاقبت بخير شد؟

«خواست خدا بود كه چنين بچه دل پاكي را به ما هديه بدهد. عبدالنبي ذات خوبي داشت و ما هم سواد آنچناني نداشتيم كه بخواهيم روي تربيتش كار خاصي انجام دهيم. روستايي بوديم و غير از رزق حلال و انجام امور مذهبي خودمان چيزي نداشتيم كه به او ياد بدهيم. اما اين بچه از همان دوران كودكي‌اش به نماز و روزه اهميت زيادي مي‌داد و با اينكه به مدرسه نرفته بود، سعي مي‌كرد قرآن ياد بگيرد و آن را تلاوت كند.»

جهانبخش يحيايي پدر شهيد وارد گفت‌وگويمان مي‌شود تا از ديد خودش علت حالات معنوي فرزندش را ريشه‌يابي كند. او مي‌‌گويد: «پدر من مرحوم حاج محمود يحيايي، واقعاً مقيد به امور مذهبي بود. هر سال سه ماه رجب و شعبان و رمضان را روزه مي‌گرفت و با اينكه سواد نداشت، با حافظه قوي‌اش قرآن حفظ كرده و آن را تلاوت مي‌كرد. عبدالنبي رابطه خوبي با پدربزرگش داشت و از او چيزهاي زيادي ياد گرفت. حتي يكبار كه پسرم به شدت بيمار شده بود، پدرم به من دلداري داد و با نفس حق او، عبدالنبي بهبود يافت.»

كارگر 12 ساله

حتي پدر و مادر شهيد هم به خوبي نمي‌دانند پسري كه به مدرسه نرفته و از شركت در مدرسه شبانه هم چيزي عايدش نشده بود، چطور اين همه در امور مذهبي پيشرفت كرده بود. شايد هدايتي الهي دركار بوده يا شايد هم احترام فوق‌العاده‌اي كه عبدالنبي به والدينش مي‌گذاشت، دروازه‌هاي رحمت و حكمت الهي را به روي او گشوده بود. مادر شهيد در اين خصوص مي‌گويد: «پسرم طور خاصي به ما احترام مي‌گذاشت. از همان بچگي تا وقتي كه بزرگ شد به ياد ندارم خلاف حرف ما حرفي زده باشد. حتي روزي كه تصميم گرفت به جبهه برود، آمد پيش من تا اجازه بگيرد. پرسيدم پدرت مشكلي با رفتنت ندارد؟ گفت از او هم اجازه گرفتم و مشكلي نيست. چون مي‌دانستم عبدالنبي كسي نيست كه طاقت بياورد و به جبهه نرود، مخالفتي نكردم و او هم رفت.»

صحبت از احترام به والدين كه مي‌شود، پدر شهيد هم مي‌گويد: «وقتي كه عبدالنبي 12 سال داشت، من براي كار به بوشهر رفتم و او را با خودم بردم، بچه زحمتكشي بود و از همان كودكي كار مي‌كرد. هرچه مي‌گرفت خرج نمي‌كرد و نگه مي‌داشت. وقتي كه مي‌خواستيم به روستايمان برگرديم، با دسترنجش كه از كار در گرماي طاقت‌فرساي بوشهر تهيه كرده بود، وسايل آشپزخانه خريد و براي مادرش هديه آورد. همسرم هنوز با برخي از اين وسايل آشپزي مي‌كند و آنها را مثل يادگاري نگه داشته است.»

ذكر حسين(ع)

يكي از نقاط پررنگ زندگي شهيد عبدالنبي يحيايي، عشق و ارادت او به سرور و سالار شهيدان بود كه پدر و مادر نيز به آن صحه مي‌گذارند. پدر شهيد مي‌گويد: «عبدالنبي صداي خيلي خوبي داشت. چون مدرسه نرفته بود، شب‌ها كه از بيرون مي‌آمد تا دير وقت مي‌نشست زير نور چراغ فانوس، مي‌خواند و مي‌نوشت. مي‌گفتم بابا! خسته‌اي چرا خودت را اذيت مي‌كني‌‌؟ مي‌گفت مي‌خواهم خواندن و نوشتن ياد بگيرم تا روضه‌خوان امام حسين(ع)‌بشوم. آخر هم به آرزويش رسيد. محرم كه مي‌شد مردم را جمع مي‌كرد و برايشان نوحه مي‌خواند. عبدالنبي هر چه دارد از امام حسين(ع) دارد.

