زمهرير
 
 


Random photo
حدیث در باب زبان

با سلامٍ دوست عزيز از شمامتشكريم كه از اين وبلاگ ديدن مي كنيد ، نظرات يامطالب ارزشمندتان را براي ما بفرستيد وباپيشنهادات خود مارا ياري كنيد. من سرباز جنگ سايبري هستم . باتشكر


جستجو


آخرین نظرات
  • سیدمحمد در کارگران حضرت فاطمه‌ی زهرا
  • خانعلی زاده در کثرت جمعیت در صحیفه سجادیه:
  • کبری نظرزاده در ▪️متن سخنرانی دختر شهید سلیمانی
  • لبیک یا مهدی  در استحمام جانباز قطع نخاعی به وسیله حاج قاسم
  • سربازی از تبار سادات  در از نشانه های آخر الزمان


پربازدید


موضوعات




ج

زیبا سازی وبلاگ




le



ab
 



چهار حکایت کوتاه اما تاثیر گذار:


1-از کاسبی پرسیدند:
چگونه دراین کوچه پرت و بی عابرکسب روزی میکنی؟!
گفت: آن خدایی که فرشته مرگش
مرا در هرسوراخی که باشم پیدامیکند
چگونه فرشته روزیش مراگم میکند.
?????
2-پسری بااخلاق و نیک سیرت اما فقیر به خواستگاری دختری میرود،
پدردخترگفت:
تو فقیری و دخترم طاقت رنج و سختی ندارد، پس من به تو دخترنمیدهم!
پسری پولدار اما بدکردار به خواستگاری همان دختر میرود،
پدر دختر با ازدواج موافقت میکند و در مورد اخلاق پسرمیگوید:
ان شاءالله خدا او را هدایت میکند!
دخترگفت: پدرجان
مگر خدایی که هدایت میکند
با خدایی که روزی میدهد فرق دارد؟!
??????
3-ازحاتم پرسیدند: بخشنده ترازخود دیده ای؟
گفت: آری مردی که دارایی اش تنها دو گوسفند بود، یکی را شب برایم ذبح کرد. از طعم جگرش تعریف کردم، صبح فردا جگر گوسفند دوم را نیز برایم
کباب کرد.
گفتند: توچه کردی؟
گفت: پانصد گوسفند به او هدیه دادم.
گفتند: پس تو بخشنده تری؟
گفت: نه!
چون او هرچه داشت به من داد اما من اندکی از آنچه داشتم به او دادم.
??????
4-عارفی را گفتند: خداوند را چگونه میبینی؟
گفت: آنگونه که همیشه می تواند مچم را بگیرد اما دستم را می گیر✊?

1487318799dd.gif

1487318799img_20161205_093208.jpg

موضوعات: روایت وداستان  لینک ثابت
[شنبه 1395-12-14] [ 02:58:00 ب.ظ ]




داشتم از یکی از خیابون های مرکز شهرمون رد میشدم دید دختر خانومی یه ساپورت پوشیده با یه مانتوی نخی خیلی خیلی راحتی که همه وجناتش پیدا بود، من که یه خانوم بودم خجالت میکشیدم بهش نگاه کنم…..آخه خیلی جلب توجه میکرد
رفتم جلو و با احترام بهش سلام دادم و روز بخیر گفتم……. منو دید گفت… ها!!……… چیه لابد اومدی بگی که این چه وضعشه؟…….. مگه وکیل وصی مردمی؟……..

ولی من بهش گفتم که نه باهات کاری ندارم خواستم بپرسم که ساپورت خوشکلی داری خیلی خوش رنگه بهت هم خیلی میاد از کجا گرفتی؟…………..
کم مونده بود شاخ در بیاره……. با صدای آرومی گفت واقعا… ببخش فکر کردم که شما هم مثل بعضی ها میخواهی گیر بدی……….

گفتم که نه کاری باهات ندارم لباس خوشگلی داری ولی لباس خوشگل رو باید جاهای خوشگل پوشید حیف نیست این لباسهای خوشگل رو برای آدمهای هرزه نشون بدی اونهایی که دندون برای من و شما تیز کردن؟!!!…

دیدم سرش رو انداخت پائین گفت: عوضش می کنم ولی پول آژانس ندارم……. پیش خودم گفتم لابد از خونه تا اینجا که میگفت مسافت زیادی داره حتما پیاده اومده………. برای خود نمایی بوده یا؟…… چند نفر تا اینجا مزاحمش شدن؟

در هر صورت، با هم دیگه سوار آژانس شدیم و رفتیم سر کوچه شون پیاده شد…. پیاده شدنی بهم گفت که خیلی ماهی…… چند بار دیگه بعد اون قضیه دیدمش، این دفعه مانتوی خوبی پوشیده بود ولی میتونه بهتر هم بشه..

با خودم گفتم که اگه باهاش بد برخورد میکردم آیا اون لباس زشت رو عوض میکرد…….؟
خدای شکر به ارزش حجابی که برام دادی

-
—————————
«امر به معروف و نهی از منکر یا نقض حریم خصوصی»

تعریف حریم خصوصی شامل سه ویژگی خصوصی بودن مخفی بودن ومصون بودن است لذامحیط خانه وقتی در آن فرزند و همسر هست حریم خصوصی فرد نیست.

آنچه در جامعه ما اجرا می شودبا اصل دین ما مخالف است . دین می گوید امر به معروف و سپس نهی از منکر ولی در جامعه، ابتدا نهی از منکر می کنیم.

هر زمان در جامعه امر به معروف کنار گذاشته شده جامعه دچار مصیبت های زیادی شده و آمران به معروف نیز از امنیت برخوردار نیستند.

در اغلب موارد تاثیر آنی نمی تواند همیشگی باشد. بلکه تاثیری که با مرور زمان در فرد گذاشته می شود می تواند دائمی باشد.

امر به معروف حفاظت و پاسداری از فرهنگ است ولی با فرهنگ غربی که حاکم بر جوامع مسلمان شده نمی توان از ابزار امر به معروف که یک ابزار فرهنگ اسلامی است استفاده کرد بلکه باید ابتدا ارزش ها و فرهنگ ها یکسان سازی شود و سپس اقدام به امر به معروف کرد.
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++

 

14881125421_540922_311979838928712_1772828525_n.jpg

موضوعات: امر به معروف ونهی از منکر  لینک ثابت
 [ 02:56:00 ب.ظ ]