در ميانه گفت‌و‌گوي‌ ما، مصعب يحيايي پسر عموي شهيد، از اصوات زيبايي سخن مي‌گويد كه گويا از عبدالنبي برجاي مانده و در آنها از دعاي كميل گرفته تا نواحي محلي دشتي را با صوت محزون و بسيار زيبايي خوانده است. پدر شهيد در همين خصوص مي‌گويد: يكبار عبدالنبي از جبهه به خانه آمد و چند روزي هم پيشمان ماند. همان ايام به خانه عمويش رفته بود. در آنجا خواسته بود تا صدايش را ضبط كنند. همه تعجب كرده بودند كه چرا چنين درخواستي كرده است. به هرحال مقدمات ضبط صدايش فراهم مي‌شود و او بعد از گفتن اذان، دعاي فرج امام زمان(عج) را مي‌خواند و چند روز بعد هم به منطقه برمي‌گردد و به شهادت مي‌رسد. شايد او مي‌خواست قبل از اينكه از اين جهان خاكي سفر كند آوايي بهشتي از خود به يادگار بگذارد.»

‌سلام بر حمزه

«تابستان 62، ارتفاعات حمزه كردستان عراق» اين زمان و مكان همان ميعادگاهي بود كه عبدالنبي يحيايي ساليان درازي انتظارش را مي‌كشيد و و روح بي‌قرار او اكنون و در آستانه 20 سالگي به آن ميزان از پختگي رسيده بود كه ديگر تاب ماندن در اين جهان خاكي را نداشته باشد و به جوار دوست پر بكشد. پدر شهيد در خصوص نحوه اعزام به جبهه عبدالنبي مي‌گويد: عبدالنبي رزمنده زاده شده بود. روحيه خاكي داشت و به نظر من متعلق به خاك‌هاي بي‌رياي جبهه بود. روحش پر مي‌كشيد براي رفتن به جبهه‌ها و چند بار هم اعزام شده بود. بار اول چون جوشكاري بلد بود در جبهه‌هاي جنوب غرب سنگر مي‌ساخت و هر بار كه او را مي‌ديديم، وسايل جوشكاري دستش بود. بار بعدي 45 روز به اردوگاه شهيد دستغيب كازرون رفت و آموزش نظامي ديد. اين بار به عنوان نيروي رزمي به منطقه اعزام شد. قبل از شهادت، براي آخرين بار به خانه آمد و همان ماجراي خواندن اذان و ضبط كردن صدايش پيش آمد. وقتي كه مي‌خواست به جبهه برگردد، طوري با ما خداحافظي كرد كه انگار بار آخري است كه او را مي‌بينيم. با اصرار از ما مي‌خواست حلالش كنيم. اما ما كه بدي از او نديده بوديم. پسر مظلوم و باايماني كه همه اهالي او را به سر به زيري و متانت مي‌شناختند چطور مي‌توانست بدي از خود در دل پدر و مادرش برجاي گذاشته باشد. آن روز آخرين ديدارم با عبدالنبي بود.

28 روز روي خاك

آنطور كه همرزمان شهيد عبدالنبي يحيايي براي خانواده‌اش تعريف كرده بودند، او در اثناي عمليات والفجر 2 به تاريخ 8/5/62 و روي ارتفاعات حمزه كردستان عراق، براي خاموش كردن آتش مسلسل يكي از سنگرهاي دشمن نارنجكي برمي‌دارد و به طرف سنگر مي‌رود. اما ميان خاكريز دشمن و نيروهاي خودي مورد اصابت گلوله‌هاي دشمن قرار مي‌گيرد و به شهادت مي‌رسد. به دليل اينكه دشمن به منطقه تسلط داشته، جنازه عبدالنبي 18 روز در همان جا مي‌ماند و پس از اين مدت او را به بوشهر انتقال مي‌دهند و نهايتاً پس از 28 روز بدون آنكه جنازه فاسد شود، دفن مي‌شود. پدر شهيد مي‌گويد كه روز دفن عبدالنبي او را با كيسه پلاستيكي پوشانده و روي كيسه هم كفن كشيده بودند. تقويم‌ها شهريور ماه 1362 را نشان مي‌دادند. عبدالنبي براي بار اول با چنين شكل و شمايلي دفن شد.

9 سال بعد

9 سال از دفن شدن عبدالنبي مي‌گذرد. اما اتفاقاتي دست به دست هم مي‌دهند تا پرده از كرامات يكي از ياران عاشورايي خميني كبير برداشته شود. پدر شهيد بازگوكننده اين اتفاقات مي‌شود:

«روي قبر عبدالنبي يك تابلو گذاشته بوديم كه مثل خيلي از مزار شهدا در آن يادگاري‌هايي قرار مي‌داديم. چون اين تابلو در محكمي نداشت، گاهي بچه‌ها يا رهگذرها به وسايلش دست مي‌زدند. من تصميم گرفتم براي اين تابلو در قفل دار بگذارم. سال 71 بود. يك روز به مزار پسرم رفتم و تابلو را درست كردم. اما ديدم سنگ قبر تكان خورده و احتمال درآمدنش هست. گفتم حالا كه مي‌خواهم تابلو را درست كنم، دستي هم به اين سنگ بزنم. سنگ را جابه‌جا كردم. آن روز كارم نيمه تمام ماند و به خانه برگشتم. توي روستا ديدم يك گروه از اهالي با ميني‌بوسي عازم مشهد هستند. از من هم خواستند همراهشان بروم و قبول كردم. سفرمان 15 روزي طول كشيد. در مشهد خواب ديدم كه چراغ نوراني در خانه داريم. آن قدر نور داشت كه نمي‌شد به آن نگاه كرد.

بعد كه برگشتيم، چند روزي مهمان به خانه مي‌آمد و درگير آنها بوديم، چند روزي هم به همين منوال گذشت. در همين اثني يك شب خواب ديدم به زيارتگاهي رفته‌‌ام كه مثل يك اتاق كوچك بود. وقتي از آنجا بيرون آمدم و در را بستم، در دوباره باز شد و خانمي بلند بالا از داخل اتاق بيرون آمد و چيزي مثل قرآن يا جانماز به من داد و گفت اينجا نايست و برو. از خواب كه بيدار شدم احساس كردم بايد به مزار شهيدم بروم. آن روز 19 مهر 1371 بود. رفتم و ديدم كه در قسمت جنوبي مزار حفره‌هايي ايجاد شده است. سرم را كه نزديك بردم، بوي خوشي استشمام كردم. سعي كردم آن را درست كنم، اما مزار داشت ريزش مي‌كرد. به ناچار فرستادم دنبال برادرم كه سواد بيشتري داشت و اهل خواندن رساله و قواعد مذهبي بود. او آمد و ماجراي ريزش مزار را برايش تعريف كردم. گفت كه ما نمي‌توانم جسد را خارج كنيم، فقط بايد سنگ را جابه‌جا كنيم و اگر بشود بدون آنكه به مزار دست بزنيم، آن را تعمير كنيم. با همين فكر دست به كار شديم، اما ناگهان ديديم سنگ لحد و كل مزار ريزش كرد و جنازه بيرون زد. هر بار كه كار خراب‌تر مي‌شد، مجبور مي‌شديم از ديگران كمك بگيريم و همين طور تعدادمان به 20 يا 21 نفر رسيده بود.

به هر حال كمي بعد كار به جايي رسيد كه ديگر نمي‌شد جسد را به حال خودش رها كنيم و با صلاح و مشورت كه كرديم تصميم گرفتيم آن را خارج كنيم. پسر و برادرم براي خارج كردن جسد به داخل مزار رفتند. جسد همان طور بود كه بار اول و هنگام دفن ديده بودم. فقط كفن پوسيده شده و جنازه همچنان داخل كيسه پلاستيكي قرار داشت. پسر و برادرم به همراه يك نفر ديگر جسد را گرفتند تا بيرون بياورند. اما دست همگي خونين شد. خوب كه نگاه كرديم ديديم خون عبدالنبي مثل اينكه تازه جاري شده باشد، داخل كيسه جمع شده و از آن درز كرده است. اگر بخواهم خوب تشريح كنم، اين خون كمي تيره‌تر از خون تازه بود. اما جاري بود و حتي به داخل مزار هم مي‌چكيد. ما كيسه را باز نكرديم تا ببينيم چهره عبدالنبي چطور است. اما اگر وزن پسرم موقعي كه دفن شد 50 كيلو بود اين‌بار وزنش چند كيلويي كمتر شده و شايد به 45 كيلو رسيده بود. يعني تنها چند كيلو كمتر شده بود.

برادرم كه خودش داخل مزار رفته و جسد را گرفته بود بعدها تعريف مي‌كرد كه دست و پاي جنازه نرم بود و اصلاً حالت خشكي نداشت. گويي كه به تازگي شهيد شده باشد. حتي خودم ديدم كه دست عبدالنبي در اثر جابه‌جايي تكان خورد و روي سينه‌اش قرار گرفت. يكي از همولايتي‌هايمان سريع رفت تا از اتاقكي كه در قبرستان وجود داشت، قرآني بياورد و بالاي سر جسد بخوانيم. صفحات قرآن پوسيده شده بود، اما درست همان آيه: ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله اموات… آمد. آيه‌اي كه خدا در آن مي‌گويد شهدا زنده‌اند نزد ما روزي مي‌خورند.

بعد از اين ماجرا در خانه ما غوغايي برپا شد. يكي از دوستان پسرم كه همراه او به جبهه رفته بود، موضوع را به بنياد شهيد كازرون اطلاع داد و كمي بعد كلي آدم از بوشهر و كازرون به منزل ما آمدند. حتي برخي از آنها مي‌خواستند دوباره نبش قبر كنيم تا با چشم خودشان جسد را ببينند. ما اين موضوع را منوط به اجازه روحانيون كرديم. اما حاج آقا حسيني امام جمعه وقت كازرون مخالفت كرد. خود ايشان هم مثل كساني كه از حاضران واقعه موضوع جسد عبدالنبي را مي‌شنيدند، خاك او را به عنوان تبرك برداشت و رفت.»

حسينيه شهيد يحيايي

امروز مزار شهيد يحيايي در گلزار شهداي تنگ‌ارم زيارتگاه اهل يقيني است كه خود را از سراسر كشور به اين منطقه مي‌رسانند. پدر شهيد نيز با صرف امكانات وقفي، مشغول ساخت حسينيه و مجتمع فرهنگي شهيد يحيايي است تا جوانان اين منطقه را از آسيب تفكراتي كه سعي در تبليغ احساسات صرف ملي‌گرايانه و احياي هويت باستاني منطقه دشتستان دارند، محفوظ بدارد. هرچند به دليل كمي امكانات اين مجتمع فرهنگي نيمه‌كاره مانده است و به گفته پسر عموي شهيد، جاي دارد مسئولان توجه بيشتري به اينگونه اقدامات فرهنگي داشته باشند و يادمان باشد نگذاريم نام و ياد بزرگمرداني چون شهيد عبدالنبي يحيايي زير سايه افسانه‌هاي باستاني پنهان شوند.

فرازي از وصيتنامه شهيد

خدايا به ياد تو به جبهه مي‌روم نه براي انتقام‌جويي بلكه به منظور احياي دينم و تداوم انقلابم پاي در كفش مي‌كنم و خدا را به ياري مي‌طلبم و از او مي‌خواهم كه هدايتم كند آنطور كه خود صلاح مي‌داند. هدفم خدا، مكتبم اسلام، كتابم قرآن.

موفهميدم كه قبرستان كجا است/ ‌عزيزان رفته‌اند نوبت به ما است

عزيزان مي‌روند نوبت به نوبت/ ‌خوش آن روزي كه نوبت بر من آيد

وصيتم به تمام خانواده شهدا و اگر شهيد شدم به خانواده خودم اين است كه در مرگ من گريه و زاري نكنند تا دشمنان اسلام خوشحال نشوند و ان شاءالله كه صبر پيشه كنند و بتوانند راه شهدا را كه راه حسين است بروند و اسلام را در مقابل كفر ياري دهند و از خدا پيروزي اسلام و نابودي كفر را خواهانم و خواهشي كه دارم اين است كه اگر نصيب من شهادت شد، مرا پيش شهيد يدالله تنگ ارمي دفن كنند و به خاك بسپارند.
روزنامه جوان
مشرق نيوز

موضوعات: مصاحبه, سیره شهدا, کتابسرا, آيا مي دانيد؟, گزارش  لینک ثابت
 [ 07:56:00 ق.ظ ]




?امام خامنه ای:▪️سربازی امام زمان، کار آسانی نیست.
سربازی منجی بزرگی که می خواهد با تمام مراکز قدرت و فساد بین المللی مبارزه کند، احتیاج به خودسازی و آگاهی و روشن بینی دارد…
▪️ امروز اگر ما می بینیم در هر نقطه دنیا ظلم و بی عدالتی و تبعیض و زورگویی وجود دارد،
اینها همان چیزهایی است که امام زمان برای مبارزه با آنها می آید. اگر ما سرباز امام زمانیم، باید خود را برای مبارزه با اینها آماده کنیم.

ادامه »

موضوعات: آيا مي دانيد؟  لینک ثابت
 [ 07:54:00 ق.ظ ]




الهم عجل لوليك الفرج

ادامه »

موضوعات: فرق ومذاهب  لینک ثابت
 [ 07:53:00 ق.ظ ]




الهم عجل لوليك الفرج

ادامه »

موضوعات: تربیت فرزند  لینک ثابت
 [ 07:51:00 ق.ظ ]




الهم عجل لوليك الفرج

ادامه »

موضوعات: تربیت فرزند  لینک ثابت
 [ 07:50:00 ق.ظ ]




الهم عجل لوليك الفرج

ادامه »

موضوعات: تربیت فرزند  لینک ثابت
 [ 07:48:00 ق.ظ ]




الهم عجل لوليك الفرج

ادامه »

موضوعات: تربیت فرزند  لینک ثابت
 [ 07:46:00 ق.ظ ]




الهم عجل لوليك الفرج

ادامه »

موضوعات: آيا مي دانيد؟  لینک ثابت
 [ 07:42:00 ق.ظ ]




الهم عجل لوليك الفرج

ادامه »

موضوعات: تربیت فرزند  لینک ثابت
 [ 07:40:00 ق.ظ ]




الهم عجل لوليك الفرج

ادامه »

موضوعات: آيا مي دانيد؟  لینک ثابت
 [ 07:36:00 ق.ظ ]